مولوی عبدالحمید اسماعیل‌زهی، شاخص‌ترین روحانی سنی ضد اسلام‌گرایی در ایران

حتی یک روحانی اصلاح‌طلب شیعه نتوانست در قد و قامت عبدالحمید در جنبش مهسا ظاهر شود

در ایام نوروز ۱۴۰۲، هزاران نفر از ایرانیان به زاهدان سفر کردند تا به دیدار مولوی عبدالحمید بروند. او نیز درهای مسجد خود را به روی آن‌ها گشود و از آنان، از هر جنسیت و باور و قومیت و با هر پوشش و سر و وضع، استقبال کرد. او همچنین با استقلال رای در اعلام روز عید فطر ۱۴۰۲، از ولی فقیه پیروی نکرد.

در ابتدای این سال، هیچ روحانی‌ای به اندازه علی خامنه‌ای مورد نفرت و خشم مردم و هیچ روحانی‌ای به اندازه عبدالحمید محبوب مردم ایران نبود. به همین علت، نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در پی ترور این مولوی سرسخت در دفاع از حقوق شهروندان ایرانی و منتقد سیاست‌های رژیم بوده‌اند و خامنه‌ای دستور بی‌آبرو کردن او را داد.

از نتایج درخشان انقلاب ۱۴۰۱ پیوستن روحانیون اهل سنت ایران به جنبش ملی و سکولار و آزادی‌خواه مردم ایران در آن سال بود. روحانیون اهل سنت، که باور مذهبی به ولایت فقیه شیعی و فرقه‌گرایی و گسترش‌طلبی آن را ندارند و بیشتر در سمت مردم مذهبی مناطق خود می‌ایستند تا حکومت، با سرعت زیاد به مردم معترض پیوستند. در میان آن‌ها چهره‌ای مانند مولوی عبدالحمید، امام جماعت مسجد مکی زاهدان، بارزتر از بقیه بوده است، چون با صراحت بیشتری از خواست‌های عمومی مردم در بلوچستان و نیز در سراسر ایران سخن می‌گوید.

مولوی عبدالحمید به‌دلیل سازگاری در مواضع و نیز دست‌کشیدن از برخی مواضع قبلی (تبریک به طالبان پس از روی کار آمدن مجدد و حمایت از رئیسی در انتخابات قلابی) به فردی محبوب در میان معترضان و مخالفان حکومت تبدیل شده است که هر هفته مواضع او را دنبال می‌کنند.

پنج مسیر به دنیای بدون اسلام‌گرایی

پس از خیزش انقلابی مهسا، عبدالحمید به مخالف سرسخت قشری‌گرایی و مذهب‌گرایی در حکومت تبدیل شد. مولوی عبدالحمید از پنج مسیر باورمندان مسلمان را به سمت جدایی دین و دولت رهنمون می‌شود.

مسیر اول، تثبیت و به‌رسمیت‌شناختن تنوع فکری و قومی در عرصه عمومی است. او در این باب می‌گوید: «نگاه مذهبی نمی‌تواند بر این تنوع فکری و قومی برابری ایجاد کند. نگاه مذهبی در کشور نهایتا شکست خواهد خورد.»

مسیر دوم، کارآمدی دولت است. او به‌درستی به ناکارآمدی حکومت به‌علت سیاست‌گذاری اسلام‌گرایانه اشاره می‌کند. او به‌صراحت اسلام‌گرایی را مسئول وضعیت موجود حکمرانی معرفی می‌کند: «چیزی که در ایران اتفاق افتاد، به‌خاطر نگاه مذهبی بود. مذهب یک شعبه از دین است. مذهب یعنی برداشت و دین دایره‌اش وسیع‌تر است. دید مذهبی در ایران حاکم شد، دید و نظر را محدود کرد، و برنامه‌ریزی‌ها را محدود کرد.» او از اسلام‌گرایی در این سخن با عنوان «مذهب [سیاسی]» یاد می‌کند.

مسیر سوم مولوی عبدالحمید نشان دادن تضاد اسلام‌گرایی و شایسته‌سالاری بوده است. او با ابعاد و نتایج حکومت ضد سکولار در این حیطه خوب آشناست: «فیلترهای سخت گزینشی سبب شد که افراد رد بشوند و به مدیریت‌های بزرگ کشوری نرسند و این باعث شد که تعادل در قومیت‌ها، مذاهب، و ملت ایران برقرار نشود و باعث همه مشکلات اقتصادی، سیاسی، دینی و اجتماعی شد.»

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

از نگاه او، ریشه این گزینش، ایدئولوژیک تصور نمایندگی حکومت از خداست و می‌گوید: «هیچ ‌کس نمی‌تواند ادعا کند نماینده خدا است.»

مسیر چهارم مولوی عبدالحمید نفی حضور روحانیون در مقام‌های دولتی و تصمیم‌گیری کشور است. او در این باب می‌گوید: «نه ائمه ‌جمعه و نه خطبا می‌توانند مشکلات کشور و اعتراضات را با وعظ و تبیین حل کنند و نه با مداحان حل می‌شود. بلکه نیاز به مغزهای متفکر و صاحبان تجربه و افراد دلسوز است.»

و مسیر پنجم، برابری حقوقی شهروندان است که نظامِ خودی و ناخودی و برتری‌های عقیدتی و سیاسی را در نظام قدسی‌سالار نفی می‌کند: «همه ایرانیان ‌شهروند ایران و با هم برادر و خواهرند. تکرار می‌کنم که ما شیعه و سنی نداریم؛ مسئولان نگران اختلاف میان آن‌ها نشوند. حتی اقوام هم نداریم امروز. همه آن‌ها مردم ایران و یکی هستند و خواست همه آن‌ها هم این است که از حق و حقوقی برابر برخوردار شوند.»

آموزش عمومی سکولاریسم

سال‌ها است که فعالان سیاسی و تحلیلگران ایرانی در داخل و خارج کشور از این گونه سخنان گفته‌اند، اما شنیدن آن‌ها از زبان امام جمعه اهل سنت که نه‌تنها میان بلوچ‌ها بلکه میان اهل سنت کرد و تالشی و تربتی محبوبیت دارد، شایان توجه است. او در هشت ماهی که از انقلاب مهسا می‌گذرد به‌تدریج ذهن میلیون‌ها اهل سنت باورمند را برای پذیرش سکولاریسم آماده کرده است. او نامی از سکولاریسم نمی‌برد، اما ابعاد این موضوع را به‌تدریج موعظه و تبیین کرده است.

رفوزگی روحانیون اصلاح‌طلب شیعه

هیچ روحانی شیعه‌ای در این موقعیت اجتماعی و مذهبی که عبدالحمید از آن برخوردار است (امام جمعه مرکز استان، آن هم نه به انتخاب خامنه‌ای) از سکولاریسم تا این حد دفاع نکرده است. اصلاح‌طلب‌ترین روحانیون شیعه که حدود سه دهه بر امواج اصلاح‌طلبی ایرانیان سوار شدند- مانند محمد خاتمی یا موسوی خوئینی‌ها و دیگر اعضای مجمع روحانیون مبارز و خواهر خوانده آن، مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم- هیچ‌گاه بدین شکل از جدایی دین و دولت دفاع نکرده‌اند، چون آن‌ها اصلاحات را برای بقای اسلام‌گرایی و حکومت دینی و بازگشت خود به قدرت می‌خواهند و نه جدا شدن دین و دولت بنا به مصالح ملی و اجتماعی. روحانیون اصلاح‌طلب نیز مثل دیگر اقران خود همچنان خواهان تداوم رژیم اسلامی‌اند.

برخی از روحانیون که اصلاح‌طلبان از آن‌ها با عنوان مرجع یاد می‌کنند نیز فقط به انتقادهای جزئی اکتفا کرده‌اند و به سراغ جدایی دین از دولت نرفته‌اند. اصلاح‌طلبان با استفاده از انقلاب ۱۴۰۱ بر خواست‌های سه دهه پیش خود تاکید کرده‌اند و به حکومت متذکر شده‌اند که تنش‌های موجود ناشی از بیرون ماندن آن‌ها از قدرت است. حتی حسین‌علی منتظری که از منتقدان جدی حکومت بود فقط تا حد انتخابی بودن ولی فقیه پیش رفت و به سمت و سوی جدایی دین و دولت نرفت.

عبدالحمید خاری در گلوی حکومت

عبدالحمید درهای مسجد خود را در ایام نوروز ۱۴۰۲ به روی زنان بی‌حجاب گشود، از حقوق برابر بهاییان و حتی بی‌دینان با مسلمانان شیعه دفاع کرد که در میان مقام‌های جمهوری اسلامی تابو است، خامنه‌ای را مسئول کشتار حدود ۱۰۰ نفر در زاهدان (۸ مهر ۱۴۰۱) معرفی کرد، از تیراندازی در خیابان و اعدام افراد به اتهام محاربه انتقاد کرد، و از شکنجه و تجاوز در زندان‌ها سخن گفت. به همین علت، مولوی عبدالحمید بارها مورد حمله مقام‌های و بوق‌های تبلیغاتی حکومت واقع شده است. بنا به سندی افشا شده، علی خامنه‌ای به مقام‌ها و نهادهای دولتی توصیه کرده که آبروی او را ببرند، که چنین کردند، اما اثری در کاهش محبوبیت او نداشت.

حکومت به چهار دلیل نمی‌تواند عبدالحمید را به‌آسانی و با هزینه اندک حذف کند: هزینه زیاد تعطیل کردن نماز جمعه، حمایت مردم باورمند بلوچ و سران اقوام و طوایف بلوچ از وی، پرهزینه بودن کشتاری دیگر مثل ۸ مهر ۱۴۰۱ برای نهادهای امنیتی و نظامی و انتظامی در استان، و استقامت هشت ماهه مردم بلوچ در مخالفت با رژیم و همراهی دیگر ایرانیان با آن‌ها. تمسک به حصر خانگی و ترور و تبعید، که قبلا در مورد رهبران مخالف استفاده شده است، در منطقه‌ای مرزی برای رژیم بسیار مخاطره‌انگیز است، در حالی که اکثر مردم در سراسر کشور با حکومت مخالف‌اند.

بازداشت کردن نزدیکان فکری مولوی عبدالحمید موجب سکوت او نشده است. در ماه‌های گذشته، نیروهای امنیتی مولوی عبدالعزیز، مولوی عبدالمجید مرادزهی، مولوی رضا رخشانی، مولوی عبدالرئوف رخشانی، و مولوی امان‌الله سعدی از استادان دارالعلوم مکی زاهدان را بازداشت کرده‌اند.

عبدالحمید امروز به شخصیتی محبوب میان ایرانیان در داخل و خارج تبدیل شده است. رمز محبوبیت او نیز درک و انعکاس صدا و مطالبات آزادی‌خواهانه و سکولار اکثر مردم ایران است، در حالی که خود او روحانی سنت‌گرا است.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه