سفر به قلب فوتبال: از داوری زنان تا خاطرۀ کلوپ

سه منظر ایرانی بر سوپرکاپ اروپا

استفانی فراپارت دوار سوپر کاپ اروپا، 14 اوت، استانبول

OZAN KOSE / AFP

فوتبال همین است؛ چیزی بیشتر از نتیجۀ سوپرکاپ اروپا: بازی 2بر2 لیورپول و چلسی در استانبول و برد 5بر4 لیورپول در ضربات پنالتی. فوتبال گاه زمینه­‌ای برای نشان دادن مخالفت با تبعیض جنسیتی فراهم می­‌کند، مثل فرصتی که برای داوری زنان در سوپرکاپ اروپا مهیا شد و گاه قدرت شبکه­‌های اجتماعی سیاست­‌های مرتبط با آن را تغییر می­‌دهد، مثل پخش داوری یک زن از تلویزیون ایران. فوتبال ورزشی برای پیوند ملت‌هاست، همان کاری که چند عبارت سادۀ یورگن کلوپ دربارۀ ایرانی‌ها کرد. اینها زوایای دیگری از ورزشی جهانی است که توپش فقط در زمین بازی نمی‌چرخد؛ در هر کجا دروازه‌ای پیدا می‌کند، گل می‌زند و ماجرایی می‌سازد.

استانبول، وعده‌گاه ایرانی‌ها

سوپرکاپ اروپا برای ایرانی‌ها فقط سوپرکاپ نبود. برگزاری سوپرکاپ در استانبول، شهری که ایرانی‌ها بیش از هر جا برای سفر تفریحی می­‌پسندند، معنای دیگری داشت. سفری که برای اقشار متوسط ایرانی که سال­هاست استانبول برایشان پر از خاطره بوده است، با توجه به کاهش ارزش پول ایران در یک سال اخیر دیگر به آسانی گذشته نیست. این‌بار اما ایرانی­‌ها بهانۀ جذاب‌تری برای سفر به استانبول داشتند: سوپرکاپ اروپا، لیورپول و چلسی؛ دو تیمی که برای ایرانی‌ها شاید به اندازۀ رئال مادرید، بارسلونا، منچستریونایتد و چند تیم اروپایی دیگر معنای عشق به فوتبال باشگاهی ندهد، اما طرفدارانشان هم کم‌شمار نیستند. فارغ از طرفداری از لیورپول و چلسی، تجربۀ تماشای فوتبالی در سطح سوپرکاپ برای گرایش به چنین سفری کافی بود.

در ایران پس از انقلاب، تماشای خانوادگی فوتبال در ورزشگاه به حسرت تبدیل شده، حتی خانواده‌هایی که چندان شیفته فوتبال نیستند هم می‌خواهند چنین لذت ممنوعه‌ای را تجربه کنند و این فرصت فوق‌العاده در استانبول با تماشای سوپرکاپ فراهم شد. استانبول، فارغ از توانش برای برگزاری فینال لیگ قهرمانان در سال ۲۰۰۵ یا سوپرکاپ ۲۰۱۹، یک فوتبال­شهر تمام­ عیار است. طرفداری فنرباغچه، گالاتاسرای و بشیکتاش هیجان‌ عموم را برمی­‌انگیزد و به بخشی از زندگی مردم تبدیل شده است. فوتبال رؤیای کوچک استانبول نیست، شبیه تهران با استقلال و پرسپولیس­اش، با این تفاوت که شهروندان استانبول رؤیاهای فوتبالی بزرگ‌تری دیده­اند و در واقع، رؤیاهای خود را زندگی کرده‌اند.

یادآوری کلوپ، پیوند تازه­ای با هواداران ایرانی

یورگن کلوپ، سرمربی لیورپول، ۱۱ سال برای ماینتس در آلمان بازی کرده است. او در سال­های آخری که بازیکن فوتبال بود دو هم­بازی ایرانی داشت. سیروس دین­محمدی و سرژیک تیموریان در سال­های ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ در ماینتس بازی کردند و البته نمی‌دانستند که یورگن کلوپ، هم­بازی آنها، در آینده مربی اعجاب‌آوری خواهد شد. کلوپ از سال ۲۰۰۱ مربیگری را در ماینتس شروع کرد و حالا دیگر نیاز به معرفی ندارد؛ فقط کافی است بنویسید: یورگن کلوپ. بقیه‌اش افتخاراتی است که در ذهن ردیف می‌شوند.

کلوپ، سرمربی لیورپول، در کنفرانس خبریِ پس از سوپرکاپ با پرسش خبرنگاری ایرانی مواجه شد. انگار برای ایرانی‌ها عجیب بود که او در آن موقعیت و با فرصت کم کنفرانس خبری از سیروس دین‌محمدی و سرژیک تیموریان حرف بزند. او گفت: ”در ایران افراد زیادی مرا می‌شناسند و طرفدارم هستند و در نتیجه، ایران جای مناسبی برای گذراندن تعطیلاتم نیست. ترجیح می‌دهم جایی تفریح کنم که مرا نشناسند. برای من خیلی جالب و خوب است که هواداران کار ما را دنبال می‌کنند. البته فکر کنم بدانید من با دو بازیکن ایرانی، سیروس دین‌محمدی و سرژیک تیموریان، هم‌تیمی بودم. آنها از بازیکنان باتجربۀ ایرانی بودند. خوشحال‌کننده است که هواداران زیادی داریم، ولی برای من این بیشتر خوشحال‌کننده بود که هواداران زیادی از ایران و تهران لیورپولی هستند و اینجا بودند و از پیروزی ما خوشحال شدند.“

سیروس دین‌محمدی، بازیکن سابق تیم ملی ایران، خوشحال از این یادآوری در گفت­‌وگو با رسانه‌های ایرانی گفت: ”شاید من اگر جای کلوپ بودم و به این درجه از موفقیت رسیده بودم، اسم سیروس دین‌محمدی را به زبان نمی‌آوردم. اما او نشان داد که جنس و خمیرش چیز کاملاً متفاوتی است. من واقعاً تصور نمی‌کردم او ما را به خاطر داشته باشد. راستش، اگر می‌دانستم او اسم مرا گوشۀ ذهنش نگه داشته، برای دیدنش به استانبول می‌رفتم.“

پخش داوری فراپارت، اتفاقی تعجب­انگیز

بعد از آنکه یوفا استفانی فراپارت و همکارانش (مانوئلا نیکولوزی از فرانسه و میشله اونیل از جمهوری ایرلند) را برای داوری سوپرکاپ اروپا انتخاب کرد، بحث ایرانی­‌ها در شبکه‌های اجتماعی آغاز شد. حضور داوران زن ممکن بود منجر به عدم پخش بازی از تلویزیون ایران شود. پیش‌بینی‌ها می­‌کردند که صدا­و­سیما بازی لیورپول و چلسی را به علت تیم داوری زنان پخش نخواهد کرد، اما در آخر صدا­و­سیما تصمیم گرفت که این بازی از شبکۀ ورزش پخش شود. البته صحنه‌هایی از بازی طبق عادت دیرینۀ تلویزیون ایران سانسور می‌شد، اما این‌بار فقط تصاویر تماشاگران نبود که از چشم بیننده پنهان می‌شدند، بلکه به جای تصویر یکی از کمک­داورها نیز غالباً تصاویری تکراری پخش شد. داور وسط اما سانسورشدنی نبود. پخش این بازی از معیارهای پیشین صدا و سیما فاصله گرفت و عده‌ای آن را به تغییر رویکرد صدا­و­سیما به پخش ورزش زنان تعبیر کردند. اما واقعیت این است که اینها همه حدس و گمان­اند. کسی چه می‌داند که موج درخواست کاربران شبکه‌های اجتماعی در ایران سرانجام چه تغییراتی در دیدگاه مسئولان نسبت به چنین موضوعاتی ایجاد می‌کند و حتی پخش شدن یا نشدن سوپرکاپ اروپا با داوری یک زن تا ساعاتی پیش از بازی موضوعی همچنان پیچیده باقی­مانده بود.

داوری زنان در رقابتی در این سطح البته خود تجربه‌ای تازه در فوتبال بود؛ نشانه‌ای از علاقه‌­ای جهانی برای مخالفت با هرگونه تبعیض جنسیتی. در ایران اما مسائلی مثل پخش شدن یا نشدن یک مسابقه فوتبال با تیم داوری زنان به پرسشی عمومی بدل می‌شود و پخش آن از تلویزیون تازه و تعجب­انگیز است. کاش چنین نبود که از پخش داوری یک زن در تلویزیون تعجب کنیم، اما واقعیت این است که متعجبیم.

بیشتر از ورزش