پخش یک سریال تلویزیونی به نام «گاندو» از شبکه سوم صدا و سیمای جمهوری اسلامی، در ماههای اخیر بدل به موضوعی شده است که واکنش مقامات رسمی دولت ایران را نیز در پیداشته است. تا جایی که محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی هم در نامهای به آیتالله خامنهای، ضمن انتقاد از محتوای آن، گله کرده است که این سریال بخشی «از موج توهین و تخریب» است که وزارت خارجه را هدف قرار داده است. پیش از این، مقامات دیگر دولت، از جمله محمود واعظی ، رییس دفتر رییس جمهوری، و حسامالدین آشنا، مشاور روحانی و رییس مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری، که عضو هیات نظارت بر صدا و سیما نیز هست، سلسله واکنشهایی در این رابطه داشتند و حتی دولت تهدید به شکایت هم کرد. اما به راستی، چرا یک دولت باید این چنین نسبت به محصولات تلویزیونی، فرهنگی یا سینمایی، واکنش نشان دهد؟
در ایالات متحده امریکا، در کنار هالیوود، صنعت سریالسازی متنوع و گستردهای وجود دارد که سالانه صدها سریال کوتاه و بلند تلویزیونی میسازند که در ژانرهای مختلف، مخاطب را سرگرم میکند. اگر مشتری سریالهای امریکایی باشید، میدانید که حکومت و جزء به جزء بخشهای دولتی و حکومتی در ایالات متحده، سوژههای سناریونویسیهای تولیدکنندگان شبکههای تلویزیونی هستند.
هیچ نهادی هم از دایره توجه فیلمنامهنویسان مستثنی نیست. در سریالهای تلویزیونی امریکایی، بالاترین شخصیتهای حقوقی، از رییس جمهوری گرفته تا قضات دیوان عالی و سناتورها و نمایندگان مجلس، و سازمان حقوقی ،از وزارت دادگستری گرفته تا بالاترین نهادهای امنیتی اطلاعاتی، موضوع سناریونویسی هستند و ایده بسیاری از داستانها، ردپایی در واقعیتها و رویدادهایی دارد که با خلاقیتهای هنری، «دراماتیزه» شدهاند. در این گونه سریالها، بالاترین مقامات و نهادها به خیانت، وطنفروشی، ناکارآمدی، فساد و حتی سقوط اخلاقی «متهم» میشوند، اما من تاکنون از هیچ جایی نشنیده یا نخواندهام که فلان مقام یا فلان ارگان به دلیل محتوای یک سریال، شکوایهای مطرح کرده باشد، یا نامهای به مقامی بالاتر نوشته باشد تا گلهگذاری کند. اگر چنین فضایی در آمریکا حاکم بود، همین امروز حداقل یک دوجین سریال «ضد دولت» در شبکههای مختلف در حال پخش است ،این تعداد، فقط شامل سریالهایی است که صاحب این قلم دنبال میکند، که با استاندارد جمهوری اسلامی «توهین و تخریب و تضعیف» دولت و حکومت در ایالات متحده آمریکا بهشمار میرود، و باز هم با استاندارد جمهوری اسلامی، «باید جلوی پخششان» گرفته شود.
در چندین سریال در حال پخش در آمریکا، باندهای مافیا در درون حکومت حضور دارند و به جرم و جنایت مشغولند، یا در سریالی دیگر نیروهای امنیتی با تشکیل حلقههای قدرت، همه ارکان تصمیمگیری را از طریق باجگیری و تلهگذاری تحت کنترل خود دارند، یا در سریالی دیگر، تصمیمگیریهای اشتباه مقامات که به مرگ بیگناهان انجامیده است، به نقد کشیده میشود. از دیگر نمونههای سریالهای غربی، میتوان به سریال استرالیایی «شهر پنهان» یا «سکرت سیتی» اشاره کرد که در آن، برخی از وزرای دولت یا نمایندگان پارلمان، به حمایت از روسیه یا جاسوسی برای چین مشغولند، یا سریال انگلیسی «محافظ» (بادیگارد) که در آن، برخی از وزرا و مقامات تحت نفوذ صنایع جنگافزاری، برای قتل یک وزیر توطئه میکنند. لاپوشانیهای مقامات نظامی و دولتی در پیوند با جنایات جنگی آمریکا در عراق و افغانستان نیز سوژه چندین فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی بوده است. هیچیک از اینها هم بهانهای برای شکایت و اعتراض مقامات نشده است.
یادآوری موضوع چنین فیلمها و سریالهایی برای این منظور نیست که بگوییم فلان داستان بر مبنای حقیقت است یا خیر، بلکه هدف از این نوشته برجسته کردن نگرشی است که جمهوری اسلامی به ابزارهایی همچون رسانه، سینما، تلویزیون و هر گونه کالای رسانهای دارد. حتما بارها سخنان مقامات و کارشناسان جمهوری اسلامی را شنیدهاید که در تحلیلهاشان از سینمای غرب یا گزارشهای رسانههای غربی و آمریکایی، یک نکته مبنای مشترک اکثر آن تحلیلهاست، و آن اینکه گویا «دست نیروهای امنیتی» و «طراحان پشتپرده»، «هدایتگر جهتگیریها و تولیدات صنعت سینما و تلویزیون» در غرب است. انگار در آمریکا هم یک وزارت «ارشاد» وجود دارد که باید از ابتدا تا انتهای هر سناریویی را تایید کند و چارچوب تایید محتوا را هم لابد نیروهای ایدئولوژیک و امنیتی نظام باید تعیین کرده باشند.
نگاه جمهوری اسلامی به رسانه و ابزارهای رسانهای، از جمله تلویزیون و سریالسازی، نگاهی همانند شوروی سابق است. آنها هم علاقهمند بودند که حکومت تولیدات فرهنگی یا مزالب و مسیرهای اطلاعرسانی به عموم مردم را تعیین و دیکته کند. مونولوگ یکطرفه از سوی حکومت، هدف غایی چنین حکومتهایی است. بر اساس همین آرمان قدیمی، ساز و کارها در جمهوری اسلامی به گونهای طراحی شده است که در عمل بتوانند به این الگو نزدیک شوند. دستاندرکاران امور، به خوبی با آن الگو آشنا هستند و به همین دلیل، وقتی سریالی در ایران تولید و پخش میشود، هر کسی در پی یافتن ردی از نهادی در جهتگیریهای آن است. اگر اینگونه به موضوع حاشیههای اخیر پیرامون سریال «گاندو» بنگریم، نباید از واکنشهای مقامات متعجب شویم. آنها بهتر از هر کسی بر روند تولیدات اینچنینی در حکومتهایی همچون جمهوری اسلامی ایران آشنا هستند. پس طبیعی است که هم «طعنه» میزنند، هم «تهدید» به شکایت میکنند و هم نامههای «گلهآمیز» ارسال میکنند.
حالا تصور کنید که بر فرض در کشوری مانند آمریکا هم چنین ساز و کاری حاکم باشد. هر روز باید شاهد شکایتنامهها و نامهنگاریها و پروندهسازیهایی میبودیم که تولیدات تلویزیونی را تنها وقتی میپسندید که برای تعریف و تمجیدشان ساخته شده بود. در چنین حالتی، مسلما بیشتر سریالهایی که در شبکههای تلویزیونی امریکا تولید و پخش میشوند، اجازه پخش نمییافتند!