پس از انتشار خبر انجام یک پژوهش هنجارشکن جدید در هفته جاری مبنی بر رشد رویان یا جنینهای نیمه انسان- نیمه میمون، تمام توجهات به دانشمندان این پژوهش جلب شده است. گروهی از دانشمندان موسسه مطالعات سالک (Salk) در ایالاتمتحده، سلولهای بنیادی انسان را به جنین میمون تزریق کردهاند؛ سلولهایی که به گفته آنها دوام میآورند و حتی تکثیر هم میشوند. با گذشت ۲۰ روز، محققان این رویانها را نابود میکنند.
آزمایشهایی با هدف ترکیب رویانهای پستانداران غیرانسان، از دهه ۷۰ میلادی تاکنون انجام شده است، اما خلق «کایمرا» (آمیژه یا شیمر) با سلولهای انسانی، پدیدهای غالبا جدید است که در آن معمولا از موش، گوسفند و خوک استفاده میشود.
کایمرا در اصطلاح زیستشناسی به چیزی گفته میشود که از دو یا چند سلول که از نظر ژنتیکی غیرمشابه باشند، تشکیل شود. این نام از «شیمر» در اسطورههای یونانی برگرفته شده که موجودی با سر شیر، بدن بز و دم مار بود.
با وجود امیدواری طرفداران این روش برای این که چنین تلاشهایی ممکن است روزی معضل جهانی کمبود اعضای بدن و مسئله پیوند اعضا را حل کند، دانش ما از مسائلی چون بیماری و پیری را بهبود بخشد یا انجام تحقیقات پزشکی را اخلاقیتر کند، چنین آزمایشهایی همچنان مناقشهبرانگیز باقی ماندهاند و در بسیاری از کشورها به شدت محدود و کنترل میشود.
در حالی که پروفسور خوآن کارلوس ایزپیسوآ بلمونته، یکی از نویسندگان این مقاله، این گونه اظهارنظرها مبنی بر این که هدف تحقیقات سلولی تیم او، «خلق یک ارگانیسم یا هیولای جدید» است را بیاساس خوانده و تاکید کرده که هدف این نبوده است که روزی اندامهای انسانی در یک حیوان مانند ماکاک (نوعی میمون) که به انسان نزدیک است، رشد داده شود، پروفسور جولیان ساوولسکو از دانشگاه آکسفورد، هشدار داده است که این پژوهش، در جعبه پاندورایی را باز میکند که به خلق «کایمرا انسان-غیرانسان» میانجامد.
از آنجا که چشمانداز این موضوع احتمالا برای بسیاری چون کابوسی اساطیری به نظر میرسد، پرسش اینجا است که ترکیب سلولهای انسانی با سلولهای جانوری، دقیقا چه معضلات اخلاقی به دنبال خواهد داشت؟
متخصصانی که ایندپندنت با آنها صحبت کرده است، میگویند که پژوهشهایی از قبیل مطالعه یاد شده که این هفته در نشریه «سِل» منتشر شد، از سطح کنونی پژوهشهای جنین که به نگرانیهای اخلاقی دامن می زند، کمی فراتر است. بیشترین مشکل، احتمالا زمانی پیش میآید که جنین به رشد خود ادامه دهد؛ فراتر از یک آزمایش در ظرف آزمایشگاهی.
پروفسور دومنیک ویلکینسون، مدیر بخش اخلاق پزشکی در مرکز اخلاق عملی اوهیرو در دانشگاه آکسفورد، میگوید: «من فکر نمیکنم در خصوص این تودههای سلولی که برای مطالعه و فهم بیشتر مراحل اولیه شکلگیری جنین انجام میشود مشکل اخلاقی یا مسئلهای غیراخلاقی وجود داشته باشد. در این پژوهش، هیچ چیز متفاوتی با سایر تحقیقات متنوع جنینشناسی وجود ندارد. واقعیت این است که در این آزمایش، تلفیق گونههای مختلف به خودی خود معضل و چالش اخلاقی متفاوتی را ایجاد نمیکند.»
پروفسور ویلکینسون با اشاره به دیدگاههای مذهبی به عنوان مثالی درباره اینکه چرا برخی ممکن است با تحقیقات جنینشناسی مخالف باشند، میگوید: «بسیاری از افراد این را درک میکنند که این موجودات بسیار ابتدایی در حال رشد، صرفا تودهای از سلولاند که بهخودیخود هیچ پایه اخلاقی ندارند. این به معنای آن است که ما در قبال آنها تعهدی نداریم که مثلا بر اساسش، به آنها صدمه نزنیم. تعهدی نداریم به شکلی رفتار کنیم که با یک جنین رشد یافته انسان یا میمون رفتار میکنیم.»
او میافزاید: «مسئله مهم این است که آنها نباید بیشتر از یک مرحله مشخص، به رشد ادامه دهند زیرا بدیهی است که به محض ادامه رشد، ممکن است ظرفیتهایی در آنها رشد یابد که کار ما به نوعی به آن آسیب برساند.»
پروفسور ویلکینسون این پژوهش را با «برخی از آزمایشهای اولیه ژندرمانی» نظیر کار روی همانندسازی و لقاح مصنوعی، مقایسه میکند که از نظر او، «اینکه توسعه این ایدهها در آینده چه پیامدهای اخلاقی میتواند داشته باشد»، به بازخوردهای شدیدتری منجر شدند.
این بحثها در نهایت به طیف وسیعی از نتایج متفاوت انجامید. در حالی که بر سر پرهیز از شبیهسازی انسان، یک اتفاقنظر کلی شکل گرفت، پروفسور ویلکینسون در مورد لقاح مصنوعی (IVF) میگوید: «بسیاری از افراد در آن زمان در قبال این موضوع حس خوبی نداشتند اما با گذشت زمان، ما به وضوح بازخوردهایی دریافت کردیم که نشان میداد چنین روشی نه تنها دیگر مسئلهساز نیست بلکه پیشرفتی چشمگیر و بزرگ است.»
او به ایندپندنت میگوید: «من فکر میکنم تمام این پیشرفتهای علمی، دانش ما را گسترش میدهد اما گاهی نیز مرزهای اخلاقی ما را جابهجا میکند.» او میافزاید: «من فکر نمیکنم که تلفیق انسان ومیمون به یک پیشرفت بزرگ اخلاقی منجر شود اما به وضوح چیزی وجود دارد که ما باید دربارهاش فکر کنیم؛ پیش از آن که دیگران این کار را انجام دهند. دستکم تا مرحلهای پیشرفتهتر از رشد این سلولها.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
پرسش اخلاقی دیگر، ایدهای است که در اصطلاح، «مغلطه شیب لغزنده» خوانده میشود. دکتر سارا چن، مدیر موسسه پزشکی و حقوق زیستی ماسون در دانشگاه ادینبرا، به ایندپندنت میگوید: «افراد ممکن است بگویند این یک قدم به سوی نزدیک شدن به تولد دوگانه انسان-میمون در آینده است، اما علم یک سویه نیست. این تحقیق، یک گام به سوی درک ما از رشد انسان و حیوان هم به شمار میرود و ما را یک قدم به فهم این مسئله نزدیک میکند که ترکیب گونههای مختلف چگونه بر رشد رویان تاثیر میگذارد. بنابراین ما مجبور نیستیم در این جهت حرکت کنیم. اگر نگرانی ما از این باشد که موجود تلفیقی انسان-میمون خلق شود که راه میرود، مانند ما حرف بزند و فکر کند، چنین موجودی تولید نکنید.»
دکتر چن میافزاید: «افراد در این باره از مغلطه شیب لغزنده استفاده میکنند. اما من میگویم که این تحقیق و ملاحظات اخلاقی که با آن همراه است بیشتر شبیه انتخاب مسیرهای کوچهباغی در جایی است که راههای مختلفی برای عبور وجود دارد. هر قدم، فقط یک قدم است و شما از آنجا میتوانید به مسیرهای مختلفی وارد شوید.»
[مغلطه شیب لغزنده به مغلطهای است که در آن ادعا میشود یک قدم ولو کوچک در یک زمینه، در آینده به زنجیرهای از پیامدهای منفی و نتایج ویرانگر منجر میشود]
«من صراحتا از این دیدگاه حمایت میکنم که ما به بحثها و گفتوگوهای عمومی درباره این مسئله نیاز داریم اما نباید همه را با یک چوب بزنیم.»
او تاکید میکند: «استفاده از سلولهای درونکشتگاهی یا برونتنی (in vitro)، دستکاری و تلفیق آنها، از مرحله تلفیق تماموکمال انسان وغیرانسان و تولد آن (چیزی که در حال حاضر هیچ پژوهشگری پیشنهادی برای انجام آن ندارد)، بسیار بسیاردور است.
دکتر چن میگوید: «اصلا اگر تحقیقات به آن سمت پیش برود من فکر میکنم که مجموعه دیگری از پرسشهای اخلاقی پیش میآید؛ این که چگونه باید با چنین موجوداتی رفتار کرد، چه نوع معضلاتی در چارچوبهای اخلاقی و اجتماعی ما در خصوص ارزش گونههای مختلف حیات پیش میآید و کدام نوع از آنها شایسته احترام هستند.» در حالی که این چشمانداز، صرفا یک چشمانداز خیالی و فرضی است اما برخی محققان، نگرانیهایی در این خصوص ابراز کردهاند؛ دغدغههایی از این قبیل که آیا چنین موجوداتی باید در رده انسان دستهبندی شوند یا حیوان؟
یک مطالعه سال ۲۰۱۳ که در آن یاختههای غیرعصبی گلیایی در مغز موش با سلولهای انسانی جایگزین شدند، نشان میداد که تواناییهای شناختی آنها افزایش پیدا میکند. اما هیچ نشانهای از این که موشهایی که نورونهای آنها جایگزین شده بتوانند شبیه به انسان فکر کنند، وجود نداشت.
در این بین، متخصصان علوم اخلاقی در یادداشتی در نشریه حقوق و علوم زیستی در سال ۲۰۱۹، استدلال کرده بودند که موقعیت اخلاقی قاعدتا باید با فاکتورها و عوامل معنادارتری در گونههای یک موجود مرتبط باشد. به باور آنها، بحث درباره کایمراها، ضرورت ارزیابی دوباره و اهمیتی را که ما به اعضای یک گونه میدهیم، یادآوری میکند.
دکتر چن با اشاره به فرضیههای موجود درباره چشماندازهای پیش رو از تلفیق انسان-نخستیسانان میگوید: «ما باید از خودمان بپرسیم، اگر دلیل آن، چیزی است که فکرش هم ما را اذیت میکند، شاید موضوع این است که نمیخواهیم این مسئله را بپذیریم که این نخستیها تا چه حد شبیه ما انسانها هستند.
او میافزاید: آیا واقعا اینگونه است که آنها از بسیاری جهات مانند انسانها فکر می کنند؟ چیزی که میتواند اخلاقی به شمار رود؟ -در خصوص آزمایشهای دانشمندان- توانایی این موجودات برای احساسات در داشتن تمایلات پیچیده و آگاه بودن از وجود خود، ترجیح دادن چیزی بر چیز دیگر و چیزهایی که آنها دوست دارند اتفاق بیفتد یا اتفاق نیفتد و چیزهایی که میتواند زندگی را برای آنها بهتر یا بدتر کند.
«از این رو، اگر ما درباره تلفیق آینده میان انسان و نخستیها نگرانیهایی داریم، نباید درباره غیرکایمراهایی که در حال حاضر روی آنها کار میکنیم نیز به همان میزان نگرانی داشته باشیم. تلفیقی که اینک انجام شده، دغدغههای اخلاقی ما را لحاظ میکند. نه تنها در خود پژوهش بلکه در قبال خود میمونهای بزرگ که ممکن است هرجا باشند؛ در اسارت یا در طبیعت. من فکر میکنم اغلب افراد میگویند: بله! اما آنها که انسان نیستند. ولی اگر قرار باشد آنها بخش کوچکی از بشر شوند به طوری که ما شروع به مراقبت از آنها کنیم، چه بسا لازم باشد که در اولویتهای اخلاقی خود هم تجدیدنظر کنیم.»
اگرچه این واقعیت که انجام این گونه تحقیقات در قبال حیوانات، به خودیخود عامل اخلاقی دیگری محسوب میشود، پروفسور آنتونی ریگلی از دانشگاه کیلی، میگوید که پیشرفتهای بعدی در تحقیقات سلولهای بنیادی، ممکن است روزی انجام آزمایش روی حیوانات زنده را هم به یک مسئله تاریخ گذشته تبدیل کند: «پیشرفتهای صورت گرفته در زمینه تحقیقات سلولهای بنیادی ممکن است در نهایت، تمام پژوهشهایی را که شامل حیوانات میشوند را کنار بزند.» او میگوید: «این موضوع میتواند یک گام به سمت این باشد. اگرچه که باید حساب شده و دقیق باشد و همیشه به صورت دقیق بررسی شود.»
پروفسور ریگلی استدلالهایی که علیه کایمرا طرح میشوند و حول محور «غیرطبیعی بودن» میچرخند را هم به انتقاد میگیرد. استدلالهایی که به گفته او، مشخص نمیکنند چه چیزی تعریف غیرطبیعی بودن را موجه میکند و بر چه اساس غیرطبیعی بودن یک چیز باعث میشود که آن چیز اشتباه باشد.
او در پاسخ به ایمیل ایندپندنت مینویسد: «روی همین حساب، بسیاری از پیشرفتهای علمی ما و درمانهای پزشکی ما میتواند به نوعی غیرطبیعی محسوب شود زیرا این پیشرفتها، روال طبیعی انسان را تغییر میدهند.»
او با بیان این که نگرانیهای اخلاقی درباره کیمراها مضاعف و زیادی بود، میگوید: «یک مسئله این است که باید به افراد درباره کاربردها و مزایای چنین تحقیقاتی، اطلاعات بیشتری بدهیم. مزایای انسانی بسیاری از این تحقیق بیرون خواهد آمد. نکته بعدی این است که تاکید کنیم کنترلها و محدودیتهای سختی وجود دارد و قانونگذاران، استفاده از انواع مختلف این فناوری را منع میکنند؛ برای مثال از قراردادن رویانهای کایمرایی در انسان.»
به گفته او، با در نظر گرفتن پیشرفتهای احتمالی پزشکی که کایمراها به دنبال خواهند داشت، «اهمیت بحث اخلاقی مداوم در مورد این كه جامعه برای چه تحقیقات علمی ارزش قائل است و چه چیز در پژوهشهای علمی را تحمل نمیکند ضروری است؛ همانگونه که پیش از نیز چنین بوده است.»
© The Independent