رونمایی از نخستین فیلم جهانگیر کوثری به نام «من فروغ هستم» با بازی باران کوثری در جشنواره کوروش در «تالار شهر اینیس» واقعدر مرکز تورنتو، اتفاق مهمی دستکم برای ایرانیهای کانادا بود. ایرانیان زیادی برای دیدن این فیلم هجوم آوردند، به شکلی که سه بار نمایش داده شد و این موضوع به استقبال از فیلم تعبیر شد، زیرا تنها فیلمی بود که سه بار نمایش داده شد. اما کسانی که به تماشای این فیلم رفتند راضی بازگشتند؟
خبر ساختن فیلمی به کارگردانی کوثری درباره فروغ عجیب بود، زیرا شخصیت، اشعار و نقش تاریخی فروغ مخالف وضعیتی است که جمهوری اسلامی پدید آورده است. فرهنگ و اخلاق منحطی که این حکومت واپسگرا رواج میدهد، جایی حتی برای پروین اعتصامی هم نمیگذارد چه برسد به فروغ فرخزاد.
از طرفی جهانگیر کوثری تاکنون بهعنوان گوینده ورزشی و تهیهکننده فیلمهای سینمایی معروف بود و نخستین تهیهکنندگیاش در سال ۱۳۷۶ با فیلم «بانوی اردیبهشت» به کارگردانی همسرش، رخشان بنیاعتماد، آغاز شد. او که بهعنوان تهیهکننده مستقل و خوشنام غیرحکومتی شناخته میشود، اکنون چالش بزرگی سر راهش بود، زیرا ساختن فیلمی از فروغ فرخزاد که زنی جسور و رادیکال بود برای او که تجربه چندانی در کارگردانی و نوشتن فیلمنامه ندارد عجیب بود و انتخاب باران کوثری که هیچ شباهت ظاهری با فروغ ندارد بر عجیب بودن آن افزود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در بخشی از توضیحاتی که در مورد فیلم داده شده است، میخوانیم: «این فیلم در سبک درام مستند، خوانشی از زندگی روشنفکرانه فروغ فرخزاد از آغاز تا بلوغ کامل است.» اگر فیلم را ببینید متوجه میشوید فیلم هر چه باشد «درام مستند» نیست؛ در فیلمی که در مورد فروغ ساخته شده است نه برادرش، فریدون، حضور دارد و نه ابراهیم گلستان، تنها مادرش را میبینیم با بازی فاطمه نقوی، همسر آتیلا پسیانی و پدرش که نظامی خشنی است و بابک کریمی نقش او را ایفا میکند.
البته یک فروغ دیگر هم داریم که نقش آن را ستاره پسیانی بازی میکند و ظاهرا قرار است نقش پرویز شاپور، همسر فروغ و ابراهیم گلستان، معشوق او، در این نقش دوم با نامهای جعلی آورده شود که تنها خاصیتش گیج و گمراه کردن تماشاگران فیلم است.
فروغ فرخزاد در دوران بسیار باشکوهی از پیشرفت و ترقی زندگی میکرد؛ روزنامهای مانند «روشنفکر» منتشر میشد که اساس ایران جدید را پایهگذاری میکرد و خیل شاعران و نویسندگان و روزنامهنگارانی در آن عصر میزیستند که هرکدام نامی بلند دارند و فروغ که در ۳۲ سالگی در تصادف رانندگی کشته شد، نامش برای همیشه در تاریخ ماند و جالب است بدانید از شاملو و اخوان تا گلستان و چوبک و بسیاری دیگر که در بدرقه جنازه او حضور داشتند، اگر هرکدام مانند فروغ همان زمان میمردند باز مانند او در تاریخ ادبیات ایران جای داشتند.
متاسفانه فیلم «من فروغ هستم» هرچند نام کوچک برخی افراد را ذکر میکند، اما مثلا معلوم نمیشود که احمد، احمد شاملو است، یا مهدی، مهدی اخوانثالث، فقط نادر نادرپور و شکستهبسته طوسی حائری را نشان میدهد، اما متوجه نمیشویم خانم حائری همسر احمد شاملو است که خودش نویسنده، مترجم و نخستین گوینده زن رادیوی ملی ایران بوده است.
اگر کسی فروغ را بشناسد و شخصیتهای آن دوران را هم بشناسد میتواند در فیلم نشانهایی را ببیند، اما بهطورکلی شخصیتی که از فروغ فرخزاد در فیلم ارائه میشود زنی بوالهوس، دائمالخمر و پریشاناحوال است، زنی مطابق با دیدگاههای حکومت کنونی که البته چند شعر خوب هم سروده است.
مرگ فروغ هم تحریف شده است، بهطور کلی معلوم نیست که با جیپ ابراهیم گلستان از استودیو خارج میشود و تصادف میکند. او از خانه با مادرش خداحافظی میکند و بعد خبر مرگ او را میشنویم.
از نقشی که فروغ با همان سن کم در تاریخ ادبیات و تاثیر آن بر شعر وجود دارد چیزی نمیبینیم. از فیلمساز بودن فروغ هم چیزی جز نماهای دور ریخته شده پیدا نیست و وقتی فروغ جدید، ستاره پسیانی، به همان مرکزی که فروغ فیلم «خانه سیاه است» را ساخت میرود از مسئول میشنویم که دیگر جزامی آنجا نیست و وقتی فروغ جدید میگوید پس این بیمارها چه کسانیاند تنها میشنود که اینها بیمار روانیاند.
البته فراموش نکنیم این دومین فیلمی است که درباره فروغ فرخزاد ساخته میشود. ناصر تقوایی بلافاصله پس از مرگ فروغ فرخزاد درباره او و تشییعجنازه و خاکسپاریاش مستندی برای تلویزیون ملی ایران ساخت. نام این مستند فروغ فرخزاد ۱۳ دی ۱۳۱۳ − ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ است. بخشی از این فیلم مستند که مراسم تشییعجنازه فرخزاد را نشان میدهد در فیلم کوثری آمده است، اما معلوم نیست یادی از ناصر تقوایی شده باشد.
برای آقای کوثری و دخترشان، باران کوثری، متاسف شدم که چنین کار بیارزشی ساختهاند و خواسته یا ناخواسته چهره فروغ فرخزاد و خانواده او را چنین مخدوش و آشفته نشان دادهاند. کاش میآموختیم در جمهوری اسلامی اگر بخواهیم زندگی برخی از شخصیتها را بسازیم مجبوریم چهره ناقص و معوجی از آنها ارائه دهیم. گاه نساختن نام بهتری از آدمها در تاریخ میگذارد تا ساختن اثر غیرقابلدفاع.
بازیگر باید بداند چه نقشی را نمیتواند بازی کند. باران کوثری برای برخی نقشها بسیار خوب است، اما برای بازی بهجای شخصیتی مانند فروغ فرخزاد اصلا مناسب نیست و این را اکنون که فیلم را دیدم با قاطعیت میتوانم بگویم. دستکم ۷۰ درصد چیزی که به بازی گرفتن از بازیگران معروف شده، انتخاب بازیگر مناسب است و متاسفانه در این مورد انتخاب خوبی صورت نگرفته است. بازیگران خوب به خاطر نقشهایی که بازی نکردهاند معروف ماندهاند. هنرمند خوب بودن چندان سخت نیست، اما هنرمند خوب ماندن بسیار دشوار است.