اول مارس، روز آغاز هفتاد و یکمین دوره جشنواره برلیناله فرا رسید. پایتخت آلمان، برخلاف هر سال از زرق و برق و نور و رنگ و جنبوجوش خالی است: نه فرش قرمزی پهن شده و نه فهرست نامهای هنرپیشگان هالیوودی و اروپایی که معمولا روی آن دُفیله میرفتند، اعلام شده است. چراغانیهای میدان پوتسدام و خیابان مارلن دیتریش، که هر سال در روزهای کوتاه و تاریک زمستان، محل برپایی فستیوال را با نگارههایی ستارهگونه روشن میکردند، خاموش است. این چراغهای پرنور، قطعا در بخش دوم جشنواره که در روزهای بلند تابستان، بین ۹ تا ۲۰ ژوئن برگزار میشود، چندان جلوهای نخواهند داشت. با این حال، دستاندرکاران صنعت جهانی فیلم از این که امسال جشنواره طبق تصمیم ماریته ریسنبک و کارلو چاتریان، مدیران برلیناله، برپا میشود، خشنودند: برلیناله قرار است با نمایش فیلمهای جدید کارگردانان جهان و یافتن بازار برای اکران آنها پس از کرونا در سینماها، چرخ زهواردررفته این صنعت را از نظر اقتصادی، دوباره به حرکت درآورد.
حضور کمرنگ سینمای ایران
در مرحله نخست جشنواره برلیناله امسال که به صورت آنلاین و تنها برای دستاندرکاران و منتقدان فیلم برگزار میشود، سینمای ایران برخلاف دوره گذشته، حضور کمرنگی دارد. در میان ۱۵ فیلم بخش مسابقه، تنها یک فیلم محصول مشترک ایران و فرانسه به نمایش در میآید: «قصیده گاو سفید»، به کارگردانی بهتاش صناعیها و فیلمنامه مشترک او و مریم مقدم. این دو فیلمساز که تا بهحال سه پروژه سینمایی دیگر را هم بهطور مشترک پیاده کردهاند، در «قصیده گاو سفید»، به موضوع حساس و بحثبرانگیز قانون قصاص میپردازند. این فیلم پس از نمایش در جشنواره فیلم فجر سال گذشته، مورد انتقاد شدید رسانههای وابسته به بنیادگرایان قرار گرفت. صناعیها در دفاع از فیلم خود و همکارش مریم مقدم، در پاسخ به آنان گفت که قصد آنها، تنها نشان دادن خلائی قانونی بوده و نه زیرسوالبردن قانون قصاص.
دومین فیلم محصول مشترک ایران و آلمان «منطقه پایانی» نام دارد که بردیا یادگاری و احسان میرحسینی آن را کارگردانی کردهاند. این فیلم در بخش رویارویی برلیناله به نمایش در میآید.
قصاص بیدلیل
«قصیده گاو سفید» که دومین ساخته بلند سینمایی بهتاش صناعیها پس از«احتمال باران اسیدی» است، داستان زنی به نام مینا را بازگو میکند که پس از اعدام اشتباهی همسر بیگناهش، در مقام دادخواهی از دستگاه قضایی برمیآید و از ابتدای کار با دشواریها، خطرها، تهدیدها و بیاعتناییهای بزرگ و کوچک روبرو میشود. نمونهای از لاقیدی مسئولان، در نخستین نمایی جلوه میکند که مینا به اشتباه بودن صدور حکم قصاص پی میبرد. یکی از قاضیان دادگاه به جای همدلی با مینا، در توجیه حکم میگوید: «حتما خواست خدا بوده که ما شوهرت رو اعدام کردیم؛ حالا دیهاش رو میدیم!». از همین لحظه تماشاگر به جای قاضی به عنوان نماینده دولتی اجرای عدالت، با مینا صمیمی و همراه میشود و آرزو میکند زن تنها که مسئولیت نگهداری از دختر کوچک کر ولالاش را هم به عهده دارد، در استیفایِ حقوق از دسترفتهِ خود و همسرش از قوه قضائیه، موفق شود؛ آرزویی که پس از آشنایی با پیچ و خمهای دستگاه قضایی اسلامزده ایران کمرنگ میشود. آنچه پررنگ جلوه میکند، چهره کریه قصاص به عنوان عملی غیرانسانی و ضد حقوقبشری است که اجرای آن بهطور کلی، به مأمورانی واگذارشده که نه براساس حق وعدالت بلکه به نفع و مصلحت خود و برداشت خود از دین عمل میکنند و موازین انسانی را زیر پا میگذارند. البته در این میان، استثنا هم وجود دارد: قاضی مسئول صدور حکم که به اشتباه خود پی برده است و در صدد کمک به مینا برمیآید.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
خروجیهای انقلاب
فیلم «منطقه پایانی»، با جستاری از کتاب «Exorcising Terror» به قلم نویسنده شیلیایی، آریل فورمن، آغاز میشود که در آن، رویدادهای بازه زمانی دیکتاتوری پینوشه در زادگاهش، همچنین دستگیری و محاکمه او را بررسی میکند: «مستبدان از قدرت کنارهگیری میکنند، زیرا چاره دیگری ندارند؛ زیرا در نبرد برای تصور و بنای آینده باختهاند؛ زیرا میلیونها تن از زیردستان آنان، در حریم خصوصی و در ژرفای قلب خود، به دور از خیابانهای پر خطر شهرشان، قادر به دیدن رویای جهانی دیگر بودند.» کارگردانان «منطقه پایانی»، برای به تصویر کشیدن این واژهها که در ابتدای فیلم با صدایی خشدار و در فضای نیمهتاریک اتاقی کوچک شنیده میشود، پشت دوربین قرار گرفتهاند. این دو فیلمساز که اولی در سپتامبر ۱۹۸۰ در کرمانشاه و دیگری در اوت ۱۹۸۵ در اهواز به دنیا آمده، خود را خروجی انقلاب ۱۹۷۹ و نماینده نسلی میدانند که هنوز به هستی خود پینبرده، محکوم به باختن آن بوده است. نسلی که در شرایط هولناک جنگی بیهوده و پیامدهای ویرانگر آن، همچنین عدم تامین اجتماعی، وحشت از فقر، اعتیاد، فقدان آزادی و استبداد مذهبزده جمهوری اسلامی رشد کرده و پرورش یافته است.
شاعر معترض و معتاد
پیمان، شخصیت اصلی فیلم، شاعری معتاد است که با مادر بازنشسته خود در خانه او زندگی میکند و در آرزوی انتشار کتابی از اشعار خود میسوزد. سرودههایی که با واژههایی نامفهوم، یأس و درماندگی انسانی منزوی را به نمایش درمیآورد که خود را درگیر نبردی نابرابر با بیعدالتیهای اجتماعی و دیکتاتوری دینی میبیند و برای تسکین روح عصیانزدهاش، به اعتیاد پناه برده است. این اشعار نومیدکننده، نه به مذاق تنها دوست او خوش میآید و نه نظر لطف سانسورچیهای وزارت ارشاد را جلب میکند. چاره کار؟ افزایش میزان و نوبتهای مصرف مواد مخدر. البته پیمان قصد دارد و باید اعتیاد را ترک کند، تا بتواند به نامزد خود در آمریکا بپیوندد. او به این منظور حتی در جلسههای یک پروژه رواندرمانی گروهی نیز شرکت میکند ولی هر بار که نوبتِ معرفی و اعلام مدتی که مواد مصرف نکرده، به او میرسد، بیتفاوت میگوید: «از ۲۴ ساعت پیش.»
حفظ محیط زیست
پیمان، حلقه مرکزی دو شخصیت دیگر فیلم هم هست: زن جوانی که اغلب در دیدارهای شاعر و دوستش حاضر است، ولی ساکت و بینظر همیشه گوشهای مینشیند و نقشی نه در ساختار و نه در پیشبرد روایت فیلم ندارد و حضورش بهکلی توجیهناپذیر است. او در فیلم، همسر سابق دوست کنشگر پیمان است که با اعتقادی راسخ و سرشار از نیرو و امید برای حفظ محیط زیست فعالیت میکند ولی پس از آن که متوجه میشود «بیشتر عاشق آشغالها است» او را ترک میکند و با برگزاری کارگاههای آموزشی روشنگرانه و آگاهکننده، نسبت به پیامدهای نابودکننده تخریب محیط زیست برای انسان و کهکشان، هشدار میدهد.
این کنشگر و پیمان، هر چند روابط دوستانه و صمیمانهای دارند، ولی از نظر شخصیت، دید و شیوه زیست، متفاوتاند و راههای متمایزی را در پیش گرفتهاند. این تضادها که اغلب موضوع بحث و جدلهای بیپایان میان آن دو است، به کارگردانان فیلم امکان میدهد، فضایی پرتنش و تشنج بیافرینند. گفتوگوهای پیمان با نامزدِ ساکنِ «ینگه دنیایی» خود از طریق اسکایپ نیز، محور دیگری است که به کشش و هیجان فیلم میافزاید. شاعر مظلوم، با این دختر جوان و موفق در سفری که به ایران داشته، آشنا شده و قرار است پس از ترک اعتیاد پیمان و فراگیری زبان، امکانات اقامت او را در آمریکا فراهم آورد. هر چند شاعر سرخورده میداند که سفر به آمریکا هم او را نجات نخواهد داد: «ما دیگه نمیتونیم فرار کنیم. هر جا که بریم، این جهنم رو تو درون خودمون حمل میکنیم.»
«منطقه پایانی»، فیلمی است که بار القایی آن نه بر تصویر، بلکه بر گفتوگوهای سنگین و طولانی بنا و در فضاهای بسته و چاردیواریهای نیمهتاریک تهیه شده است. به گفته کارگردانان، فیلمبرداری، به طور کلی در مکانها و محافل شخصی صورت گرفته و خود فیلم، بدون مجوز قانونی تهیه شده است.
«منطقه پایانی»، در بخش رویارویی که از سال ۲۰۲۰ آغاز به کار کرده، با ۱۲ فیلم دیگر رقابت میکند. هدف بخش تازهپاگرفته برلیناله، پشتیبانی از صداهای جدید در سینما و فراهمکردن امکانات بیشتر برای نمایش آثار مستند و داستانی است.
فیلمهای بخش مسابقه برلیناله
«قصیده گاو سفید»، امسال با ۱۴ فیلم از ۱۶ کشور جهان در بخش مسابقه رقابت میکند: «محو شدن» به کارگردانی زاویه بووا، «بخت بد» ساخته رادو جود، «فابیان - نابودن شدن» ساخته دومینیک گراف، «چرخ شانس و فانتری» به کارگردانی ریوسوکه هاماگوچی، «آقای باخمن و کلاسش» از ماریا اسپت، «من آدم تو هستم» به کارگردانی ماریا شرادر، «معرفی» ساخته هانگ سانگسو، «جعبه حافظه» ساخته جوانا هادیتوما و خلیل جوریج، «همسایه» از دانیل برول، «مامان کوچک» به کارگردانی سلین سیاما، «وقتی به آسمان نگاه میکنیم چه میبینیم؟» ساخته الکساندر کوبریدزه، «جنگل - همه جا را به تو نشان میدهم» به کارگردانی بِنس فلیگاف، «نور طبیعی» از دِنش ناگی و «یک فیلم پلیسی» ساخته آلونسو رویسپالاسیوس.
محمد رسولاُف، کارگردان ایرانی که در سال ۲۰۲۰ با فیلم «شیطان وجود ندارد» خرس طلایی برلیناله را از آن خود کرد، یکی از این داوران برلیناله ۲۰۲۱ است.
اسامی برندگان این دوره از برلیناله روز پنجم مارس اعلام میشود.