فرانسه و اسلام: پیام‌های متضاد یک گزارش

«اخوان» در یک ائتلاف اعلام‌نشده اما واقعی با نیروهای چپ‌گرای فرانسه، خود را برای سهم‌گیری از قدرت سیاسی آماده می‌کند

«تهدیدی جدی و آشکار علیه امنیت ملی» عبارتی است که محافل سیاسی پاریس این روزها با اشاره به گزارشی درباره فعالیت‌های اخوان‌المسلمین (برادران مسلمان) در فرانسه به کار می‌برند. این ادعا متکی بر گزارش مفصلی است که چندین گروه از «اسلام‌شناسان» و کارشناس امور امنیتی فرانسه بعد از چند سال پژوهش و کاوش، تهیه کرده‌اند. نخستین نسخه گزارش موردبحث در سال ۲۰۲۰ در ۶۷ صفحه تهیه شد. اما آنچه اکنون مطرح است، تازه‌ترین نسخه آن است که در ۱۶۷ صفحه از سوی وزیر کشور فرانسه، آقای برونو رتایو، در اجلاس اضطراری کمیته امنیت ملی با حضور آقای امانوئل مکرون، رئیس‌جمهوری، به بحث گذارده شد. 

مطالعه این گزارش ممکن است خواننده را اگر بی‌طرفانه بنگرد، به یاد تصاویر چشم‌فریب بیندازد‌؛ تصاویری که اگر از یک سو بنگریم، یک چیز و از سوی دیگر یک چیز دیگری نشان می‌دهند. مثلا یک طرف سیمای عیسی مسیح و طرف دیگر طرحی از پونتیوس پیلات، حکمران رومی اورشلیم، است.

آقای رتایو که گزارش را از یخدان وزارتخانه بیرون آورد، در سخنان خود هم در کمیته امنیت ملی و هم در مصاحبه با رسانه‌ها، به فوریت خطر تکیه کرد. به گفته او، اخوان‌المسلمین بر اساس یک برنامه فرابردی، می‌کوشند تا با ایجاد یک جامعه موازی، فرانسه را به دو اردوگاه مسلمان و غیرمسلمان تقسیم کنند. او آنان را جدایی‌طلب می‌خواند و مدعی است که هدفشان رسیدن به جدایی فرهنگی‌ــ‌اجتماعی به‌عنوان نخستین گام در راه رسیدن به جدایی جغرافیایی‌ــ‌منطقه‌ای است. 

بر اساس این برنامه فرابردی، فعالان «اخوان» می‌کوشند تا مسلمانان فرانسه را نخست از نظر ظاهرشان، از دیگر فرانسویان متمایز کنند. بدین ترتیب انواع حجاب اسلامی از روسری گرفته تا نقاب و برقع، به زنان مسلمان تحمیل می‌شود. مردان مسلمان زیر فشار اخلاقی و از بیم انزوای اجتماعی ریش می‌گذارند، دشداشه می‌پوشند، تسبیح می‌گردانند، مرتب خلال دندان به کار می‌برند و مو و ریش خود را با گلاب خوشبو می‌کنند. کودکان و نوجوانان تشویق می‌شوند و هرگاه تشویق کافی نباشد، تطمیع یا تهدید می‌شوند که در کلاس‌های ویژه آموزش اسلام و افکار رهبران اخوان شرکت کنند.

در همان حال، کوشش‌های گسترده‌ای برای دادن حال‌وهوای اسلامی به محله‌ها و شهرک‌هایی که مسلمانان در آن اکثریت دارند، یا شمار بزرگی را به خود اختصاص می‌دهند، صورت می‌گیرد. مغازه‌ها و رستوران‌های اسلامی حلال جای مراکز بازرگانی کفار را می‌گیرند. در بعضی نقاط شهرهای بزرگ، از جمله پاریس و حومه آن، دیگر حتی یک قصابی کفار‌ــ یعنی غیرحلال‌ــ دیده نمی‌شود. شبکه حلال روزبه‌روز گسترده‌تر می‌شود. در ۲۰۲۲ که آخرین بررسی‌ها صورت گرفت، تجارت حلال در فرانسه از سطح ۱۰ میلیارد یورو بالاتر رفت.

بانکداری حلال و شرکت‌های سرمایه‌گذاری حلال نیز به‌سرعت در حال رشدند. صندوق‌های قرض‌الحسنه اسلامی با عرضه وام‌های کوچک و متوسط، خلائی را که بانکداری کفار نادیده گرفته است، پر می‌کنند. شمار مسلمانان فرانسوی که هر ساله به سفر دینی و مذهبی می‌روند‌ــ از جمله حج و دیدار از شهرهایی که روزی زیر سلطه مسلمانان بود‌ــ نیز روبه‌افزایش است. 

در زمینه سیاسی، «اخوان» از تاکتیک «رخنه» یا «لکه مرکب» بهره می‌گیرد. فعالان جنبش داوطلبانه برای خدمت در نهادهای سیاسی‌ــ‌حکومتی در سطح محلی، روستاها، شهرهای کوچک و حومه‌ها داوطلب می‌شوند. یک لکه کوچک مرکب بدین‌سان پخش می‌شود و سطح وسیع‌تری را می‌پوشاند. هم‌اکنون بیش از ۱۵ درصد از شهرداری‌های فرانسه که تعدادشان ۳۵ هزار است، در کنترل فعالان مسلمان قرار دارند.

«برادران» در باشگاه‌های ورزشی، خیریه‌ها و زاویه‌های صوفیان نیز حضوری روبه‌گسترش دارند. یک هدف آنان جلب ستاره‌های ورزشی، رسانه‌ای، فرهنگی و تجاری است که می‌توانند الگویی برای سربازگیری بیشتر «اخوان» باشند. هدف دیگر سربازگیری در میان پزشکان، پرستاران، بهیاران و گردانندگان مهد کودک‌ها است.

از آنجا که در فرانسه از کسی نمی‌پرسند که دین شما چیست (برخلاف انگلستان به طور مثال) تعیین شمار مسلمانان در بخش‌های گوناگون زندگی کشور آسان نیست. با این حال بهترین تخمین‌های نیمه‌رسمی تعداد مسلمانان در ارتش فرانسه را ۱۷ درصد و در پلیس فرانسه را ۱۲ درصد می‌داند.

گزارش موردبحث نشان می‌دهد‌ــ یا دست‌کم ادعا می‌کند‌ــ که تعداد فعالان «اخوان‌المسلمین» در طی ۱۰ سال اخیر تقریبا دو برابر شده است و امروز بیش از ۱۰۰ هزار تن است.

 گزارش بی آنکه مستقیما تاکید کند، تلویحا مدعی است که «اخوان» در یک ائتلاف اعلام‌نشده اما واقعی با نیروهای چپ‌گرای فرانسه، خود را برای سهم‌گیری از قدرت سیاسی آماده می‌کند. حزب «فرانسه خم‌نشده» به رهبری ژان‌لوک ملانشون، یک رهبر دیرپای چپ، شریک اصلی ائتلاف با «اخوان» است. در حالی که حزب کمونیست فرانسه‌ــ که اکنون کوچک‌تر از همیشه است‌ــ به‌شدت مخالف همکاری با «اخوان» است.   

ملانشون و همکاران او در محاسبات انتخاباتی خود، مسلمانان را در نقش «پرولتاریا» می‌بینند و پیروزی خود را در انتخابات بعضی شهرهای صنعتی و حومه‌های فقیرنشین مدیون حمایت «اخوان» می‌دانند.

چند سال پیش میشل ولبک، رمان‌نویس، با انتشار رمان جنجالی خود، «تسلیم»، آینده‌ای را ترسیم کرد که در آن، یک فعال اسلام‌گرا با کمک گروه‌ها و احزاب به اصطلاح مترقی سوسیالیست و چپ‌گرا به طور کلی، در انتخابات ریاست‌جمهوری پیروز می‌شود و پرچم مجازی اسلام را بر فراز کاخ الیزه به اهتزاز درمی‌آورد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

از سوی دیگر، راست‌گرایان افراطی مانند اریک زمور مدعی‌اند که هدف نهایی «اخوان» جایگزین کردن فرانسویان مسیحی و یهودی با فرانسویان مسلمان است؛ آن هم به‌عنوان نخستین گام در مسیر اسلامی کردن کل اروپا و نابودی کامل تمدن غرب. 

آیا این پیش‌بینی‌های هولناک را باید جدی گرفت؟ بی‌تردید هرجا که تهدیدی علیه امنیت کشور، یک جامعه و یک تمدن مطرح باشد، عاقلانه است که مسئله را جدی بگیریم، اما جدی گرفتن به معنای پذیرفتن همه ادعاهای هراس‌انگیز نیست.

مطالعه دقیق گزارش موردبحث نشان می‌دهد که «اخوان» و دیگر مبلغان انواع و اقسام اسلام کاری جز کوشش برای یافتن مومنان جدید انجام نداده‌اند؛ کاری که در چارچوب قانون و فرهنگ فرانسه، نامشروع به شمار نمی‌رود. در همان حال، همین گزارش نشان می‌دهد که علی‌رغم کوشش‌های وسیع و خرج مبالغ هنگفت، که غالبا از باج‌گیری از مغازه‌داران مسلمان تامین می‌شود، به اضافه کمک‌های نقدی کشورهایی مانند قطر و ترکیه که اکنون کنترل شبکه جهانی «اخوان» را به دست گرفته‌اند، اکثریت مسلمانان فرانسه هنوز در مسیر دلخواه «برادران» قرار نگرفته‌اند.

نزدیک به دو دهه پیش، دولت فرانسه به ابتکار نیکولا سارکوزی، وزیر کشور وقت، سازمانی به‌عنوان «کلیسای اسلامی فرانسه» بر پا کرد تا مسلمانان بتوانند نمایندگان و رهبران مذهبی خود را انتخاب کنند و مانند دیگر ادیان‌ــ از جمله کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها و یهودیان‌ــ با دستگاه دولتی در دادوستد سیاسی‌فرهنگی باشند.

در آن زمان، آقای سارکوزی از نویسنده مقاله نظر خواست. نظر من مخالف تشکیل چنین سازمانی بود، با این پیش‌بینی که برنامه آقای سارکوزی یا شکست می‌خورد یا مسلمانان فرانسه را به جان هم می‌اندازد. تحلیل من متکی بر دو واقعیت بود: نخست اینکه اسلام برخلاف مسیحیت و یهودیت، هرگز دارای یک سازمان مذهبی مشخصی نبوده است و نمی‌تواند باشد. دوم، مسلمانان فرانسه زیر کنترل چند کشور خارجی بودند‌ــ البته در مسائل دینی‌ــ ترکیه از طریق وزارت دیانت، الجزایر از طریق سازمان امنیتش، مراکش از طریق دربار پادشاه، کشورهای ثروتمند عرب از طریق صندوق‌هایی زیر کنترل دولت و در مورد شیعیان فرانسه، دولت جمهوری اسلامی از طریق شبکه اهل بیت و حزب‌الله لبنان.

برای «حل» این مشکل، آقای سارکوزی برنامه ایجاد «شورای فتوا» را در سطح اتحادیه اروپا مطرح کرد. این شورا به ریاست شیخ یوسف القرضاوی، یکی از رهبران «اخوان»، زیر حمایت دولت قطر با بودجه‌‌ای خوشگل از طرف اتحادیه اروپا تشکیل شد. شیخ مصری‌الاصل در سفر به اروپا از روی فرش قرمز گذشت و درباره «گفت‌وشنود تمدن‌ها» داد سخن داد، اما نتوانست بخش بزرگی از مسلمانان اروپا را که تعدادشان بیش از ۳۰ میلیون تن است، به خود جلب کند.

برنامه سارکوزی در جهت عکس برنامه‌های پیشینیان او به‌عنوان وزیر کشور فرانسه قرار داشت. یکی از آنان شارل باسکوا بود که در یک دیدار در دفترش در میدان بووه پاریس، نظر مرا پرسید. نظر من این بود که با ظهور گروه‌های افراطی در میان مسلمانان سنی‌مذهب و با تسلط خمینی‌گرایان بر ایران، اسلام با بعد سیاسی تازه‌ای به میدان آمده است که چندان ربطی به دین و مذهب ندارد. در این بعد سیاسی، اسلام‌گرایان سنی و شیعه از پول، ترور، آدم‌ربایی و تبلیغات ضدغربی بهره می‌گیرند. هدف آنان کشاندن ملل غربی به یک جنگ دینی با اسلام است و این درست تله‌ای است که نباید نادیده گرفته شود.

در انتخاباتی که سارکوزی برای «کلیسای فرانسوی اسلام» به خرج دولت برگزار کرد، کمتر از ۱ درصد مسلمانان فرانسه شرکت کردند و همانطور که انتظار می‌رفت، برنده اصلی، در واقع تنها برنده، همان اخوان المسلمین، آن هم با هویت شمال‌‌آفریقایی و خاورمیانه‌ای بودند. تبلیغی‌های پاکستانی که گذرنامه بریتانیایی داشتند و به خاطر عضویت بریتانیا در بازار مشترک، می‌توانستند آزادانه به فرانسه بیایند و بروند، پول و کوشش فراوان خرج کردند، اما چیزی گیرشان نیامد.

برگردیم به وضع موجود. گزارش نشان می‌دهد که فرانسه اکنون میزبان بیش از هشت میلیون مسلمان است که بیش از نیمی از آنان یا تبعه فرانسه نیستند یا دوتابعیتی‌اند. آنان با ۲۱ زبان گوناگون اهالی ۵۳ کشور گوناگون در آسیا آفریقا و مستحکمات فرانسه در کارائیب و اقیانوس هند هستند. پس از فروپاشی اتحاد شوروی، ده‌ها هزار مسلمان چچن، اینگوش، تاتار، باشکیه، داغستانی، چرکس‌ قره‌چای و ازبک نیز خود را به فرانسه رسانده‌‌اند. ادامه جنگ و بحران در افغانستان نیز ده‌ها هزار افغان را با مذاهب گوناگون به فرانسه کشانده است.

تعداد آوارگان و پناهجویان ایرانی نیز که در زمان باسکوا، در حدود ۹ هزار تن تخمین زده می‌شد، اکنون به رقم ۱۰۰ هزار نزدیک شده است، اما همانطور که گزارش نشان می‌دهد، در هیچ یک از فعالیت‌های «اسلامی‌ کردن» فرانسه شرکت ندارند. اکثر پناهجویان افغان نیز روش همکیشان ایرانی خود را پذیرفته‌اند. 

تفرقه میان مسلمانان فرانسه واقعیتی است که گزارش به‌طورتلویحی می‌پذیرد. این تفرقه گاه به خشونت میان مسلمانان با هویت‌های ملی و قومی مختلف می‌انجامد. الجزایری‌ها و مراکشی‌ها حاضر نیستند حتی از مساجد یکدیگر دیدن کنند. سال گذشته یک جنگ سه روزه بین مسلمانان مراکشی و چچنی‌ــ بر سر دوستی یک دختر مراکشی و یک پسر چچنی‌ــ با دخالت پلیس ویژه امنیتی پایان یافت و «رومئو و ژولیت» اسلامی شهر دیژون از هم جدا شدند. 

بعضی سیاست‌بازان در فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی با تکان دادن مترسک اسلام و بزرگ‌نمایی تهدید امنیتی ناشی از مهاجرت مسلمانان، می‌کوشند تا آرای بیشتری به دست آورند. اما واقعیت این است که همه آنان آنچه را خطر اسلام می‌خوانند، بزرگ‌نمایی می‌کنند. واقعیت این است که تاکید بر بعد سیاسی اسلام از سوی «اخوان» و خمینی‌گرایان با ترسیم چهره‌ای کریه از اسلام، به توقف روند اسلام‌آوری که در فرانسه به‌ویژه در میان «روشنفکران» مد شده بود، پایان داد. در سال‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی هر سال صدها فرانسوی، غالبا از میان نویسندگان، شاعران و چهره‌های رسانه‌ای، از طریق فرق گوناگون صوفی به اسلام می‌گرویدند. امروز کمتر کسی را می‌توان یافت که این سنت را ادامه دهد.

اسلام در سطح وسیع‌تر نیز نه‌تنها روبه‌رشد نیست، بلکه هر سال، لااقل تا آنجا که به جنبه‌های عملی آن مربوط می‌شود، در حال کوچک‌تر شدن است. پژوهش «مرکز ملی تحقیقات علمی» (CNRS) نشان می‌دهد که کمتر از ۱ درصد از مسلمانان فرانسه به مسجد می‌روند و فقط ۱۳ درصد هویت خود را «اسلامی» اعلام می‌کنند.

بدین‌سان کوشش «اخوان» که موضوع اصلی گزارش مورد بحث است، مسلمان کردن یا «از نو مسلمان کردن» مسلمانان فرانسه است که از اسلام فاصله گرفته‌اند. «اخوان» در این زمینه موفقیت‌هایی در میان مسلمانان جوان‌تر داشته‌اند؛ کسانی که اسلام را در حد یک هویت می‌پذیرند و برخلاف والدین و نیاکان خود، فرهنگ و تمدن غربی را ارج نمی‌نهند.

اما این ارج ننهادن، اگر نخواهیم بگوییم طرد دلگیرانه فرهنگ و تمدن غربی، مختص جوانان مسلمان نیست. بسیاری از جوانان فرانسوی غیرمسلمان نیز همان دلگیری را دارند. به عبارت دیگر، فرهنگ و تمدن غربی که در طی دهه‌های گذشته زیر سلطه جهان‌گرایان و به‌اصطلاح ترقی‌خواهان، تبدیل شده است به یک کارخانه قربانی‌سازی خیالی، شما را مجبور می‌کند که برای رساندن صدای خود در نقش «قربانی» تاریخی، مذهبی، اقتصادی، جنسی و فرهنگی ظاهر شوید.

فعالان «اخوان» فراموش می‌کنند که خود آنان نیز در ردیف متهمان قرار دارند. چند تن از رهبران و چهره‌های سرشناس آنان به جرم تجاوز جنسی به زندان رفته‌اند. ده‌ها تن دیگر به شرکت در قاچاق از جمله مواد مخدر یا اخاذی از بازرگانان مسلمان متهم شده‌اند. تعداد نامعلومی از آنان مزدبگیران نیمه‌رسمی دولت‌های خارجی یا خیریه‌های وابسته به دولت‌های خارجی هستند.

فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی با تاکید بر ارزش‌های فرهنگی‌ــ‌تمدنی خود می‌توانند و باید، با آنچه رتایو «تهدید امنیت ملی» می‌خواند، روبرو شوند. «اخوان» و نسخه ایرانی آن یعنی «فداییان اسلام» تنها دشمن فرهنگ و تمدن غربی یا ایرانی نیستند. آنان دشمن خود اسلام نیز هستند؛ اسلام در همه انواع بی‌شمار آن.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه