محمود خوشنام، یکی از پیشکسوتان عرصه روزنامهنگاری موسیقی که تا آخرین روزهای حیاتش نیز در کار نوشتن و گفتن درباره موسیقی بود، در نهایت در سن ۸۵ سالگی، قلم را بر زمین نهاد، کلام را واگذشت، ذهنش از حرکت ایستاد و نغمه وداع سرداد و به قافله رفتگان موسیقی پیوست. او در روزی از دنیا رفت که ۱۵ سال قبل (۲۴ اسفند ۱۳۸۴) علی تجویدی، که خوشنام او را از پیشگامان آهنگسازی و ترانهسرایی ایران میدانست، از دنیا رفت.
قلم، زبان، و بیان محمود خوشنام در تمامی این سالها، معرفِ موسیقی اصیل و سنتی و ارکسترال و به ویژه موسیقی پاپ به جامعه ایرانیان، بهخصوص ایرانیان خارج از کشور بود و در سالهایی که دامنه اطلاعرسانی چنین شتاب و عمقی نداشت، محمود خوشنام در زمره کسانی بود که چراغ نویسندگی در عرصه موسیقی را روشن نگاه میداشت؛ هرچند درباره کیفیت و نوع گزارشهایی که او از برنامهها میداد و یا اظهار نظرهایی که میکرد، نظرات مختلف و متفاوت است.
در واقع، اگر بخواهیم به تاریخ موسیقینویسی در ایران نظر افکنیم، او به همراه ساسان سپنتا و علیمحمد رشیدی در زمره آخرین بازماندگان نسل موسیقینویسان پیش از انقلاب بود که هر سه تن در فاصله یک سال، ۱۳۱۳ و ۱۳۱۴، به دنیا آمدند و در دهه ۹۰ از دنیا رفتند. ابتدا علی محمد رشیدی در خرداد ماه ۱۳۹۱ در سن ۷۸ سالگی، سپس ساسان سپنتا در آبان ۱۳۹۳ در سن ۸۰ سالگی، و اکنون محمود خوشنام که به نسبت آن دو تن، عمری درازتر یافت و در آخرین روزهای دهه ۹۰، در سن ۸۵ سالگی درگذشت. اگرچه خوشنام در سالهای آخر عمر بسیار ضعیف شده بود، اما گفتوگوهایی که از او در همان روزهای آخر هم به جای مانده است، نشان میدهد که به رغم بیماری و فرسودگی، میگفت و مینوشت.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این سه تن از نسلی بودند که به رغم تجربه همکاری با بزرگان موسیقی آن دوره و کسب ظرایف و دقایق کار، در انتقال دانش و تجربه خود در دوران پس از انقلاب و به نسل جوانتر، فرصتی نیافتند و همین، سبب شد تا عملا بخشی مهم از آموزههای روزنامهنگاری حوزه موسیقی در تاریخ ایران به حاشیه برود و اهالی موسیقی، این افراد را تنها در نوشتهها و کتابهاشان میشناختند. در این میان البته کار ساسان سپنتا بسیار برجستهتر از دو تن دیگر بود و آثاری که از او به جا ماند، به خصوص کتاب «تاریخ تحول ضبط موسیقی در ایران» و نیز ویرایش و افزودن جلد سوم «سرگذشت موسیقی ایران» روحالله خالقی، جایگاه او را برتر مینشاند.
خوشنام دانشآموخته علوم سیاسی دانشگاه تهران بود و به نوشته سایت گفتوگوی هارمونیک، «از ۱۹ سالگی روزنامهنگاری را با نوشتن مطالب انتقادی طنزآمیز با نام مستعار "بی مُخ" آغاز کرد. در فاصله بین سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۰ سردبیری مجله موزیک ایران، و در فاصله سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۲ سردبیری مجله موسیقی انتشارات هنرهای زیبا را بر عهده داشت. همچنین، مدتی نیز به تدریس ادبیات فارسی در هنرستان موسیقی ملی تهران پرداخت.»
محمود خوشنام بهرغم آن که کتابی در خور اعتنا ندارد، اما نثر او ساده و روان و با توصیفهایی همراه بود که دایره واژگانی مختص خود او را داشت؛ نثری که برامده از عمری تجربه دیدن و شنیدن کنسرتهای مختلف و آلبومهای متعدد و همنشینی با برخی از چهرههای شاخص موسیقی شش دهه اخیر بود.
او روزنامهنگاری بود که از همان سالهای آخر دهه ۳۰ که در نشریه موزیک ایران مینوشت، عشق و علاقه اول و آخرش را در موسیقینویسی جستوجو میکرد. حتی برای مدتی هم که به تالار رودکی رفت تا به عنوان مدیر روابط عمومی آنجا مشغول به کار شود، کار خود را در نسبت با موسیقینویسی تعریف کرد و توانست برخی از بروشورهای مفید و خواندنی را برای برنامههای مختلف موسیقایی تالار رودکی تهیه و منتشر کند.
نشریه رودکی
سردبیری نشریه رودکی نیز از همین زاویه میتواند بررسی و ارزیابی شود.
چنان که خود او در گفتوگویی با برنامه تلویزیونی «چهرهها» عنوان کرده است (۱۷ فوریه ۲۰۱۶)، وقتی که او به عنوان مدیر روابط عمومی به تالار رودکی رفت، نشریه رودکی به عنوان یک بولتن داخلی برای شبهای کنسرت منتشر میشد. او اما این ایده را پروراند و در رایزنی با مسئولان تالار و وزیر فرهنگ و هنر وقت، آن را به نشریهای سراسری تبدیل کرد که برخی از مهمترین نویسندگان هنری و ادبی آن سالها در آن قلم میزدند. نکته مهم این بود که در آن سالها نگاه جریان روشنفکری به نشریات دولتی بدبینانه و پرهیز از همکاری بود، خوشنام اما توانست با سپردن دبیری بخش ادبی به مهشید امیرشاهی، بخش اندیشه به داریوش آشوری، وبخش سینما به جمشید ارجمند، این نگاه را به کناری زند و در نشریه را به روی گروه بزرگی از نویسندگان با گرایشهای مختلف باز کند.
خوشنام پیش از انقلاب به خارج از ایران آمد، اما به بنا به گفته خودش در همان گفتوگوی تلویزیونی، به دعوت پهلبد (وزیر فرهنگ و هنر وقت) به ایران بازگشت و تا زمستان سال ۱۳۵۹ در ایران ماند، اما شرایط دشوار کاری سبب شد تا ترک وطن کند. در سالهای پس از تبعید هم چندشمارهای نشریه رودکی برونمرزی را انتشار داد که دوامی نیاورد. سالها نوشتن او از موسیقی البته بیپاسخ هم نماند؛ چنان که در ۲۳ فوریه ۲۰۱۹ جمعی از اهالی موسیقی و دوستانش در لندن برای او و به پاس سالها قملزنیاش در زمینه موسیقی، مجلس نکوداشتی برپا کردند.
تنها کتابی که در ایران منتشر شد
جز یادداشتها، گزارشها و گفتوگوهایی که عمده آنها در سایتهای بیبیسی فارسی، رادیو زمانه، و رادیو فردا منتشر شد، کتاب در قلمرو موسیقی (۱۹۹۸ - نشر باران سوئد) در خارج از ایران، و کتابی هم در داخل ایران به قلم او فرصت انتشار یافت. کتاب اخیرش «از نجوای سنت تا غوغای پاپ؛ کندوکاوی در موسیقی معاصر ایران» نام دارد که در سال ۱۳۹۷ از سوی انتشارات «فرهنگ جاوید» منتشر شد. این کتاب در واقع بازتحریر و حتی گردآوری و دستهبندیشده مطالبی است که او پیش از آن در سایتها منتشر کرده بود.
اگر چه کتاب «از نجوای سنت تا غوغای پاپ...» دارای ایرادات تاریخی- محتوایی چندی است که در نشست نقد و بررسی آن (۲۱ خرداد ۱۳۹۸ در خانه کتاب) از سوی دو محقق موسیقی (سیدعلیرضا میرعلینقی و آروین صداقتکیش) مواردی از آن بیان شد، اما از این زاویه که نگاه و منظر یک موسیقینویس سالهای دهه ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ را بازتاب میدهد، قابل اعتناست؛ بهخصوص که او تقریبا تنها کسی بود که اجراهای خارج از ایرانِ موزیسینهای مختلف را میدید.
در مقابل، مطالبی که او درباره موسیقی پاپ در این کتاب نوشته است، ارزشهای افزونتری دارد، چرا که موسیقی پاپ ایران تقریبا کمتر نوشتهها و مطالبی را در تحلیل و بررسی اجراهایش شاهد بوده است.