در عصر «جهانی شدن» که روابط بر پایه «اعتماد متقابل» استوار است، حتی کشورهای بزرگ نمیتوانند از استقلال کامل سخن بگویند. هر کشور به دیگری نیازمند است؛ آمریکا به چین، چین به آمریکا و هر دو به روسیه و بر عکس.
هلموت کول، صدر اعظم فقید آلمان در باره اتحادیه اروپا گفته بود: «اتحادیه اروپا به ساختمانی میماند که در آن برای هر کشور اروپایی، اپارتمانی تخصیص داده شده، اما آمریکا هم حق دارد به صورت دایمی در آن سکونت کند.». اکنون، شرایط به گونهای است که روسیه و چین هم میتوانند در آن اجاره نشین باشند.
پاتریک بیوکانان، سیاستمدار و نویسنده محافظه کار آمریکایی، کنگره آمریکا را «سرزمین اشغال شده اسرائیل» خوانده بود، سخن او امروز بر کاخ سفید دوران دونالد ترامپ، نیز صدق میکند.
کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی آمریکا در دوران ریاست جمهوری جورج بوش پسر، در باره سیاست آمریکا در قبال اروپا در آن زمان، گفته بود: «فرانسه را مجازات می کند، از آلمان چشم میپوشد و روسیه را میبخشد.» اما من میگویم، امروز آمریکا «فرانسه را نوازش می کند، آلمان را در آغوش میکشد و روسیه را هرگاه که از ارزشهای دموکراسی، منحرف شود، تنها تذکر میدهد.»
پس از عصر جهانی شدن، درهم پیچیدگی روابط و تأثیر متقابل فرهنگها به حدی است که، ساموئل هانتینگتون، نظریه پرداز سیاسی آمریکایی، به صراحت گفته بود که «باید هویت آمریکایی را از تهدید فرهنگ اسپانیایی، به ویژه مکزیکیها، محافظت کرد.» یورگین هابرماس نیز گفته بود: «باید هویت اروپایی را از تهدید فرهنگ آمریکایی، حفاظت کرد.»
امروز اینترنت، جهان را به دهکدهای تبدیل کرده و روابط بین المللی را به چالش کشیده است. تا جاییکه مداخله روسیه در انتخابات آمریکا و اروپا و حتی آفریقا از طریق شبکههای اجتماعی، به یک نگرانی جدی مبدل شده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در روشنایی مقدمه بالا می پردازیم به بررسی رویدادهای اخیر لبنان، اما پیش از آن، برگی از تاریخ لبنان را ورق میزنیم:
در ۲۲ نوامبر سال ۱۹۴۳ لبنان استقلال خود را از فرانسه به دست آورد. استقلال لبنان که حمایت مصر، بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی را با خود داشت، با استقبال گرم مردم لبنان رو برو شد. اما هرچند لبنان از نگاه سیاسی مستقل شد، اما نتوانست به دولت مستقل و متکی به خود دست پیدا کند؛ زیرا قدرت میان فرقه سالاران بر اساس گرایشهای فرقهای و طائفهای تقسیم شده و کشور نوزاد در باتلاق کشمکشهای منطقهای و بین المللی فرو افتاد.
در نتیجه، کشوری که طبق گفته ریاض الصلح، اولین نخست وزیرش، قرار بود «نه قرارگاه استعمار باشد و نه گذرگاه آن به کشورهای عربی برادر»، به صحنه رقابت دو ابر قدرت زمان، آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی، در جنگ سرد مبدل شد و عرصهای برای کشمکشهای سازمانهای فلسطینی، سوریه و اسرائیل و شمار دیگری از کشورهای عربی گردید.
سر انجام رفته رفته کار بجایی رسید که لبنان پس از آزادی از قیمومت رسمی فرانسه، زیر قیمومت اعلام نشده سوریه فرو رفت. از این جهت زمانی که در سال ۲۰۰۵ و در پی «انقلاب سرو» نیروهای سوریه لبنان را ترک کردند، لبنانیها آن را «استقلال دوم» نامیدند.
انقلاب سرو هرچند در پی ترور رفیق حریری، نخست وزیر وقت و با یک راهپیمایی بزرگ و بیسابقه از بیروت، آغاز گردید، اما عوامل و انگیزه های آن به زمانی بر میگردد که «نیروهای بازدارنده عربی» حافظ صلح که باید از همه کشورهای عربی میبود، تنها از نیروهای سوریه تشکیل یافت. رژیم سوریه در کلیه ساختارهای سیاسی و اداری و بافت اجتماعی و نهادهای تصمیم گیری لبنان ، نفوذ کرده همه امور را زیر تسلط خود در آورده بود. از این جهت مردم لبنان از اوضاع، به شدت خشمگین و ناراضی شده بودند، همین بود که پس از ترور رفیق حریری و هنگامی که سوریه متهم اول شناخته شد، خشم و انزجار مردم منجر به انقلاب "سرو" شد.
انقلاب "سرو" را نیروهای «۱۴ مارس» رهبری کرد، در حالی که نیروهای «۸ مارس» به رهبری حزب الله، همپیمان سوریه باقی ماند و به عنوان بخشی از «محور بازدارندگی و مقاوت» به رهبری ایران، خود را در صحنه سیاست، تثبیت کرد. تبارز حزب الله به عنوان نیروی مقاوت از یک طرف و مصلحت اندیشی نیروهای ۱۴ مارس، از طرف دیگر، صحنه را به نفع حزب الله خالی کرد و لبنان را زیر سلطه حزب الله و ایران فرو برد.
انقلابی که اکنون به صورت مسالمت آمیز در لبنان جریان دارد، تنها هدف آن از بین بردن فساد، بیکاری، مشکلات اقتصادی و سوء مدیریت نیست، بلکه در کنار آن، آزادی از تسلط حزب الله و برچیدن بساط دخالت های ایران نیز هست.
آنچه امروز در خیابان های لبنان میگذرد، مقدمه ای است برای رسیدن به آنچه که میتوان آن را «استقلال سوم» نامید. با دست یابی به این استقلال، لبنان باید به خودش باز گردد و از وابستگی به هر قدرت دیگر به ویژه ایران رهایی یابد.
برای رسیدن به سومین استقلال، دست یابی به دو هدف از جمله اولویات است: نخست، تشکیل دولت لبنانی مستقل، بدون دخالت خارجی. دوم، آزاد کردن دو باره خاک لبنان از حزب الله که در نتیجه مقاومت میهنی و اسلامی، متحقق شده بود، اما ایران در تبانی با سوریه، مقاومت را در چارچوب سازمان حزب الله منحصر کرده و به دست آن سپرد.
البته استقلال کامل لبنان، تنها با آزادی «مزارع شبعا» و «تلال کفرشوبا» به دست نمیآید، بلکه استقلال کامل و واقعی آنگاه به دست میآید که افزون بر آن، شهروندان از تعصبات مذهبی و فرقهای و از تسلط فرقه سالاران دینی و طائفهای نیز آزاد شوند.
زیرا به گفته رابرت ساموئلسون: «تاریخ، تنها ذکر رویدادهای گذشته نیست، بلکه ساختن حال بر اساس خوانش و فهم گذشته نیز هست.»
© IndependentArabia