رژیم جمهوری اسلامی ایران در بحرانهای داخلی خود همواره مواضع کاملا ایدئولوژیک اتخاذ میکند و هرگز نمیخواهد برای پایان دادن به مشکلات و چالشها، راهحلهای واقعبینانه و پایداری را جستوجو کند تا ملت خود را به خوشبختی و آرامش برساند.
این رژیم از زمان روی کار آمدن پس از انقلاب ۱۳۵۷، پیوسته گفتمانهای نظری خود را تکرار میکند و تمام راهحلهایی که ارائه میکند، بر اساس ادعاهای موهوم و عاری از حقیقت مانند جنگ جهان علیه ایران و متحد شدن نیروهای استکبار جهانی برای گرسنه نگهداشتن مردم ایران، استوار است. به باور رژیم، هدف از تحریمهای اِعمال شده غرب علیه ایران، تلاش برای تضعیف و به زانو درآوردن نظام جمهوری اسلامی است که اساس مقاومت در برابر امپریالیسم و استبداد جهانی را تشکیل میدهد.
البته نظریه اقتصاد مقاومتی که رژیم ایران در حال حاضر آن را ترویج میکند، ابتکار تازهای نیست که زاییده ذهن رژیم جمهوری اسلامی ایران باشد، بلکه تهران آن را از رژیمهای تمامیتخواه دیگر که در گذشته به آن متوسل شده بودند، وام گرفته است. به عنوان مثال، کره شمالی از زمان به قدرت رسیدن سلسله مرموز و منزوی «کیم» در سال ۱۳۲۶، این روش اقتصادی را دنبال میکند. پل پوت، نخستوزیر پیشین کامبوج و رهبر خمرهای سرخ نیز «اقتصاد مقاومتی» را به کار گرفت اما سرانجام به جرم نسلکشی و قتلعام در دادگاه بینالمللی محاکمه شد. خانواده کاسترو، اعم از فیدل کاسترو، رائول کاسترو و سایر رهبران حزب کمونیست کوبا نیز در استفاده از سیاستهای اقتصاد مقاومتی شانس بهتری نداشتند؛ به ویژه اینکه مردم این کشور از آغاز ماه ژوییه جاری در خیابانهای هاوانا و دیگر شهرهای «انقلابی» که از شرق تا غرب جزیره کوبا امتداد یافته است، تظاهرات به راه انداختند و خشم خود از سیاستهای رژیم حاکم را بیان کردند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
تردیدی نیست که تئوری اقتصاد مقاومتی مستلزم خودکفایی در تمام عرصههای اقتصادی، به ویژه کشاورزی است که به خودکفایی غذایی منجر میشود. با آنکه ابراهیم رئیسی، رئیسجمهوری انتصابی ایران، معتقد است که ایران باید برای مقاومت در برابر فشارهای بینالمللی به «اقتصاد مقاومتی» که ستون اصلی آن را خودکفایی کشاورزی تشکیل میدهد، دست یابد، اما رژیم تهران آب رودخانههای کارون و کرخه را به استانهای اصفهان و بوشهر انتقال داده و سدهای برنامهریزی نشده و متعددی در مسیر دو رودخانه یادشده احداث کرده است. هدف از این اقدام، بهرهبرداری از آب در بسیاری از پروژههای غیر کشاورزی از جمله استخراج معادن به نفع سپاه پاسداران است.
مجتبی یوسفی، نماینده اهواز در مجلس شورای اسلامی، نسبت به اجرای پروژههای غیر کارشناسی و محرمانه انتقال آب استان خوزستان با هدف توسعه ۲۵ کارخانه فولاد اعتراض کرد. این در حالی است که سپاه پاسداران از تمام ثروت ایران برای دستیابی به منافع و اهداف خود سوءاستفاده میکند. سپاه پاسداران علاوه بر محروم کردن ملت از آب موردنیاز، از برق نیز استفاده نامنصفانه میکند و به اینکه ایران با چالش کمبود برق روبهرو است، هیچ توجهی ندارد. در حال حاضر میزان تولید برق در ایران ۵۱ هزار مگاوات است؛ در حالی که این کشور به دستکم ۶۴ هزار مگاوات برق نیاز دارد. در نتیجه، شکی نیست که کمبود برق در تضعیف اقتصاد مقاومتی و خودکفایی نقش اساسی دارد.
باید یادآور شد که قیام ملی خوزستان با اعتراضهایی که در ایستگاههای مترو پایتخت برپا شد، بیارتباط نیستند؛ به ویژه اینکه دامنه اعتراضها به شهرهای دیگر ایران هم کشیده شده است. تظاهرات مردمی در اهواز با اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه، اعتصاب کارگران پالایشگاههای نفت، اعتراض سهامداران بورس و سایر حرکتهای اعتراضی علیه سیاستهای رژیم جمهوری اسلامی همسو است. این در حالی است که اقلیتهای قومی همچون بلوچها، ترکها، کُردها و اعراب خوزستان از روش ناعادلانه توزیع داراییهای ملی و درامدهای کشور که به محرومیت آنها منجر شده است، به شدت خشمگیناند.
هرچند شهروندان ایران در سراسر کشور در وضعیت دشواری به سر میبرند، اما استان خوزستان علیرغم داشتن منابع سرشار اقتصادی، شدیدا به رنج و محرومیت دچار است. در واقع، خوزستان پس از وقایع سال ۱۳۰۳ و کشف نفت، کشته شدن شیخ خزعل کعبی، فرماندار خرمشهر و پایان یافتن حکومت بنی کعب، وضعیتی غیرعادی داشته است. اهواز با داشتن بزرگترین میدانهای نفت و گاز، ثروتمندترین منطقه ایران محسوب میشود. این منطقه علاوه بر پیشرفت در زمینههای صنعتی، کشاورزی و داشتن استراحتگاههای مشرف به خلیج فارس، همواره مقصد گردشگران و بازرگانان بوده است اما اکنون مردم استان خوزستان به کمترین امکانات دسترسی ندارند و از ثروت سرشار منطقه خود کاملا محروماند.
البته اقلیتهای قومی، از جمله اعراب با وجود اینکه بیشتر آنها شیعهاند، در سراسر ایران آزارمیبینند و حقوقشان پایمال میشود. این در حالی است که رژیم به منظور تحقق اهداف سیاسی و راهبردی جمهوری اسلامی، اغلب اقلیتها را زیر فشار میگذارد وبه مهاجرت اجباری وادار میکند. چنین به نظر میرسد که رژیم آخوندی از تجربیات استالین پس از اخراج مردم قفقاز و پراکندن آنها در سراسر قلمرو اتحاد جماهیر شوروی که با دامن زدن به درگیریهای قومی به بمبهای ساعتی تبدیل شدند، درس عبرت نگرفته است. در واقع، ایجاد بحران آب در اهواز و تغییر مسیر رودخانههای کارون و کرخه، در چارچوب سیاستهای رژیم با هدف جابهجایی نظاممند ساکنان منطقه صورت میگیرد و این سیاست راسپاه پاسداران، بسیج و مسئولان دولتی اجرا میکنند.
شکی نیست که در بحران کنونی آب در استان خوزستان، ارسال چند تانکر آب به منطقهای که شمار ساکنان آن به صدها هزار نفر میرسد نمیتواند راهحلی معقول و عملی تلقی شود. همانطور که این بحران با سرکوب گسترده مردم که جامعه جهانی و سازمان ملل متحد آن را تقبیح کرد، پایان نخواهد یافت. بنابراین، برای رژیم ایران کافی است که رخدادهای خونینی که در منطقه کوره جبور بهبهان و شهر معشور، پس از افزایش ۳۰۰ درصدی قیمت بنزین، اتفاق افتاد و دهها کشته به جا گذاشت را به خاطر بیاورد.
در زمان شاه، دهها هزار نفر از ساکنان روستاها به دلیل بیکاری به شهرهای بزرگ مهاجرت کردند. سپس در سال ۱۳۵۷، خمینی برای شعلهور کردن انقلاب و به دست گرفتن قدرت، از طبقه محروم یادشده سوءاستفاده کرد؛ از اینرو، رژیم جمهوری اسلامی نباید خطر جابهجاییهای اجباری را فراموش کند.
در فرجام، میتوان گفت که آوارگی مردم خوزستان، بیابانزایی سرزمین آنها و ظلم و ستم به ساکنان این منطقه میتواند به یک قیام سرتاسری در ایران منجر شود و البته آنچه تاکنون اتفاق افتاده است نشاندهنده شکست مفتضحانه طرح خودکفایی رژیم تهران برای استفاده از اقتصاد مقاومتی است.