میانگین دما اکنون ۲.۱ درجه سانتیگراد بالاتر از متوسط آن درسالهای ۱۸۵۰ تا ۱۹۰۰ میلادی است. پژوهشگران معتقدند کلید واژه ادامه افزایش تولید دیاکسید کربن، فعالیت انسانی است. همراه با صنعتی شدن، توسعه شهرنشینی، فرهنگ مصرف پایانناپذیر و بالاخره رشد سرمایهداری و تکنولوژی و استفاده از منابع طبیعی تنها برای افزایش سود و نه برای رفع نیازهای بشر، به روند روبه رشد تخریب محیط زیست دامن زده است. اگر این روند ادامه یابد، بیتردید نه تنها آرامش انسان بلکه موجودیت او هم به خطر خواهد افتاد.
پژوهشگران دانشگاه لیدز در بریتانیا، بر اساس دادههای آماری ۸۶ کشور نشان دادند که افراد ثروتمندتر، انرژی بیشتری مصرف میکنند. ۱۰ درصد بالایی نمودار ثروت در جامعه، ۲۰ برابر ۱۰ درصد فرودستان پایین نمودار، انرژی مصرف میکنند. مصرف بالای انرژی در شمال و جنگلزدایی در جنوب، گرمایش کره زمین و نابودی هزاران گونه حیوانی و گیاهی، مهاجرت، ترک کشاورزی و افزایش حاشیهنشینی در اطراف کلانشهرها را در پی داشته است. تخریب محیط زیست بر زندگی روستاییان و زنان کارگری که در بخش فراوری محصولات کشاورزی کار میکنند، تاثیر مستقیم دارد.
در سرزمین نیمه خشکی مثل ایران، تسلط بر منابع آب، تسلط بر گفتمان قدرت است و پیامد آن، کنترل سیاسی و اجتماعی نیز محسوب میشود. یک پژوهش جدید در آمریکا، مرگ سالانه بیش از پنج میلیون نفر بر اثر آلودگی محیط زیست را نشان میدهد. بنابراین تولید گفتمان کنشگری محیط زیستی، بنیادی است.
اگر در دهه ۸۰ میلادی محور جنبشهای محیط زیستی بر مشکلات محلی مثل حفاظت و رفع آلودگی متمرکز بود، امروز با افزایش روند قهقرایی زیست بوم، سیاستهای کلان در حوزه مدیریت و سرمایهداری که در انحصار طبقه خاصی است، به چالش کشیده میشود. اگر در گذشته محور کنشگری محیط زیست در مشارکت مدنی و فضای عمومی حرکت میکرد، امروز استفاده از رسانههای مدرن از جمله شبکههای اجتماعی، برای ورود و تولید گفتمان مورد توجه قرار گرفته است.
بازتولید فرهنگ سلطه
یکی از عوامل مهم تخریب زمین، نگاه کالایی به طبیعت است. در بازار سرمایهداری جهانی، طبیعت نه تنها ارزشی ندارد بلکه ابزاری برای تبدیل شدن به کالایی با منفعت بالا است. در جوامع فرودست، جنگل و درختان به معنای آب، غذا و مسکن به سخنی دیگر «ابزار امرار معاش» هستند. بازار جهانی با نگاهی کالایی به قطع درختان و نابودی حیات وحش، به دامپروری صنعتی و سودآور روی آورده است. مرکز این فرهنگ سلطه، سودآوری و تخریب زمین است.
برای شکستن این فرهنگ سلطه، عوامل متعددی باید دست به دست هم دهند؛ از جمله پیوند فمنیسم و جنبش محیط زیست. تلاش این دگرگونی زیست بوم در دنیای کنونی به نیازهای زنان وآسیب پذیری آنها درنظام مردسالار، بیتوجه است. نظام مردسالار در ایران در برخورد با طبیعت هم رویکردی مشابه دارد؛ رویکردی همراه با غیرت و دفاع از ناموس که خود مفاهیمی نهادینه در نظام مردسالاری هستند.
مردی که مدام ازمحافظت و جلوگیری از هجوم بیگانه و سلطه دیگران بر ملت و کشورش سخن می گوید، در خانه نظام سلطه خود بر زن را برپا میکند. از یک سو، مولفههایی مانند بهداشت و خدمات درمانی، بیعدالتی اجتماعی و تبعیضهای جنسی میتواند به گفتمان تغییرات آبوهوایی ورود کند و از سوی دیگر با شکستن فرایافت (طرح یا الگو) اندیشه انسان محور، به دنیایی که به بازتولید فرهنگ سلطه انسان بر طبیعت پایان دهد، نزدیک میشویم.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
گفتمان انسانمحور و سلطه بر طبیعت و حیوانات
برخی از کارشناسان معتقدند فلسفه دکارت تنها انسان را دارای روح و جان و در نتیجه صاحب خرد، منطق و خودآگاهی میدانست که بر بالای هرم ارزش قرار داشت و به ارزش انسان در مقابل طبیعت، دامن زد. در ادامه، طبیعت و حیوانات که دارای ارزش بودند، به همراه انقلاب صنعتی، به ابزاری برای پژوهش، تجزیه و تحلیل و کنترل تبدیل شدند. آنان ریشه و سرآغاز تخریب طبیعت و استثمار حیوانات را این تفکر میپندارند. نظریهای که انسان را جدا، برتر از حیوان و طبیعت و سرآغاز تمام مشکلات محیط زیستی میانگارد. معضلاتی که به زنان و گروههای به حاشیه رانده شده، آسیب میزند زیرا نتیجه تغییرات اقلیمی در جوامع کم درآمد، محدودیت منابع وغذا برای خانواده است. بنابراین تخریب زمین با موضوع تبعیضات جنسی درهم تنیده شده است.
آمار تکان دهنده تخریب زیست بوم در ایران
سازمان خواروبار کشاورزی سازمان ملل موسوم به فائو، آماری تکاندهنده را منتشر کرده است. بر پایه این آمار، میزان جنگلهای ایران پس از انقلاب ۵۷، حدود ۱۸ میلیون هکتار بوده و پس از چهار دهه، به ۱۴ میلیون هکتار کاهش یافته است. رضا بیانی، مدیر مطالعات سازمان جنگلها، به ایسنا میگوید که در طول سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰، سالانه ۱۲ هزار هکتار جنگل در ایران تخریب شده است.
عوامل معددی مثل سدسازی، راهسازی، فعالیتهای عمرانی، آتشسوزی، نبود تجهیزات لازم مثل ماشینهای آبپاش و هلیکوپتر برای فرونشاندن آتش و قاچاق چوب، باعث تخریب جنگلها شده است. نتایج نابودی جنگلها برای زندگی بشر، اسفباراست؛ فرسایش خاک، آلودگی و خشکی هوا، نابودی گونههای جانوری، بالارفتن دمای هوا و سیلابهایی که زندگی ساکنان زمین را ویران می کند.
نابودی تالابها و دریاچهها
پس از جنگل، تالابها دومین نشان تخریب زیست بوم ایران هستند. دریاچه پریشان کازرون در استان فارس در منطقه حفاظت شده دشت ارژن واقع است. پریشان به عنوان تالاب بینالمللی سایت رامسر و ذخیرهگاه زیستکره زمین یونسکو به ثبت رسیده است. در دی ماه ۹۹ تسنیم اعلام کرد که این بزرگترین دریاچه آب شیرین ایران و خاورمیانه، بر اثر تداوم خشکسالی و کمآبی کاملا خشک شده است. این دریاچه محل زادآوری و زمستانگذرانی بسیاری از پرندگان مقیم و مهاجر است. بنابراین به اقتصاد ۱۸ روستای اطراف آسیب جدی وارد آمده است. علت این آسیب، کشت زیر پلاستیک و ورود آلایندههای شیمیایی کشاورزی است.
عامل دیگر، ایجاد هزار حلقه چاه در اطرف دریاچه پریشان است که یک سوم آنها به صورت غیرمجاز حفر شدهاند. علی ارواحی، مدیر طرح حفاظت از تالابهای ایران، میگوید که دلیل عمده بحران در تالاب پریشان، مصرف آب در بخش کشاورزی و صنعت است.
در برنامه جامع ۳۴ تالاب، حداقل پنج تالاب گاوخونی، پریشان، میقان، ارومیه و شادگان این روزها با بحران خشکسالی مواجهند. به دنبال خشک شدن دریاچه ارومیه، بختگان، دومین دریاچه بزرگ کشور واقع در استان فارس مانند هامون و مهارلو دچار خشکسالی شده است. سدهای ساخت وزارت نیرو در سرچشمههای رود کر، آب را پشت این سدها ذخیره کرده است. نگاه اقتصادی و سودمحور وزارت نیرو، باعث شده است تا روستاییان آبی برای خوردن نداشته باشند و مهاجرت ناخواسته و حاشیهنشینی در اطراف کلانشهرها را رقم زده است.
کشاورزی تنها دلیل برداشت بیرویه آب نیست. صنایع هم نقش دارند. پیامدهای این خشکسالیها، نابودی اشتغال دهها هزار نفر، از بین رفتن منابع آب زیرزمینی، طوفانهای گرد و خاک و مهاجرت است؛ برای مثال مهاجرت روستاییان سیستان و بلوچستان به برخی از شهرهای شمالی کشور.
توسعه پایدار و اکولوژی
توسعه پایدار به مفهوم تامین نیازهای نسل حاضر، بدون لطمه به تواناییهای نسل آینده است که باید بر پایه عدالت بین نسلها و درون نسلی صورت پذیرد. این تعریف کمیسیون جهانی زیست بوم و توسعه است. در پروژههای سازمان ملل، فائو و غیره، بر نقش موثر زنان، به ویژه در کشورهای درحال توسعه که زنان با محیط زیست تماس مستقیم دارند، تاکید شده است. به این دلیل، موفقیت این برنامهها برای حفاظت از محیط زیست به عنوان گروههای مورد هدف، تابعی از مشارکت و توانمندی زنان است.
زنان در دگرگونی الگوی مصرف و در نتیجه کاهش آلودگیها موثرند؛ نقش آنها به ویژه در توسعه کشاورزی و کاهش مصرف سموم و کودها، موثر است. ایرن دانکلمن (Irene Dekelman)، نویسنده کتاب «جنسیت و دگرگونی زیست بوم»، بر این باور است که ارتباط میان جامعه انسانی و زیست بوم، از نظر جنسیت خنثی نیست و بر زنان و مردان به صورت دگروار (متفاوت) تاثیرگذاراست. پژوهشهای گوناگون نشان میدهد که زنان در سه حرکت عملی به طور میانگین کنشگری بیشتری از خود نشان میدهند: در کاهش مصرف آب، بازیافت مجدد مواد زائد و انتخاب کالاهایی بهینه برای محیط زیست و چنین است که سرانجام شرکت زنان در انجمنها، در دو دهه اخیر در کشورهای مختلف افزایش یافته است.
سبک زندگی «پسماند به سوی صفر» و اکوفمنیستم
در سال ۱۹۹۵ در استرالیا، کنشگران درباره مولفه افزایش مصرف مجدد مواد و کاهش پسماند به سوی صفر از طریق بازمصرف، بازیافت و کمپوست، گفتوگوهایی را شکل دادند. در ادامه این جنبش نوپا و در راستای نگهداری از زیست بوم جهانی در یک دهه، اخیر سبک زندگی «پسماند به سوی صفر» شکل گرفت؛ برای مثال به گذر به دوران قاعدگی بدون زباله و محصولات آرایشی و بهداشتی خانگی پسماند به سوی صفر اشاره شده است.
واقعیت این است که اگر اعضای خانواده، شریک زندگی و دیگران در تولید انواع شویندههای خانگی و موادغذایی مثل رب و خیارشور در طولانیمدت همکاری نکنند، این امر میتواند بر سلامت جسم و روان زنان تاثیر منفی بگذارد؛ به ویژه اگر زنان شاغل باشند.
از سوی دیگر احساس تعلق به یک جنبش سازنده و ایجاد رابطه و دوستی، عوامل مثبت این حرکت هستند. حفاظت از زمین تنها وظیفه زنان نیست. نگهداری از طبیعت، حیوانات و حتی هوا، وظیفه کل بشریت فارغ از گرایش و هویت جنسی است. در نهایت، کنشگری زیست بوم نباید به تقلیلگرایی گرایش پیدا کند. معضلاتی اساسی مثل فرسایش خاک، خشکسالی رو به ازدیاد، دگرگونی زیست بوم و تاثیر آن بر انسان را باید به حوزه عمومی، سیاسی و اجتماعی سوق داد؛ چیزی که در حوزه سیاستگذاری کلان و میانی در ایران جایی ندارد.
کنشگران زیست بوم، به روزآمد شدن و دخالتگری فعال در این حوزه، نیاز دارند. در اینجا لازم است به اکوفمنیسمها به عنوان یک جریان فکری و سیاسی که از دهه ۷۰ میلادی شکل گرفت، اشاره شود. آنان بر سه محور تاکید میکنند: یک، روابط زنان با طبیعت، دوم، رابطه سلطه بر زن و در آخر، سلطه بر طبیعت و نقش زنان در حل مشکلات زیست بوم.
این گفتمان می تواند به اهمیت تجربههای زنانه و رفع نظام سلطه در تقابل با برخورد سودجویانه با زنان و طبیعت برای بازیافت یک جهان بهتر، یاری رساند.