هرچند کشورهای از کارافتاده اغلب شرایط مطلوبی را برای ظهور و رشد گروههای تروریستی فراهم میکنند، اما ناتوانی و درماندگی دولتها لزوما نمیتواند به تروریسم داخلی یا بینالمللی ارتباطی داشته باشد. افزون بر این، گروههای تروریستی این امر را به نفع خود نمیبینند که پایگاههایشان را تنها در کشورهای ازکارافتاده یا در قلمرو دولتهای ضعیف ایجاد کنند.
پس از پایان جنگ سرد، کشورهای غربی و سازمانهای بینالمللی سعی میکردند با کشورهای ازکارافتاده، حداقل به صورت ظاهری و نمایشی و با استناد به اینکه جوامع مزبور در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی چالشهایی داشتهاند و مردم آنها به مشکلات بشردوستانه دچارند، همسویی و علاقهمندی نشان دهند. اما این رفتار پس از حوادث ۱۱ سپتامبر و آغاز جنگ علیه تروریسم تغییر کرد و عموم جوامع غربی با این طرز تفکر که کشورهای ازکارافتاده، منبع نگرانیاند و امنیت بینالمللی را تهدید میکنند، با آنها تعامل کردند و وارد دادوستد شدند.
به همین ترتیب، افغانستان به الگویی برای نشان دادن اینکه کشورهای ازکارافتاده پناهگاهی امن برای تروریستها هستند، تبدیل شد؛ زیرا همه رهبران تاثیرگذار سازمان القاعده که مسئول حملات ۱۱ سپتامبر شناخته میشود، در افغانستان زندگی میکردند. علاوه بر این، تاییدیه گزارش کمیسیون ۱۱ سپتامبر در ایالاتمتحده درباره احتمال آموزش عناصر گروههای تروریستی و به دست آوردن منابع، سلاح و مواد موردنیاز در کشورهای ازکارافتاده، باعث شد این نظریه بیش از پیش تقویت شود.
این گزارش همچنین در مورد آینده کشورهای مانند یمن و پاکستان که در حال تبدیل شدن به منابع بالقوه تهدیدهای تروریستیاند هم ابراز نگرانی کرده بود. با توجه به نگرانی یاد شده، کمیسیون ملی برای حملات تروریستی علیه ایالاتمتحده به دولت واشنگتن پیشنهاد کرد تا به منظور نابود کردن این پناهگاهها در مناطق دورافتاده جهان، استراتژی امنیتی ویژهای تدوین کند. در نتیجه، این نظریه در سراسر جهان گسترش یافت و بسیاری از کشورها و سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا، تصمیم گرفتند با کشورهای ازکارافتاده به گونهای برخورد کنند که گویا با منابع تروریستی رفتار میکنند.
البته این نظریه عمدتا بر این فرض استوار است که گروههای تروریستی میتوانند از هرجومرج و آشفتگی حاکم در کشورهای ازکارافتاده، بهرهبرداری کنند و فعالیتهای خود را به طور آزادنه و بدون اینکه تحت پیگرد و مجازات قرار گیرند، انجام دهند.
شکی نیست که فقدان حاکمیت قانون، گسترش فساد اداری، افزایش مشکلات اقتصادی و اجتماعی، ناتوانی در کنترل مرزها و گذرگاهها و فقدان روند نظارتی بر فعالیتهای اقتصادی و مقررات تجاری، محیط ایده آل و مناسبی برای رشد گروههای تروریستی فراهم میکند. البته در چنین شرایطی سلولهای تروریستی میتوانند به سرعت ظهور و رشد کنند، برای استخدام و آموزش عناصر جنگی اقدام کنند، پول موردنیاز خود را با استفاده از فعالیتهای قانونی و غیرقانونی به دست آورند و سپس درصدد خرید سلاح، مهمات نظامی و وسایل نقلیه برآیند و در فرجام، پایگاههای خود را در منطقه گسترش دهند.
گروههای تروریستی میتوانند از خلا سیاسی و مشکلات موجود در جوامع کشورهای ازکارافتاده استفاده کنند و شکاف بین مردم و دولتها را افزایش دهند و با بهرهگیری از پول و نیروی کار، از فقر و بیکاری در جامعه برای کسب امتیازات و حمایت مردم محلی استفاده کنند.
از آنجا که کشورهای ازکارافتاده و ضعیف حاکمیتشان را در مرزهای ملی خود اعمال میکنند، قدرتهای خارجی نمیتوانند برای تعقیب تروریستها در قلمرو آنها مداخله کنند. در نتیجه، گروههای تروریستی به دلیل قانون منع مداخله در مرز کشورهای دیگر، محافظت میشوند. افزون بر آن، تروریستها میتوانند در کشورهای ازکارافتاده با استفاده از آشفتگی و فساد حاکم بر جامعه به راحتی به گذرنامه و سایر اسناد و مدرک موردنیاز مسافرت دست یابند و با این شیوه هویت خود را پنهان و به کشورهای دیگر سفر کنند. بنابراین، گروههای تروریستی در کشورهای ازکارافتاده از پناهگاهها و امنیت لازم برای ثبات و رشد خود را دارند؛ در حالی که چنین فرصتها و شرایطی در کشورهای قدرتمند وجود ندارد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
نکات یادشده، رابطه بین دولتهای درمانده و حضور تروریسم را به دقت نشان میدهد. از اینرو شکی نیست که شکست یک دولت علاوه بر پیامدهای منفی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، زمینه را برای جلب گروههای تروریستی و جنگجویان وابسته به آنها هم فراهم میکند؛ بنابراین، جامعه جهانی باید طرح راهبردی ویژهای را با هدف بازسازی کشورهای ازکارافتاده از طریق تقویت اقتصاد، تشویق دموکراسی و توسعه ظرفیتها در نهادهای دولتی ایجاد کند.
از سوی دیگر، باید به این حقیقت اذعان کرد که شرایط دشوار اجتماعی و اقتصادی کشورهای ازکارافتاده لزوما به ظهور تروریسم منجر نمیشود؛ به ویژه اینکه در میان تروریستهای بینالمللی افرادی وجود دارند که از اتباع کشورهای شکست خورده نیستند، بلکه به کشورهای قدرتمند و سرمایهدار تعلق دارند. جنگجویان داعش که بین سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ به پاریس و بروکسل حمله کردند، شهروندان کشورهای غربی بودند و این امر ثابت میکند که ایدئولوژی تروریستی میتواند در جوامع پیشرفته غربی نیز گسترش یابد.
کشورهای ازکارافتاده حتما مناطق تروریستی نیستند زیرا تروریستها میتوانند در پناهگاههای امن در حومه شهرهای متمول و غربی نیز مستقر شوند. همانگونه که برخی از تروریستها در حومه پاریس و منطقه مولنبیک بروکسل جابهجا شده بودند. تردیدی نیست که نبود زیرساختها و دوری از اهداف بالقوه، چالش بزرگی برای گروههای تروریستی فراملی به شمار میرود.
بنابراین باید در این اعتقاد که همه کشورهای ازکارافتاده و ضعیف پناهگاه تروریسماند تجدیدنظر شود. همه کشورهای ازکارافتاده و ضعیف میزبان هستههای تروریستی نیستند، زیرا برخی از کشورهای ازکارافتاده با وجود اینکه شرایط مناسبی برای ظهور و رشد گروههای تروریستی دارند، اما هستههای تروریستی در آنها وجود ندارد؛ پس میتوان گفت که شکست و ضعف دولت، تنها عاملی نیست که شرایط میزبانی تروریستها را فراهم کنند.