آیا بحران غزه ایران و آمریکا را به میز مذاکره باز می‌گرداند؟

ایالات متحده و ایران دو کشوری‌اند که به نیابت از اسرائيل و حماس، کلید جنگ و صلح را در دست دارند

ساختمان‌های ویران‌شده در بیت لاهیا، شمال غزه، ۲۶ دسامبر ۲۰۲۳‌- AFP

عواقب جنگ غزه که از اوایل اکتبر گذشته بر صحنه سیاسی خاورمیانه سایه افکنده است، به احتمال زیاد منطقه را به یکی از دو مسیر صلح یا جنگ‌های متعدد خواهد کشاند. البته چیزی که همه به آن نیاز دارند صلح است؛ زیرا در بحران هیچ برنده‌ای وجود ندارد اما زمانی که عوامل و انگیزه‌های لازم برای برقراری صلح وجود نداشته باشند، دستیابی به آن به‌شدت دشوار می‌شود. در حال حاضر، مانع اساسی صلح ادامه مناقشه آمریکا و ایران در منطقه است.

اکنون می‌توانیم منطقه را در روزی تصور کنیم که واشنگتن و ایران به توافقی گسترده دست یابند که شبیه برنامه جامع اقدام مشترک اوباما در سال ۲۰۱۵ (برجام) نباشد. دستیابی به چنین توافقی می‌تواند به تغییر رفتار منطقه‌ای ایران بینجامد و به تنش‌های جاری در عراق، سوریه، لبنان و یمن پایان دهد و حتی به یک راه‌حل نهایی برای مسئله فلسطین منتهی شود. اما چرا توافق برجام که باراک اوباما، رئیس‌جمهوری پیشین آمریکا، و ایران آن را طراحی کردند، نتوانست به این نتایج دست یابد؟

البته تصمیم اوباما برای تفاهم با ایران اقدام درستی بود، زیرا ایران در بسیاری از بحران‌های منطقه نقش دارد. تهران زمانی که در آستانه از دست دادن متحدش در منطقه (سوریه) بود، پرچم سفید را بالا برد، زیرا سوریه در تضمین نفوذ ایران در عراق و لبنان نقش ارزشمندی ایفا می‌کرد. به همین دلیل هم ایران ایده مذاکره در ازای عقب‌نشینی اوباما از اجرای تهدیدهایش علیه دمشق را مطرح کرد؛ به‌ویژه اینکه تحریم‌ هوایی باعث می‌شد سوریه از استفاده از نیروی هوایی‌اش که در سرکوب خیزش‌های مردمی به آن متوسل می‌شد، محروم شود. افزون بر آن، اجرا نشدن تهدیدهای آمریکا رژیم سوریه را از رویارویی با چالشی که صدام حسین با جدایی اقلیم کردستان از سلطه دولت مرکزی با آن مواجه شد، نجات داد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

تصمیم اوباما برای دستیابی به صلح با تهران اقدامی به‌جا و درست بود اما او در برابر پیشنهادهای وسوسه‌انگیز ایران مقاومت نکرد؛ علاوه بر این، اوباما توافق را به پرونده هسته‌ای ایران که خطر آن امنیت جهانی را تهدید می‌کند و واشنگتن همواره آن را یک اولویت می‌داند، محدود کرد. تردیدی نیست که برنامه هسته‌ای تهدیدی جهانی است، در حالی که تاثیر جنگ‌های متعارف اغلب در سطح منطقه محدود می‌ماند.

به همین دلیل، مذاکره‌کنندگان مسائل منطقه را به دلیل پیچیده بودن، طولانی شدن زمان مذاکره و نبود احتمال حل آن‌ها در جریان دوره ریاست‌جمهوری (اوباما) از دور بحث خارج کردند و مدعی شدند که در مراحل بعدی و پس از امضای برجام، می‌توان درباره آن‌ها به میز مذاکره بازگشت.

در نتیجه واشنگتن به آنچه می‌خواست دست یافت: ایران متعهد شد در ازای لغو تحریم‌های بین‌المللی و آمریکایی، از انرژی هسته‌ای برای مقاصد نظامی استفاده نکند. سپس مشخص شد که برنامه هسته‌ای ایران را نمی‌توان از رفتار منطقه‌ای ‌آن جدا کرد، زیرا برنامه هسته‌ای یکی از مهم‌ترین ابزارهای راهبردی ایران برای توسعه‌طلبی آن است.

امضای برجام باعث شد تهدیدهای ایران در منطقه از جمله علیه منافع آمریکا افزایش یابد. این وضعیت به شکست برجام منجر شد و حتی اوباما به‌عنوان معمار برجام، دیگر نه از این توافق دفاع می‌کند و نه انعقاد آن را مایه افتخار می‌داند. حتی زمانی که بایدن به ریاست‌جمهوری رسید، به دنبال احیای این توافق نبود، زیرا می‌دانست که برجام یک توافق ناهنجار و زیان‌بار است.

اکنون خاورمیانه در وضعیت دشواری قرار گرفته است که با شرایط دوره جنگ در سوریه شباهت بسیاری دارد؛ زیرا همان‌طور که درگیری‌های سوریه منطقه و جهان را به خود مشغول کرد، جنگ غزه هم به بحران منطقه‌ای تبدیل شده که دارای ابعاد بین‌المللی است.

از سوی دیگر، با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات آمریکا در پایان سال، فرصت مذاکره و دستیابی به توافق رو به پایان است و شاید پس از ژوییه آینده، بایدن دیگر نتواند طرح‌های بزرگ سیاسی را تصویب کند، به‌ویژه اینکه پنجره‌ای که در حال حاضر باز است، تا شش ماه دیگر که زمان تعطیلات تابستانی و سپس انتخابات فرا می‌رسد، بسته می‌شود.

رخدادهای غزه به افزایش نگرانی‌ها منجر شده است. ابرقدرت‌های ذی‌ربط از جمله ایالات متحده و چین پیامدهای خطرناک هرج‌ومرج خاورمیانه برای صلح جهانی را متوجه شده‌اند؛ زیرا تداوم این بحران به تشدید تنش‌های نظامی بین‌المللی منجر می‌شود و خطوط کشتی‌رانی، انتقال نفت و گاز و تجارت را در سه دریای مهم تهدید می‌کند. افزون بر آن، تداوم این وضعیت ممکن است به سرنگونی برخی رژیم‌های سیاسی منجر شود و موازنه قدرت در منطقه را دگرگون کند.

ایالات متحده و ایران دو کشوری‌اند که به نیابت از اسرائيل و حماس، کلید جنگ و صلح را در دست دارند. این دو کشور می‌توانند برای پایان دادن به بحران جنگ در غزه پای میز مذاکره بنشینند و سپس سراغ پرونده‌های دیگر بروند. شاید این طرح برای کشورهای عربی و فلسطینی‌ها خوشایند به نظر نرسد، اما این تنها گزینه‌ای است که می‌تواند روند بحران را کنترل کند. مصر، کشورهای حوزه خلیج فارس و بقیه طرف‌ها نفوذ کافی بر حماس ندارند و اسرائیل هم به این دلیل که آمریکا ضامن امنیت آن است، نمی‌تواند فشارهای آمریکا را نادیده بگیرد.

انحراف مسیر مذاکراتی که با هدف پایان دادن به جنگ سوریه در سال ۲۰۱۵ آغاز شد و با امضای برجام به پایان رسید، یک اشتباه بزرگ بود و باعث شد فرصت فراهم‌شده از دست برود. اکنون جنگ غزه می‌تواند فرصت مشابهی را مهیا کند. ایران نه می‌تواند حماس را از وضعیت دشواری که در آن قرار گرفته، نجات دهد و نه قادر است نیروهای نیابتی دیگرش مانند حزب‌الله را به سمت جنگ سوق دهد، زیرا جنگ با اسرائيل هزینه سنگینی دارد و ممکن است گروه‌های یادشده را به نابودی کامل بکشاند.

واشنگتن به تشدید جنگ و مداخله در آن هم تمایلی ندارد. در نتیجه، این فاجعه انسانی وحشتناک در غزه و پیامدهای سیاسی مخاطره‌آمیز آن، می‌تواند فضایی ایجاد کند که امکان بازگشت به گفت‌وگو در آن فراهم باشد. به باور من، بعید است که دولت بایدن در سراشیبی گام بردارد که دولت اوباما در آن سقوط کرد؛ به‌ویژه اینکه بایدن معاون رئیس‌جمهوری آمریکا بود و جزئیات این توافق از جمله لزوم جلب حمایت قدرت‌های منطقه‌ای را به‌خوبی درک می‌کند.

آیا ایران برای چنین مذاکراتی آماده است؟

ارزیابی موضع رسمی ایران دشوار است، زیرا تهران گاه عمل‌گرا و گاهی کاملا جزم‌گرا است. اکنون با اینکه به نظر می‌رسد ایران به دنبال گسترش دامنه جنگ غزه و گشودن جبهه‌های دیگری است، آنچه جمهوری اسلامی در عمل انجام داده است، خلاف این تصور را نشان می‌دهد و حتی هدف قرار دادن کشتی‌ها در دریای سرخ و اقیانوس هند و پرتاب موشک‌های حزب‌الله به سمت اسرائيل این واقعیت را بیان می‌کنند که ایران به گسترش دامنه جنگ تمایلی ندارد.

افزون بر آن، امتناع حزب‌الله از ورود به جنگ بیانگر عمل‌گرایی ایران و تمایل احتمالی آن برای برخورد «عقلانی» با این شرایط خطرناک است. گسترش دایره بحران برای ایران هزینه بسیاری خواهد داشت، به‌ویژه اینکه در صورت خروج حماس از غزه یا بیرون ماندن آن از عرصه سیاست، تهران سرمایه‌گذاری بلندمدتش در فلسطین را از دست خواهد داد.

برگرفته از روزنامه الشرق‌الاوسط

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه