افراد مسلح بار دیگر، یک افسر اطلاعاتی عراق به نام «نبراس ابوعلی» با درجه سرهنگی را در شرق بغداد هدف حمله قرار دادند. وی دومین فرد از سازمان اطلاعات عراق است که در سه ماه گذشته ترور میشود؛ البته پیش از وی و در ماه مارس گذشته، یک افسر با درجه سرهنگی هم در یک حمله مسلحانه در منطقه منصور در غرب بغداد کشته شد.
پس از آگاهی از این ترور، من با منابع آگاه و نزدیک به اطلاعات عراق تماس گرفتم و دریافتم که فرد یاد شده، دستیار مدیر نظارت در دستگاه اطلاعات عراق بوده و مسئولیت پرونده شبهنظامیان عراقی (وابسته به جمهوری اسلامی) و روند انحلال آنها را بر عهده داشته است. وی برای پیشبرد ماموریت خود با هدف از بین بردن سلولهای خفته در شماری از کشورهای منطقه، با سازمانهای اطلاعاتی در کشورهای حوزه خلیجفارس و کشورهای عربی دیگر در ارتباط بوده است.
به گفته منبع یاد شده، حمله اخیر به سرویس اطلاعاتی عراق و شعبه نظارت آن، به دلیل شناسایی سلولهای ایرانی در عراق و برخی دیگر از کشورهای عربی انجام شده است و همین امر دلیل کافی برای رهایی از شر مقامهای تاثیرگذار در دستگاه اطلاعاتی عراق با هدف ضربه زدن و تضعیف آن در تمام فعالیتهایی است که با منافع رژیم جمهوری اسلامی ایران مغایرت دارد. این در حالی است که چندی قبل، شبهنظامیان طرفدار ایران فهرستی از اسامی افسران اطلاعاتی، فعالان و روزنامهنگاران را منتشر کردند که در عراق، یک پیام تهدید آمیز آشکار تلقی شد.
در واقع روند ترور در عراق متوقف نمیشود، فعالان اغلب تحت تعقیب قرار میگیرند و به آنها حمله میشود؛ به ویژه چهرههای برجسته قیام مردمی اکتبر؛ همان طوری که افراد مسلح هشام الهاشمی، کارشناس برجسته عراقی که من همزمان با وی رابطه شخصی و شغلی داشتم را ترور کردند. در یکی از شبهای ژوئیه ۲۰۲۰، در حالی که وی خود را برای مصاحبه در کانال تلویزیونی «الحدث» آماده میکرد و قرار بود مهمان من در یک برنامه ویژه باشد، دست جنایت به سویش دراز شد و او را ترور کرد. هشام الهاشمی دو ساعت قبل از پردهبرداری از یک تحقیق که در مورد گروههای شبهنظامی تهیه کرده بود، هدف حمله قرار گرفت و ما قصد داشتیم به عنوان همکاری، این تحقیق را در رسانهها منتشر کنیم. بر اساس پژوهشی که هشام الهاشمی در آن زمان انجام داده بود، ۷۰ هزار جنگجوی وابسته به حشد الشعبی به رژیم ایران وفادارند.
بدین ترتیب میتوان گفت عراق در حال حاضر با دو طرح و گزینه روبهرو است؛ بین دولت و دستهبندیهای گروهی، بین عراق مستقل و دارای حاکمیت و پروژه توسعهطلبانه رژیم ایران. البته بغداد تنها پایتخت عربی است که تا به حال به طور کل در آغوش ایران سقوط نکرده است؛ برخلاف سه پایتخت عربی دیگر که تهران از چند سال به این سو افتخار میکند که کنترل آنها را در دست دارد و در سال ۲۰۱۵، علیاکبر ولایتی، مشاور رهبر جمهوری اسلامی به صراحت اعلام کرد که ایران چهار پایتخت عربی را در کنترل خود دارد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
تردیدی نیست که رژیم تهران واقعیت کنونی در عراق را نمیپذیرد؛ بنابراین سعی میکند برای تحقق اهدافش در عراق از هر وسیله و ابزاری استفاده کند؛ به ویژه اینکه عراق بنا به دلایل متعددی برای ایران از اهمیت بسیاری برخوردار است. نخست اینکه از دست دادن عراق برای رژیم تهران که با آن مرز مشترک دارد، یک تهدید وجودی است؛ از اینرو ایران نمیخواهد از این سمت در محاصره قرار گیرد و وضعیتی را در عراق بپذیرد که هیچ اختیاری در آن نداشته باشد. افزون بر آن، تهران میداند که با از دست دادن عراق، مسیر زمینی که آن را از طریق بغداد، دمشق و بیروت به سواحل دریای مدیترانه وصل میکند، از دست میدهد. بنابراین، از دست دادن عراق از نظر جغرافیایی یا «پیروزی نبودن در آن» میتواند به پروژه توسعهطلبانه رژیم ایران و جاهطلبیهای آن برای رسیدن به سواحل مدیترانه ضربه سختی وارد کند.
در واقع آنچه رژیم ایران در عراق با آن روبهرو است که در سه پایتخت دیگر (دمشق، بیروت و صنعا) با این کیفیت وجود ندارد، قیام مردمی اکتبر عراق است که در آن معترضان شیعه عراقی به خیابانها ریختند و شعارهای «ایران برو بیرون» و «عراق آزاد است» را سر دادند.
در لبنان وضعیت متفاوتی حاکم بود و حزبالله توانست «قیام اکتبر» لبنانیها را شکست دهد و آن را به تظاهراتی تبدیل کند که همگانی نباشد؛ زیرا در لبنان شیعیان زیادی هنوز به دنبال حزبالله میروند. مردم لبنان پیامدهای ناگوار جنگ داخلی را فراموش نکرده بودند و به همین دلیل شبهنظامیان وابسته به ایران موفق شدند معترضان را به وابستگی به خارج و به سفارتهای خارجی متهم کنند و با ارعاب و خیانت، مانع تداوم تظاهرات شوند.
البته شرایط و اوضاع عراق با سایر کشورهایی که نفوذ ایران در آنها تحمیل شده است، بسیار تفاوت دارد. به صراحت میتوان گفت که شیعیان منطقه، سختترین شرایط را در سایه نظام خمینی و خامنهای تجربه کردهاند. رژیم ایران به پایه و اساس «دولت» در هر یک از پایتختهایی که تهران با فخرفروشی از کنترل خود بر آنها صحبت میکند، شدیدترین ضربه را زده است و در نتیجه، شهروندان کشورهای یادشده با تمام مولفهها و گروهها در عمق بحران فرو رفتند؛ به ویژه اینکه رژیم تهران گاه خود فساد را رواج میداد و گاه با متحدان محلی خود، عاملی برای گسترش فتنه و فساد میشود.
در نتیجه میتوان گفت که تلاش اصلی جمهوری اسلامی و اقداماتش در عراق، به دلیل حضور مصطفیالکاظمی، نخستوزیر عراق است؛ شخصیتی که برنامههای دقیق و مشخصی را دنبال میکند که هدف از آنها، بازگشت عراق به آغوش جهان عرب، بازگرداندن اعتبار دولت، محدود کردن سلاح در دست نیروهای امنیتی عراق و پایان دادن به حضور گروههای شبهنظامی است و همین امر باعث شده است شبهنظامیان او را علنا تهدید کنند. تردیدی نیست که تمام طرحها و برنامههای مصطفیالکاظمی در مغایرت با منافع و استراتژیهای ایران قرار دارد؛ از اینرو، این شبهنظامیان وابسته به ایرانند که شخصیتهای تاثیرگذار عراقی را به قتل میرسانند.