«وحشت بزرگ» از بازگشت شاه

واقعیت آشکار این است که پس از گذشت چهار دهه از درگذشت شاه، جمهوری اسلامی خطر بازگشت شاه را بیش‌از‌پیش احساس می‌کند

محمدرضا شاه پهلوی و شهبانو فرح در ۲۴ ژوئن ۱۹۷۴ در کاخ ورسای - AFP

«ما به شما نوید و وعده تمدن بزرگ با جزییات آن را می‌دهیم و دیگران - فکر می‌کنم - به شما وعده وحشت بزرگ می‌دهند؛ باز مقایسه‌اش با ملت ایران است».

پس از اوج‌گیری دگرباره نام پهلوی‌ها در ایران، این سخن از محمدرضاشاه پهلوی نیز در فضای مجازی فارسی‌زبان دست‌به‌دست می‌شود و به چشم یک هشدار پیامبرگونه به آن نگریسته می‌شود، به‌ویژه اگر به یاد بیاوریم که این سخن در تهران در ۲۶ مرداد ۱۳۵۷ بیان شد؛ یعنی دقیقا دو روز پیش از فاجعه سینما رکس آبادان که در آن بیش از ۴۰۰ شهروند بی‌گناه زنده زنده در آتش سوختند. فاجعه‌ای که یک رخداد تروریستی برنامه‌ریزی‌شده‌ بود و برخی مخالفان حکومت پادشاهی آن را رقم زده بودند. تا پیش از حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر، از فاجعه آبادان به عنوان مرگ‌بارترین حمله تروریستی یاد می‌شد. اتفاق بسیار تلخی که نمونه‌ای تمام‌قد از یک «وحشت بزرگ» بود.

درواقع اکنون و با گذشت ۴۵ سال از پیروزی ائتلاف ۵۷، می‌توان مدعی شد که دست‌کم بخش‌های بزرگی از ملت ایران بنا به توصیه «شاه»، به مقایسه دستاوردهای روزگار پهلوی و جمهوری اسلامی پرداخته‌اند و حتی انتخاب خود را نیز انجام داده‌اند.

انتخابی که به نمادین‌ترین و عمومی‌ترین شکل ممکن در آغاز تظاهرات سراسری دی‌ماه ۹۶ جلوه‌گر شد. جمهوری اسلامی دهه‌ها روی واقعه مسجد گوهرشاد به‌عنوان «سند جنایت» رضاشاه پهلوی سرمایه‌گذاری سنگین تبلیغاتی کرده بود و تظاهرات سراسری دی‌ماه ۹۶ دقیقا از روبروی مسجد گوهرشاد و با شعار «رضاشاه روحت شاد» کلید خورد. تاریخ بیش از این نمی‌توانست به یک پدیده دهن‌کجی کند که دی ۹۶ به بهمن ۵۷ کرد!

آرزوی روانی شاد برای بنیانگذار ایران مدرن در مکانی همچون مسجد گوهرشاد در شهر مشهد‌، هر علت و دلیل ایجابی داشته باشد، یک علت سلبی نیز دارد؛ وجود یک «وحشت‌ بزرگ» در ایران که محمدرضاشاه پهلوی شش ماه پیش از پیروزی انقلاب ۵۷ در مورد آن هشدار داده بود. هرچند این سال‌ها این «وحشت بزرگ» گویی که روی دور تند تکرار می‌شود.

قتل صدها جوان از پی خیزش ملی ۱۴۰۱ - که آن نیز در پی قتل «مهسا امینی» به دست «پلیس اخلاق» جمهوری اسلامی رخ داده بود - و پیش از آن دو شلیک پدافند موشکی سپاه پاسداران به هواپیمای اوکراینی در آسمان تهران در دی‌ماه ۹۸ و باز کمی پیش‌تر از آن، داغ سرکوب آبان ۹۸ و قتل صدها شهروند در خیابان‌های ایران، از آخرین نمونه‌های هراس‌افکنی آن «وحشت بزرگ» بود.

انجام جنایت پس از جنایت به‌خوبی نشانگر آن است که جمهوری اسلامی از خوی پنجاه‌و‌هفتی خود به‌خوبی پاسداری کرده است. انقلابی که در ۱۰ سال آغازین عمر خود نیز هزاران تن از شهروندان ایرانی را با اتهام‌های عقیدتی - سیاسی اعدام کرد. درواقع ملت ایران اگرچه آن مقایسه پیشنهادی محمدرضاشاه بین «وعده تمدن بزرگ» و «وعده وحشت بزرگ» را انجام داد، ولی برای انجام این مقایسه هزینه بسیار سنگینی پرداخت کرد، هزینه‌ای همسنگ از دست‌دادن جان هزاران شهروند ایرانی و سقوط تصاعدی ایران در همه شاخص‌های پیشرفت بشری.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اما این انتخاب ملی با ردیه‌ها و انکارهای توهین‌آمیز چهره‌های انقلاب ۵۷ مواجه شد. به‌عنوان نمونه، عبدالکریم سروش در واکنش به اوج‌گیری نام پهلوی‌ها، در بهمن ۱۳۹۷ محمدرضاشاه را با زشت‌ترین توهین‌ها توصیف کرد و او را «خاک» نامید و خمینی را در مقایسه با او «عالم پاک» و «باسوادترین رهبر کشور از هخامنشیان تاکنون» معرفی کرد. هرچند اگر سروش هوشمندی کافی سیاسی می‌داشت، بایستی به‌جای توهین به محمدرضاشاه و تمجید از خمینی، به این می‌اندیشید که چرا شاه که با شعار «مرگ بر شاه» بدرقه شد، هنوز در یاد ایرانیان زنده است؟ یا به بیانی دیگر، چرا در هر گفت‌وگوی سیاسی در محافل ایرانی، باید به ۴۰ سال پیش بازگشت و حساب خود را با پادشاهی پهلوی، همدلانه یا ستیزه‌جویانه روشن کرد؟ چنانکه سروش ستیزه‌جویانه چنین می‌کند.

این مسئله به خطیب تمام‌شده‌ای چون سروش منحصر نیست، بلکه امروز پس از گذشت چهار دهه از پیروزی ۵۷ و درگذشت غریبانه‌ شاه در غربت، جمهوری اسلامی در بهمن ۱۴۰۲ یکی از مهم‌ترین میدان‌های تهران را به تصویری توهین‌آمیز از نشان‌های افتخار محمدرضاشاه اختصاص داده و تلاش کرده است او را پادشاهی نشان دهد که جوانان را به قتل می‌رساند و طنز روزگار آنکه رژیمی چنین تهمتی به شاه ایران می‌بندد که خود طی چند ماه گذشته، جدای از قتل چند صد جوان در خیابان، جوانانی را نیز با اتهام‌های سیاسی «اعدام» کرده است.

یکی از آن جوانان که به دست جمهوری اسلامی در سال ۱۴۰۱ به قتل رسید، «مجیدرضا رهنورد» بود. او که یکی از جوانان مبارز انقلاب ملی علیه رژیم اسلامی بود، در اینستاگرامش خطاب به محمدرضاشاه نوشته بود: «پدر ایران؛ نسلی عاشقت شد که تو را هرگز ندید.»

درواقع، ایران چهار دهه پس از درگذشت محمدرضاشاه، به جولانگاه نزاع هواداران او با دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی تبدیل شده است.

در کمتر کشوری در طول تاریخ انقلابی صورت می‌گیرد، اما نظم فروپاشیده‌اش پس از نزدیک به نیم‌ قرن، همچنان مورد اقبال ملت است. ازاین‌رو، مخالفان پادشاهی پهلوی جای خشم و غم از چنین اقبالی، بایستی این پرسش را از خود بپرسند که چرا شاه برای ایرانیان تمام نمی‌شود و حتی مخالفانش نیز با نفی یا انتقاد از او، به آفرینش یا تقویت هویت سیاسی خود دست می‌زنند؟ این شاید بنیادی‌ترین پرسشی باشد که دشمنان پادشاهی پهلوی باید از خود بپرسند.

جاودانگی سیاسی شاه در فضای سیاسی ایران، از تاثیرگذاری کلان شاه در معادلات سیاسی ایران امروز نشان دارد و با وجود اینکه ۴۰ سال پیش در قاهره درگذشته است، ولی گویی هنوز در گوشه‌ کاخ خود در تهران نشسته است و به ما می‌نگرد.

این‌گونه است که آفرینندگان «وحشت بزرگ» اکنون وحشتی بزرگ‌تر را لمس می‌کنند. حضور شاهی که اکنون بیش از پیش در یاد ایرانیان زنده و حاضر است. به‌طوری‌که در پی تظاهرات بی‌مانند و سراسری آبان ۹۸، خامنه‌ای در مقام فرمانده کل دستگاه سرکوب در نخستین سخنرانی‌اش پیش از همه «خانواده پهلوی» را نشانه گرفت و دستگاه اطلاعاتی رژیم اسلامی در «تحلیل امنیتی» خود از خیزش ۱۴۰۱ اذعان کرد که بیشترین دستگیرشدگان با فاصله عددی معنادار کسانی بودند که «وابستگان رژیم منحوس پهلوی و از سلطنت‌طلبان نشان‌دار» نامیده شدند.

واقعیت آشکار این است که پس از گذشت چهار دهه از درگذشت شاه، جمهوری اسلامی خطر بازگشت شاه را بیش‌از‌پیش احساس می‌کند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه