برخی چهرههای علمی و فرهنگی به نمادی در آن موضوع و حوزه تبدیل میشوند و چنان کارنامه درخشانی از خود به جای میگذارند که حتی در سپهر عمومی نیز وقتی از آنها نام و یادی میشود، آن موضوع نیز در کنار نامشان به خاطر میآید. دکتر ناصر کاتوزیان که دوم اردیبهشتماه با نودمین سال تولد او همزمان شده است، نمونهای از این افراد است که نام و یادش آدمی را به یاد قانون و قضا و از آن مهمتر، عدالت، در ساختار یک کشور و علم حقوق میاندازد؛ علمی که اکنون بسیاری او را پدر و از بنیانگذاران و توسعهدهندگان اصلی آن در ایران میدانند.
در زندگی سراسر دانشوارانه خود، او به تحقیق یکی از قلههای علم حقوق در تاریخ معاصر ایران بود که چه در زندگی شخصی و چه در زندگی کاری و چه در زندگی علمیاش، تاثیرات عظیمی بر رشد و توسعه علم حقوق در کشور نهاد و از سوی دیگر، نمادی از انسانی مستقل و مدافع قانون و عدالت شمرده میشد که آسیبها و صدمات فراوان را تحمل کرد، اما هیچگاه از اصول اخلاقی که به آن متصف بود، کوتاه نیامد.
زندگی او، به خصوص در ده سال پس از انقلاب که طی آن نخست از دانشگاه اخراج شد و سپس کتابهایش ممنوعالچاپ شدند و زندگی عادی هم بر او سخت و طاقتسوز شد، نمونههایی از آسیبهایی است که این چهره نستوه عرصه حقوق و قضا در این دوران دید. با این حال، او از پای ننشست و با شکایت به دیوان عدالت اداری و مقاومت مدنی فعال و پیگیریهای سخت، توانست حق خود را ایفاء کند و به خانه دوم خود که دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود، بازگردد و بیش از دو دهه به تدریس و تحقیق و تربیت شاگردانی بپردازد که بسیاری از آنان اکنون در زمره سرآمدان حقوق و قضا در ایران به شمار میروند. او را به تحقیق میتوان پدر علم حقوق در ایران نام نهاد، چرا که جدا از دانش بالایی که در حقوق داشت و نیز ابتکارات کمنظیری که در این عرصه از خود بروز و ظهور داد، نمادی از انسانی والا با فضیلتهای اخلاقی نمونه بود که جایگاهش را تا بدان اندازه ارتقاء بخشید که از قول یکی از شاگردان بسیار معروفش، دکتر محمدحسین شهبازی، نقل شده است که «دکتر کاتوزیان شاگردان خوبی دارد، اما جانشین نه.» (ایسنا-۱۵ شهریور۱۳۹۳) در مراسم بزرگداشتی نیز که به مناسبت سومین سال درگذشت او برپا شده بود، دکتر بهمن کشاورز، از نخبگان علم حقوق و ریاست کانون وکلای وقت، دربارهاش گفته بود: «او دقیقا مصداق زمانی است که در جهان رخنهای پدید آید و آن رخنه با هیچ چیزی پر نگردد. دقیقا با رفتن ایشان رخنهای پدید آمد که گمان نمیکنم به این زودیها پر شود.» (ایسنا-۱۳ شهریور ۱۳۹۶)
نخبه علمی که از دریافت بورس محروم شد
دکتر ناصر کاتوزیان دوم اردیبهشتماه در خانوادهای به دنیا آمد که پدرش نیز اهل حقوق و قضا بود. خانهای کوچک در کوچه دردار تهران، که فرزندی را پروراند که نبوغ و استعداد از او میبارید.
پس از طی دوران ابتدایی در دبستان شهباز، وارد دبیرستان علمیه بهارستان شد که از مشهورترین دبیرستانهای تهران آن زمان بود. در آن دبیرستان، چنان که در خاطراتش نقل کرده است، فعالیتهای خارج از برنامه درسی بسیاری ، چه در حوزه ورزش و چه در زمینه هنر، داشت که از جمله آنها تشکیل کلوبی هنری- موسیقایی بود که مهندس همایون خرم و ایرج در آن عضو بودند و اجرای برنامه داشتند. خود او نیز گفته است که به ردیفهای موسیقی آوازی تسلط داشت. از صدای گویندگی گرمی هم برخوردار بود که تحریضش کرد تا به عنوان گوینده در رادیو امتحان گویندگی دهد، اما به دلیل داشتن لهجه رد شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
کسب رتبه اول رشته ادبی در سراسر ایران به او این امکان را داد که از یک بورس ویژه استفاده کند و به توصیه پدرش به رشته حقوق دانشگاه تهران برود و زیر نظر استادانی چون دکتر حسین امامی، دکتر کریم سنجابی و …، درس حقوق بخواند. درگذشت پدر در دومین سال حضورش در دانشکده، سبب شد تا عمده بار زندگی و مدیریت آن بر دوش او قرار گیرد. به رغم آن که شاگرد اول حقوق شد و میبایست بورس آن رشته را میگرفت و به خارج میرفت، اما یک اتفاق سبب شد تا او از بورس محروم بماند. «در آن دوران، مرحوم دکترمصدق به عنوان نخست وزیری بسیار محبوب که در دل غالب مردم و عمدتا جوانها جای خاصی داشت، بر سر کار بود و شاه هم با مصدق سر ستیز داشت. روزی که قرار بود شاه به من مدال درجه یک علمی بدهد، به عنوان اعتراض به رفتار شاه نسبت به مصدق، در آن جلسه اهدای مدال حاضر نشدم، و همین باعث شد که بورس تحصیلی را حذف نمایند و من از تحصیل در خارج محروم شوم.» (نقل از کتاب خاطرات- به نقل از کافه حقوق)
استعداد او در دانشگاه، به سرعت او را به چهرهای محبوب بین استادان آن زمان تبدیل کرد و از همان سالّها دست به تالیف کتاب زد و پس از دریافت درجه دکتری، به عنوان استاد دانشگاه حقوق به کار پرداخت. تا زمان انقلاب این تدریس ادامه داشت و پس از انقلاب نیز به عنوان ریاست دانشکده حقوق برگزیده شد؛ ریاستی که برای اولین و آخرین بار، از طریق رایگیری از کل استادان فعال در دانشکده به عمل آمده بود.
پیشنویس قانون اساسی بدون ولایت فقیه
یکی از خدمات برجسته کاتوزیان، مشارکت در نگارش پیشنویس قانون اساسی (پس از انقلاب ۵۷) بود. آن پیشنویس الهام گرفته از قانون اساسی فرانسه بود و حسن حبیبی ترجمه آن را به ایران آورد و با هماهنگی با آیتالله خمینی، تیمی چندنفره را تشکیل داد تا روی آن کار کنند. کاتوزیان هم به دعوت حبیبی به آن جمع پیوست. شاید یکی از دلایلی که از کاتوزیان در نوشتن پیشنویس قانون اساسی کمک گرفته شد، دانش بالای او در زمینه مسایل فقهی بود. خود او در خاطراتش میگوید:«در دوره لیسانس، کشش فوقالعادهای به فرهنگ اسلامی پیدا کردم، به طوری که ورقه امتحانی اصول مرا که مرحوم استاد محمود شهابی ملاحظه کرد، از این که دانشجویی از تمام کتب فقها و اصولیین شاهد و مثال میآورد و ادله و براهین برای اثبات موضوع ذکر میکند، بسیار متعجب شد. پس از آن، ورقه مرا مهر و موم کردند و گفتند که آن را به قم میفرستیم تا آقایان مراجع و طلاب ببینند که ما در دانشکده حقوق چه جور دانشجویانی داریم.» (نقل از کتاب خاطرات - به نقل از کافه حقوق)
پیشنویس به سرعت فراهم شد و چنان که آقای کاتوزیان در چند مصاحبه اشاره کرده است، از مشارکت در این کار حسی ویژه داشت. در آن پیشنویس اثری از رهبر یا ولی فقیه نبود و شخص اول مملکت رئیس جمهوری بود که هر چهار سال، باید در رای گیری انتخاب میشد.
پیشنویس اما به رغم آن که با تغییرات اندکی مورد تأیید پنج فقیه بزرگ، از جمله آیتالله خمینی قرار گرفت، در دومین روز تشکیل مجلس خبرگان از دور خارج شد و با تلاش آیتالله منتظری، اصل «ولایت فقیه» وارد قانون اساسی شد.
اما آن تحولات سبب نشد تا کاتوزیان به کناری برود. گذشته از ریاست دانشکده حقوق، پس از سقوط دولت موقت او از سوی آقایان بهشتی و باهنر دعوت شد تا پست وزارت دادگستری را بپذیرد، که زیر بار آن نرفت.
انقلاب اما برای او و برخی از نخبگان عرصه فرهنگ، علم و هنر خوابهای تازهای دیده بود که در نهایت، به اخراج و محرومیت ده ساله او از استادی دانشگاه انجامید، چرا که انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها سبب شد تا او نیز به جمع معترضان به تعطیلی دانشگاه بپیوندد و در نتیجه در زمره مغضوبین نظام قرار گیرد. این کار او برخی محتسبمزاجان را خوش نیامد و او را از درس و دانشگاه محروم کردند. کار به اندازهای سخت شد که برای صرفهجویی در امورات معیشتی اولیه، خرید گوشت از سبد خوراک منزل حذف شد. چرا که به او حتی اجازه انتشار کتاب ندادند و همکاری افراد و نهادها با او تقریبا ممنوع شده بود. کاتوزیان اما از پای ننشست و به دیوان عدالت اداری شکایت برد و در نهایت، پیروز آن جدال حقوقی شد. در تمامی آن سالها نیز اهتمامی جدی ورزید و به کار خواندن و نوشتن پرداخت.
بازگشت به کار و دانشگاه
سال ۷۰ و در دولت هاشمی رفسنجانی، از او دعوت به کار و بازگشت به کرسی استادی دانشگاه شد و در سالهای بعد حتی تا دریافت نشان ویژه از رئیس جمهوری خاتمی نیز به پیش رفت. اما تمامی آن تشویقها سبب نشد تا او از نگاه انتقادی به سیستم قضایی ایران سرباز زند و به گاه و ییگاه و در مقالاتی که عمدتا در روزنامهاطلاعات منتشر میشد، به نقد تحولات قضایی و اجحاف بر شهروندان نپردازد و از استقلال کانون وکلا دفاع نکند.
مرگ او در ۱۱ شهریور ۱۳۹۳ اگر چه ضربهای بزرگ در پیکر علم حقوق در ایران بود، اما شاگردان برجستهای که پرورد و آثار شاخصی که تالیف کرد، امتدادی است مناسب بر بذرهایی که او در دانشگاه و جامعه حقوقی پراکند.