فیلیپ کرو یک نویسنده آزاد است که در حوزه روابط بینالملل مطلب مینویسد. وی در مجلات دیپلمات و هاوس قلم زده است.
سناتور لیندزی گرام در سخنان خود پس از یورش به ساختمان کنگره، رئیسجمهور ترامپ را «یک رئیسجمهوراثرگذار» توصیف کرد. دشوار است بتوان با این ارزیابی مخالفت کرد؛ در حالی که ارزیابیها درباره رئیسجمهور چهلوپنجم از «منجی» تا «دجال» در نوسان است، دوره ریاست وی آثار مثبتی داشته است که با بررسی آنها میتوان دموکراسی را در برابر تهدیدات آینده تقویت کرد.
نکته اول این است که در انتخابات سال ۲۰۲۰، امریکا بالاترین میزان مشارکت رایدهندگان در تاریخ این کشور را شاهد بود. این اولین بار است که بیش از ۱۴۰ میلیون نفر در یک انتخابات رای دادهاند. اگر این رقم را به صورت درصدی از جمعیت واجد شرایط رای، اندازهگیری کنیم، تعداد رایدهندگان در سال ۲۰۲۰ با ۶۶/۷ درصد، بیشترین میزان مشارکت در ۱۲۰ سال گذشته در تاریخ امریکا بوده است. این موج مشارکت با رایگیری زودهنگام تسهیل شد. قبل از روز رایگیری، ۲۴ میلیون نفر که در انتخابات ۲۰۱۶ رای نداده بودند و هشت میلیون نفر از کسانی که برای اولین بار رای میداند، در انتخابات مشارکت کردند. طرفین از آرا جدید سهم تقریبا مساوی داشتند. از این آرا ترامپ ۱۰/۱ میلیون رای را از آن خود کرد و بایدن ۱۲/۶ میلیون رای به دست آورد. آنچه آشکار است این است که شهروندان در همه طیفهای سیاسی چنان در رایگیری مشارکت کردند که گویی سرنوشت آنها در گرو نتیجه آن است.
هر چه افراد بیشتری در انتخابات مشارکت کنند، برای یک دموکراسی، نشان بهتری است. به جرات میتوان ادعا کرد که اگر ترامپ به واسطه تلویزیون، رسانههای اجتماعی و روزنامهها، خود را جسورانه وارد زندگی روزمره بسیاری از مردم نکرده بود و به زبانی متفاوت از زبان متعارف سیاستمداران با آنها ارتباط نگرفته بود، این رشد در سطح مشارکت را شاهد نبودیم. فارغ از این که این رایدهندگان جدید به چه کسی رای دادند، آنچه مهم است این است که در حیات سیاسی امریکا شرکت کردند.
نکته دوم این است که حمله مداوم رئیسجمهور ترامپ برای چهار سال تمام به نهادهای مبتنی بر همکاریهای چهارجانبه، این نهادها را مجبور کرده است تا برای جلوگیری از تکرار اشتباهات گذشته به سمت مدرنسازی حرکت کنند. شواهدی وجود دارد که این فرايند آغاز شده است.
ترامپ این احساس را نمایندگی میکرد که نهادهای چندجانبه گرا نه در خدمت مردم بلکه در خدمت منافع «نخبگان» عمل میکنند. در نظرسنجی اخیر موسسه افکارسنجی پیو درباره سازمان ملل، کمترین پاسخ متداول این بود که سازمان ملل دغدغه مردم عادی را دارد و میتواند به طور موثری با مشکلات بینالمللی مقابله کند. این شاهدی بر وجود فاصله ذهنی و احساسی بین مردم و این نهاد است. این که ترامپ با وجود این نگرش نسبت به چندجانبهگرایی، ۷۴ میلیون رای به دست آورد، نشان از ضرورت اصلاحات ساختاری و نحوه ارتباطگیری است.
شورش ترامپ علیه چندجانبهگرایی یک واکنش مثبت را برانگیخته است. اکنون موسساتی مانند سازمان تجارت جهانی توجه خود را به تقویت و اصلاح موضوعاتی مانند تجارت الکترونیکی معطوف کردهاند. توصیههای نهادهای اقتصادی از جمله صندوق بینالمللی پول و سازمان توسعه و همکاری اقتصادی اینک برخلاف سیاستهای ریاضت اقتصادی اوایل سال ۲۰۱۰ است که برخی آن را به ظهور رئیسجمهور ترامپ و پوپولیسم پیوند میدهند.
شاید رئیسجمهور ترامپ یکی از آنهایی است که به پیروی از تروتسکیستی، برای مقابله با اینرسی و خرفتی نهادها به ضرورت انقلاب مداوم در آنها اعتقاد دارد. اما احتمال بزرگتر این است که او تنها یک فرصتطلب بود که به جای همکاری، طرفدار انزواطلبی و به جای تعامل، طرفدار اعمال فشار است. چندجانبهگرایی اینک متزلزل شده اما خم نشده است. آینده روشنتری پیش روی نهادهای چندجانبهگرا است.
سرانجام، دوره ریاستجمهوری ترامپ توجهات را به مشکل تقاطع بین حوزههای خصوصی و عمومی متمرکز کرده است. در صورت عدم کنترل، چنین موضوعاتی میتواند تهدید جدی برای دموکراسی در آینده باشد.
اینترنت با سرعتی بالاتر از سرعت وضع مقررات برای نظارت روی آن، بر روند دموکراتیک اثر گذاشته است. اگر قبلا تقلب در انتخابات با پر کردن صندوقهای رای انجام میشد، اینک «مزارع ترول»، مجرای اصلی مداخله در انتخابات هستند. پیش از این، گروهی از بازیگران دولتی و غیردولتی از معجزه ارتباطات جهانی برای ایجاد اختلاف در مقیاس صنعتی در حین و بعد از انتخابات استفاده کردند. مسئله دخالت در انتخابات بهطور طبیعی منجر به پرسش بزرگتری درباره نظارت بر شرکتهای بزرگ فنآوری ارتباطات شده است. توانایی ترامپ در برقراری ارتباط سریع با پیروان خود از طریق شبکههای اجتماعی و قطع دسترسی او به این شبکهها بعد از بهرهبرداری مالی آنها از حضور او در همین این شبکهها، باید توجه عمیقی را به سؤالاتی از این دست جلب کند: شرکتهای فنآوری ارتباطات تا چه اندازه باید مسئولیت ویرایش محتوا را بر عهده بگیرند؟ شرکتهای خیلی بزرگ، چه وقت بیشازاندازه بزرگ هستند؟
سهولت جریان سرمایه و رازداری مالی، نهادهای دموکراتیک را در معرض نفوذ خارجی قرار داده است. این استدلالی بود که جو بایدن در سال ۲۰۱۸ در مقالهای مطرح کرد. دیدن صعود کسی مانند ترامپ با منافع گسترده تجاری در خارج از کشور در بالاترین مقام سیاسی، باید نگرانکننده باشد اما ترامپ مسبب این مشکل نیست؛ بلکه صرفا یک علامت است. دوره ریاست وی باید به ما نشان داده باشد که آزادی عمل سوپرپکها و عدم اجرای قوانین ضد پولشویی چگونه میتوانند دزدسالاری را تسهیل کنند.
ریاست ترامپ برای دموکراسی یک آزمایش استرسسنجی بود اما دموکراسی از این آزمایش جان سالم به در برد.
مشارکت سیاسی به اوج رسیده است. چندجانبهگرایی تقویت خواهد شد و شکافهای اساسی دموکراتیک مورد بازبینی قرار خواهد گرفت. سیاستمداران باید از حرفهای کلیشهای درباره آزادی و دموکراسی پرهیز کنند و بر انجام اصلاحات متمرکز شوند. بنابراین میتوان هم از به سر آمدن دوره ترامپ و هم از عیان شدن نواقص نظام سیاسی در نتیجه ورود او به صحنه سیاست، خوشحال بود.
© The Independent