در زندان‌های سوریه به زندانیان فقط به اندازه‌ای غذا داده می‌شد تا برای بازجویی زنده بمانند

زیر ساختمانی که سرویس امنیت داخلی سوریه ساخته بود، سلول‌ها شبیه تابوت‌هایی بزرگ بودند که بیش از ۱.۸ متر طول و ۱.۲ متر عرض نداشتند

در پی سقوط رژیم اسد، در زندان‌ها باز شد و تصاویر تکان‌دهنده زندانیان آزاد‌شده رسانه‌ها را واداشت که قدم به این زندان‌‌‌ها بگذارند تا تصویری از این زندان‌ها مقابل دیدگان جهان قرار دهند.

خبرنگار اسکای نیوز به مجموعه زندانی در شهر حمص رفت، زندانی که سرویس امنیت داخلی سوریه ساخته بود. ابوفیراس، سرباز شورشی، که حکم راهنما را داشت، گفت به‌دلیل شکنجه‌هایی که شاهد بود، از ارتش سوریه فرار کرد. او سلول‌هایی را نشان داد که تعداد نامعلومی از زندانیان آن‌جا نگهداری می‌شدند، شکنجه می‌شدند، به زندان‌‌‌های دیگر منتقل می‌شدند یا همان‌جا به قتل می‌رسیدند.

در تاریکی مطلق، از راهرو عبور کردند، سلول‌های دو طرف راهرو بیش از ۱.۸ متر طول و ۱.۲ متر عرض نداشتند؛ شبیه تابوت‌هایی بزرگ بودند و در نهایت، برای بسیاری به تابوت تبدیل می‌شدند. در برخی موارد، افراد سال‌ها در این سلول‌ها نگهداری می‌شدند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در حالی که از کنار سلول‌ها می‌گذشتند، باقی‌مانده اندکی غذا به چشم می‌خورد، تکه‌ای نان و نوعی سوپ رقیق. ابوفیراس گفت که به زندانیان غذا داده می‌شد، اما فقط به اندازه‌ای که زنده بمانند تا بازجویی شوند، و بعد، آن‌ها را به جای دیگری منتقل می‌کردند یا همین‌جا می‌کشتند.

رژیم اسد به بازداشت‌ها در حمص ادامه می‌داد و هیچ‌کس در امان نبود. در این زندان، نه فقط مردان، بلکه زنان و کودکان نیز زندانی بودند.

ابوفیراس توضیح داد: «آن‌ها معترض بودند، یا شاید تصادفی از خیابانی عبور می‌کردند که آن‌جا تجمعی اعتراضی در جریان بود.»

مردم به هر دلیلی در خیابان‌ها بازداشت می‌شدند و بسیاری از کسانی که به این مکان آورده شدند به تروریسم متهم شدند، اتهامی کلی که فقط به‌دلیل نارضایتی از دولت ممکن بود به هرکسی زده شود.

زندان به‌قدری تاریک بود که بدون چراغ‌قوه چیز زیادی دیده نمی‌شد. ابوفیراس گفت این هم بخشی از شکنجه بود و رژیم از این روش استفاده می‌کرد تا افراد ندانند روز است یا شب.

ابوفیراس نه تنها شاهد شکنجه بوده بلکه خودش نیز شکنجه شده بود. او توضیح داد که با برق و ابزارهای مختلف شکنجه شده بود و برای فشار روانی، او و برادرش را جلوی چشم یکدیگر شکنجه می‌کردند.

سلول‌ها زیر یک مجموعه امنیت داخلی و یک مجتمع مسکونی با بلوک‌های آپارتمانی بزرگ قرار داشتند. وجود زندانی در این فاصله نزدیک به جامعه گویی پیامی دیگر برای سرکوب مردم بود.

به نظر می‌رسید مامورانی که در این محل کار می‌کردند باعجله آن‌‌جا را ترک کرده‌اند؛ فنجان‌‌‌های چای نیم‌نوشیده، ته‌سیگارها، غذای باقی‌مانده در بشقاب‌ها، و کت‌هایی که هنوز از پشتی صندلی‌ها آویخته بود.

در یکی از اتاق‌ها، انبوهی از سلاح‌ها و مهمات پیدا شد که بیشترشان روسی بودند‌ــ همگی رها شده بودند. هزاران هزار پرونده نیز رها شده بودند، پرونده‌هایی که جزئیاتی از زندگی غیرنظامیان و باورهای سیاسی مفروض آن‌ها را فاش می‌کرد. همه در سوریه زیر نظر بودند و افرادی که در این پرونده‌ها نام برده شده بودند در فهرست نظارت قرار داشتند.

اتاقی دیگر سوخته بود و مدارک خاکستر شده بود و از برخی هنوز دود برمی‌خاست. این‌ها پرونده‌های زندانیان بود و پس از سقوط رژیم اسد، سوزانده شدند. زندانیان این زندان چه کسانی بودند و چه بر سرشان آمد، شاید هرگز مشخص نشود.