از زمانی که کشورهای خاورمیانه استقلال خود را از کشورهای اروپایی پس گرفتند، دگرگونیهای زیادی را پشت سر گذاشتند و تواناییهای امنیتی خود را اندک اندک توسعه دادند. در این مدت نظامهای امنیتی مختلف و متعددی متناسب با اوضاع و احوال ویژه خودشان در این کشورها تشکیل گردید. اما همیشه به گونه جزئی بر کشورهای استعمارگر پیشین و ابرقدرتهای شرقی و غربی، متکی بوده اند.
یکی از نظامهای امنیتی که بر مبنای شرایط منطقهای و انگیزه ناسیونالیسم عربی به منظور دفاع مشترک، تشکیل گردید، «اتحادیه کشورهای عربی» بود. پس از آن نیز سازمانهای سیاسی دیگری شکل گرفت که هدف از آن تأمین امنیت در یک منطقه خاص جغرافیایی بود که «شورای همکاری کشورهای خلیج فارس» از آن جمله است.
در همین راستا بود که شماری از کشورهای عربی و خاورمیانهای به پیمانهای بینالمللی منع سلاحهای کشتار جمعی پیوستند. البته در این خصوص، طرحهای منطقهای دیگری نیز پیشنهاد شد که همه کشورهای خاورمیانه و کلیه انواع سلاحهای کشتار جمعی را در بر میگرفت، ولی هیچ گاه در عمل پیاده نشد.
حال وقت آن فرا رسیده است که در باره ترتیبات امنیتی خاورمیانه، خلاقانه و ابتکاری فکر شود؛ زیرا تجارب نشان داده است که آرام نشستن و انتظار کشیدن، هیچ گاه به سود اعراب نبوده و نیست.
در رابطه به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، واکنشها در خاورمیانه گوناگون بود و با درجات متفاوتی در برابر آن موافقت و مخالفت صورت گرفت. اما اکنون با توجه به روابط نزدیک و محکم برخی از کشورهای منطقه با ایالات متحده آمریکا و پس از انتخاب رئیس جمهوری جدید در این کشور، چنین به نظر میآید که آمریکا احیای برجام را در اولویت قرار داده است که البته باعث بر انگیخته شدن حساسیت کشورهای متحد آمریکا مانند اسرائیل، عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی خواهد شد.
محدودیتهایی که برجام بر برنامه هستهای ایران گذاشته، از قیود وضع شده در معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (که جز اسرائیل همه کشورهای منطقه آن را امضا کرده اند) بیشتر است. اما با وجود آن انتقاداتی متوجه آن بوده است. از جمله انتقادها این است که زمان محدود و معینی برای آن در نظر گرفته شده که طبیعتا پس از انقضای این مدت ایران میتواند با قوت و سرعت بیشتر به توسعه برنامه هستهای اش بپردازد. همچنان کشورهای همسایه نگرانند که آزاد شدن پولهای بلوکه شده ایران و مدغم شدن این کشور در جامعه بینالمللی، این فرصت را برای ایران فراهم میکند تا از این جایگاه سیاسی و سرمایه مالی در گسترش سیاستهای توسعهجویانه خود در منطقه بهرهبرداری کند.
من زمانیکه با جان کری، سیاست خارجی کشورهایمان را رهبری میکردیم، نگرانیهای ناشی از برجام را مطرح کردم، پاسخ وی این بود که برجام بهترین گزینه ممکن در آن زمان و نخستین گام در مسیر رفع نگرانیهایی بود که شما ذکر کردید.
پس در صورتیکه برداشتها درباره برجام این گونه است، چرا برای برطرف کردن نگرانیها در مورد تغییر مفاد آن اقدامی صورت نمیگیرد تا هم به سود طرفهای اصلی باشد و هم امنیت کشورهای منطقه در آن رعایت شود؟
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
از اظهارات آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایران و همتای ایرانیش محمد جواد ظریف، چنین بر میآید که آنها سخت به احیای برجام علاقمند هستند، هرچند هر یک با مانورهای سیاسی سعی میکند که مشتاق و بیقرار بازگشت به برجام به نظر نیاید. آنها در صدد آنند که یک چارچوب بزرگتر ایجاد شود تا به هر دو طرف اجازه دهد که برای بازگشت به برجام به عنوان نخستین گام، اقدامات همزمان انجام دهند و پس از بازگشت درباره برنامه کاملتر و فراگیرتر به مذاکره بپردازند.
در اینجا مناسب است که به یک تحول مهم اشاره کنم؛ در هفته گذشته عبد العزیز صقر تحلیلگر مسائل سیاسی از عربستان سعودی و حسین موسویان سفیر پیشین ایران، در روزنامه بریتانیایی «گاردین»، مقاله مشترکی نوشتند و در آن از کشورهای متبوع خود خواستند که گامهایی را در جهت اعتماد سازی متقابل بردارند.
این رویداد مرا به یاد پاییز ۲۰۱۳ میاندازد که در آن وقت به شادروان شاهزاده سعود الفیصل از لزوم آغاز اعتماد سازی متقابل میان عربستان سعودی و ایران، سخن گفتم و یادآور شدم که نزدیک است گروه ۵+۱ به توافقی با ایران دست یابند. پس از آن گفتوگو میان عربستان سعودی و ایران آغاز شد، اما با تحولات یمن توقف پیدا کرد.
با توجه به حقائق بالا، پیشنهاد من این است که به تدریج یک ساختار امنیتی جدید برای خاورمیانه ایجاد شود که جهان عرب، اسرائیل و ایران را در بر بگیرد و بر دو پایه محکم استوار باشد:
پایه اول: عبارت است از خلع و منع سلاحهای هستهای و سایر سلاحهای کشتار جمعی در منطقه، بر مبنای معاهده منع گسترش سلاح هستهای و معاهدات منع سلاحهای شیمیایی و بیولوژیک و جلوگیری از تجارب این گونه سلاحها، به اضافه بازگشت به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) اما مشروط بر اینکه زمان محدودی در آن در نظر گرفته نشود.
پایه دوم: عبارت است از تأمین امنیت منطقه با اتخاذ تدابیر لازم برای اعتماد سازی و حل منازعات. در این باره میتوان از تجربه بسته امنیتی «سازمان امنیت و همکاری» اروپا که در اصل برای مسائل متعلق به جنگ سرد، پیریزی شده بود، استفاده کرد؛ البته پس از ایجاد تغییرات و سازگار کردن آن با شرایط منطقه. تجربه دیگری که میتواند در این راستا سودمند واقع شود، طرح اعلان امنیت ملی خاورمیانه در بسته محدود کردن سلاح و امنیت ملی منبثق از کنفرانس صلح مادرید است. از این که در طرح یاد شده به خلع سلاح هستهای و تعیین سرنوشت مردم فلسطین اشاره شده بود؛ اسرائیل آن را نپذیرفت و در آن وقت به تصویب نرسید.
نخستین تلاشیکه ممکن است در رابطه به پایه دوم صورت گیرد، وضع یک سلسله مبانی و اصول امنیتی و سیاسی است که به عنوان رهنمون، تعاملات و کار کردهای کشورهای منطقه را تنظیم کند. این امر در کاهش تنش و حل منازعات اساسی و مزمن در منطقه کمک میکند و چتری برای ساختار امنیتی منطقه فراهم میآورد که میتواند حتی پیش از عادی سازی روابط با اسرائیل و شناسایی کامل آن از کانال سازمان ملل متحد، پیشرفت ایجاد کند.
با ایجاد چنین ساختار امنیتی استوار بر دو پایه یاد شده، میتوان نگرانیهای مشروع همه جوانب را مرفوع ساخت؛ زیرا در یک زمان هم به محدود کردن سلاح میپردازد و هم به نگرانیهای سیاسی.
البته نیاز به یادآوری ندارد که تلاش برای تحقق این اهداف، مستلزم همکاری گسترده بین المللی و گفتوگوهای مستقیم میان کشورهای منطقه میباشد. از این جهت پیشنهاد میکنم که این فرایند زیر نظر سازمان ملل متحد و شورای امنیت، آغاز و انجام شود و در آن همه جوانبی که در مرحله اول برجام مشارکت داشتند، اشتراک کنند. همچنان بایست همه طرفهای منطقهای به نشست هایی دعوت شوند تا راههای مذاکره پیرامون آن دو پایه، مشخص شود. البته بازیگران منطقهای باید نقش اساسی در این نشستها داشته باشند.
میدانم که پیشنهاد من بلندپروازانه است، اما پرداختن به مسائل دشوار و پیچیده به گونه جزئی سودمند نخواهد بود و بدتر از آن این است که گذاشته شوند تا روز به روز دشوارتر شوند و در آینده با عواقب خطرناکتری روبهرو شویم.
© IndependentArabia