تصمیمهای همزمان اخیر ایران مبنی بر افزایش میزان غنیسازی اورانیوم و کاستن از تعهداتش به هیئت بازرسی آژانس بینالمللی انرژی هستهای، نقض آشکار مفاد برنامه جامع همکاریهای مشترک (برجام) است.
از ماه ژانویه تاکنون، ایران ۶۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده با میزان بالای ۲۰ درصدی تولید کرده است؛ مقداری که میتواند آن را در ظرف چند هفته به مواد ساخت بمب هستهای تبدیل کند. ایران اکنون از مقدار اورانیومی غنیشدهای که قبل از امضای برجام ذخیره کرده بود، فراتر رفته است و کماکان غنیسازی را ادامه میدهد و در یک ساعت ۹ گرم اورانیوم غنی شده تولید میکند؛ چنانچه حسن روحانی افتخار کرد که ایران به غنیسازی ۹۰ درصدی اورانیوم دست یافته است و سعید محمد، نامزد انتخابات ریاست جمهوری وعده داد که اگر در انتخابات پیروز شود، غنیسازی اورانیوم را تا ۹۳ درصد هم بالا میبرد.
حال این پرسش مطرح میشود که چرا جامعه جهانی از این اقدام جسورانه ایران احساس نگرانی نمیکند؟ ایران اکنون تعهدات هستهای خود را کاهش داده است و به سرعت به سوی ساخت بمب هستهای در حرکت است. این کشور آشکارا اعلام میکند که در برابر تهدیدها و مشکلات چندجانبه سر خم نخواهد کرد و اخیرا تاکید کرد که نه تنها تاسیسات هستهای نطنز را در مدت زمان اندکی بازسازی کرده، بلکه با نصب دو زنجیره سانتریفیوژ پیشرفته دیگر، غنیسازی را تا میزان ۶۰ درصد بالا برده است.
اظهارات بلندپروازانه ایران، اهمیت برنامه هستهای، توانایی علمی، اهداف راهبردی و غرور ملی این کشور را که برای دستیابی به آن سرسختانه میکوشد، به نمایش میگذارد. ایران در حالی گفتمان خود مبنی بر حفظ حاکمیت ملی و افتخارات میهنی را ترویج میدهد که درد و رنجی را که مردم ایران در اثر تحریمهای ایالاتمتحده آمریکا و سازمان ملل متحد، متحمل میشوند به فراموشی سپرده است و افزون بر آن، موضعی خصمانه اتخاذ و با لحنی ستیزهجویانه اعلام کرده است که هر گاه مورد حمله و محاصره قرار گیرد، ایستادگی، فعالیت و دشمنی خود را افزایش خواهد داد. خروج ایالاتمتحده آمریکا از برجام هم اهداف بلند پروازانه استراتژیک ایران را که برای تحقق آن برنامهریزی کرده است، روشن ساخت و درست بودن تحلیلهای پیشین درباره این اهداف را به اثبات رساند.
یادآور میشود که در ۵۰ سال گذشته، پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای هیچ تاثیر مثبتی در این راستا نداشته است. آژانس بینالمللی انرژی هستهای نیز در انجام وظائف خود ناکام مانده و نتوانسته است برنامههای هستهای عراق، لیبی و جنوب آفریقا را کشف کند. به همین ترتیب تایوان توانست با فریب و نیرنگ، برنامه هستهای خود را سالها مخفی نگه دارد تا این که سرانجام کشف شد و معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای را امضا کرد.
البته آژانس بینالمللی انرژی هستهای، پس از آن پروتکلی مشتمل بر تضمینهای اضافی تصویب و به پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای ملحق کرد که بر اساس آن، آژانس امکان یافت اماکن و موقعیتهای مشکوک را تفتیش و بازرسی و با بهرهگیری از شیوههای جدید، از سایتها نمونهبرداری و تحقیق کند؛ اما مفاد این پروتکل، الزام آور نیستند. از اینرو، ایران و هر کشور دیگری که خواهان دستیابی به سلاح هستهای است، میتواند کار را به مرحلهای حساس و تهدیدکننده برساند و پس از آن، از زیر بار تضمینهای آژانس در برود.
از سوی دیگر، برخی از کشورها، از جمله ایران، اعتراض میکنند که چرا آژانس برای برخی از کشورها تمایز قائل شده و به آنها برای غنیسازی و داشتن اورانیوم غنیشده مجوز داده است؛ بدون اینکه به میزان شفافیت و تعهدات آنها در مورد منع گسترش سلاح هستهای توجهی داشته باشد. این در حالی است که ایران پیش از افشا شدن، به این که برنامه هستهای سری دارد، اعتراف کرد. در مقابل، ژاپن و سوئد با وجود در اختیار داشتن فناوریهای پیشرفته و پایگاههای صنعتی گسترده، با داشتن سلاح هستهای به طور جدی مخالفت کردند.
باید توجه داشت که از تصمیم سریع ایران مبنی بر غنیسازی ۶۰ درصدی اورانیوم، به روشنی معلوم میشود که ایران در همان راهی گام میگذارد که کره شمالی پیشتر پیموده است؛ در حالی که ایران از جمله کشورهای امضاکننده پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای به شمار میرود. البته این مهم نیست که پیونگیانگ پیش از خروج از پیمان منع گسترش سلاح هستهای به ساخت سلاح هستهای دست یافته است یا پس از آن، بلکه مهم این است که کره شمالی بر خلاف ایران، ایدئولوژی توسعهطلبانه و ویرانگر ندارد.
پرسش مهم دیگری که مطرح میشود این است که اگر ایران قصد ساخت سلاح هستهای را ندارد، پس به اورانیوم غنی شده به نسبت بالا چه نیازی دارد؟
و از آنجا که پیمان گسترش سلاح هستهای، استفاده از انرژی هستهای (از طریق تاسیسات کوچک) در زیردریاییها و کشتیها را ممنوع نمیکند، برای ایران این امکان را فراهم میکند که هم عضو پیمان باقی بماند و هم در ساخت تاسیسات هستهای پیشرفته و غنیسازی اورانیوم به نسبت بالا ادامه دهد و نخست زیردریاییها و سپس کشتیهای جنگی بزرگ خود را به نیروی هستهای مجهز کند.
البته آژانس بینالمللی انرژی اتمی هرگونه استفاده از پیشرانه هستهای یا انرژی هستهای در سامانههای تسلیحاتی خارج از محدوده استفاده صلحآمیز را ممنوع میکند و بنابراین هیچ یک از موشکهای ایران با تاسیسات هستهای کوچک قابل پرتاب نیستند؛ حتی اگر این کشور بتواند بر چالشهای فناوری بزرگ و پیچیدهای چیره شود که ایالاتمتحده آمریکا، روسیه و چین تاکنون نتوانستهاند آنها را حل کنند.
اصرار ایران در بالا بردن میزان غنیسازی اورانیوم در گفتوگوهای وین، بیانگر این است که تهران تا پای جان برای دستیابی به سلاح هستهای تلاش میکند.
ایران به جای این که از یک جایگاه بلند اخلاقی به مذاکرات وارد شود، تصمیم گرفت احساس مظلومیت خود را با نقض دیگری از توافق هستهای که نشست وین برای اصلاح آن برگزار شده است، توجیه کند. البته از دید طرفهای دیگر، این تصمیم ایران بر اهمیت و ضرورت مذاکرات میافزاید، اما ایران موفقیت آنها را در نظر ندارد.
شایان ذکر است که سیاست آمریکا در چهار سال گذشته، در کنار تجاوزات نظامی پیگیر ایران، دیپلماسی هستهای جهان را در تنگنای پیچیدهای قرار داده است؛ زیرا ایران از زمان امضای برجام در ۲۰۱۵ تاکنون به غنیسازی و توسعه برنامه هستهای خود ادامه داده و حال که زمان برای بندهای غروب برجام نزدیک شده، حتی اگر ایالاتمتحده آمریکا به برجام بازگردد و ایران به گونه کامل به مفاد آن متعهد شود، بازهم بر دستاوردهای هستهای گذشته ایران، تاثیری نخواهد گذاشت. پس معلوم میشود که مذاکرات جدی و پیچیده تا به حال آغاز نشده و اگر واشنگتن و تهران هر دو بر مواضع خود پافشاری کنند، برجام به زبالهدان تاریخ خواهد رفت که در آن صورت، فاصله ایران با غنیسازی اورانیوم برای ساخت سلاح هستهای، تنها حدود چند هفته خواهد بود.
اما واقعیتهای درون ایران را نیز نباید از نظر دور داشت؛ اکنون در مقابله با شعارهای تند پیروان خمینی و هواداران سیاستهای ستیزهجویانه جمهوری اسلامی، جریانی از مخالفان شکل گرفته است. این جریان که در نتیجه سیاستهای استبدادی و غیرعقلانی رژیم به وجود آمده است، مخفیانه بر ضد رژیم فعالیت میکند. از جمله فعالیتهای این جریان، افشاسازی اطلاعات حیاتی و حساس و اجرای عملیات بسیار خطرناک مانند داخل کردن ویروس «استاکسنت» به تأسیسات هستهای نطنز یا دزدیدن مدارک و اسناد سری و قاچاق آن به خارج کشور است.
همچنین گفته میشود که همین مخالفان بودند که محل حضور قاسم سلیمانی را لو دادند و در کارگذاری بمب پیشرفته برای ترور دانشمند هستهای برجسته ایران، کمک کردند. انفجار اخیر در تاسیسات نطنز هم یک کار تخریبی شتابزده نبود؛ بلکه عملیاتی بود که با دقت و تأنی برنامهریزی شده بود و درست یک روز بعد از فعال کردن سانتریفیوژهای پیشرفته در این تأسیسات، به اجرا در آمد. از این جهت شگفتانگیز نیست اگر احتمال بدهیم که برخی از این مخالفان آمادهاند تا اورانیوم غنیشده را به گروههای تروریستی در افغانستان، عراق، لبنان یا جاهای دیگر قاچاق کنند.
با توجه به حقایق یادشده، در مذاکرات وین نباید از سیاست راضی سازی ایران پیروی کرد و مشکل بزرگ و اساسی یعنی رفتار خصمانه ایران را نادیده گرفت؛ بلکه لازم است سرکشی و رفتار توسعهطلبانه ایران که آرامش و ثبات درون و بیرون خاورمیانه را به خطر انداخته است، در این مذاکرات موردبحث و بررسی قرار گیرد.
ممکن است رئیسجمهور بایدن به دلیل محاسبات ژئوپلیتیک علاقهمند باشد که بیشتر بر چین تمرکز کند. اما این رویکرد نباید به یک تصمیم غیرمسئولانه در خاورمیانه که از منظر استراتژیکی و اقتصادی از مهمترین مناطق به شمار میرود، منجر شود.
کاخ سفید باید در محاسبات خود خطرات برنامه هستهای سری ایران را بگنجاند؛ ذخیره کردن اورانیوم غنی شده به میزان بالا، زیر سایه پیمان منع گسترش سلاح هستهای توسط ایران، رشد روزافزون دانش و فناوری ایران برای ساخت و توسعه سانتریفیوژهای جدید، احتمال اقدام تهران به ساخت تأسیسات کوچکتر، به اضافه موشکهای بالستیک و کروزِ دوربرد با سرعت بالا و با محمولههای سنگین، خطراتی است که کاخ سفید نباید از آنها چشم بپوشد.
برجام خود در اصل، یک توافق معیوب بود؛ از اینرو همسایههای ایران از آن رضایت نداشتند. اما بازگشت آمریکا به برجام، بدون جلوگیری از رفتار خصمانه ایران، روح برجام را به طور کل نابود خواهد کرد.