هیچ آموزگاری نمیتواند واقعیت روزگار را بهتر و فصیحتر از محنت و گرفتاری به انسان بیاموزاند و هیچ تجربهای نمیتواند بهتر از تجربه حکومتداری، حقیقت را از شعار و دروغ و فریب را از راستی و واقعیت تفکیک کند. پس از گذشت ده سال از انقلاب تونس موسوم به «انقلاب یاس» اکنون تونس وارد خطرناکترین مرحله بحرانی شده است؛ زیرا این کشور با وجود داشتن پیشرفتهترین قانون اساسی، بدترین کارنامه سیاسی را داشته و شاهد بزرگترین تهدید به انقلاب و دموکراسی، زیر نام انقلاب و دموکراسی بوده است.
علل و عوامل بحران تونس را میتوان در دو عامل کلی و اساسی دسته بندی کرد: عامل نخست، خصوصی و ویژه تونس است که عبارت است از حیف و میل داراییهای عامه توسط طبقه حاکم، افزون بر خود خواهی، تکروی، گسترش فساد و چند پارگی در میان احزاب سیاسی. عامل دوم که عمومی است و با سائر کشورهای دیگر منطقه وجه مشترک دارد، عبارت است از تلاش جنبش اسلامی «النهضه» یکی از شاخههای «سازمان جهانی اخوانالمسلمین» به رهبری راشد غنوشی، برای تصاحب کامل قدرت.
آنچه که قیس سعید رئیس جمهوری تونس انجام داد مبتنی بر ماده ۸۰ قانون اساسی و برای بیرونرفت از بحران کنونی صورت گرفت. زیرا این ماده قانون اساسی در صورتی که کشور به خطر بزرگ و جدی روبهرو شود، به رئیس جمهوری اختیارات استثنایی داده است. رئیس جمهوری تونس با استناد بر همین ماده قانون اساسی، حکومت را منحل و هشام المشیشی نخست وزیر را بر کنار کرد. زیرا وی با پشتیبانی النهضه خواستههای رئیس جمهوری مبنی بر تغییر وزرای فاسد را نادیده میگرفت و «کاخ القصبه» را در مقابل «کاخ کارتاژ» قرار داده بود. همچنان رئیس جمهوری، پارلمان و مصونیت اعضای آن را برای یک ماه به تعلیق در آورد؛ چرا که راشد غنوشی رئیس پارلمان، این نهاد را به سنگری برای تسلط بر نخست وزیری و ریاست جمهوری تبدیل کرده بود. گذشته از آن، هیچ گونه تحقیقات قضائی جدی در باره تاراج ۴،۷ میلیارد دلار و در باره دریافت کمکهای مالی توسط جنبش النهضه و حزب «قلب تونس» از طرفهای بیگانه و در باره ترور چندین نفر از رهبران جریان مخالف توسط «شبکه سری» النهضه، صورت نگرفت. این ها همه بیانگر این است که چگونه جنبش النهضه ارزشهای دموکراسی را زیر پا گذاشته بود و پارلمان را به طور انحصاری در چنگال خود گرفته بود، اما با وجود آن راشد غنوشی، اقدامات رئیس جمهوری را «کودتا علیه انقلاب» نامید.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
آغاز انقلاب موسوم به «بهار عربی» از تونس بود، اما اکنون اوضاع و شرایط به گونهای آمده که ممکن است پایان آن نیز در تونس اتقاق افتد. بهار عربی در واقع یک جنبش مردمی خودجوش بود که برای به دستآوردن نان، آزادی و سرنگونی نظامهای تمامیت خواه به راه افتاده بود، اما رهبران اخوانالمسلمین با سوار شدن موج سعی کردند انقلاب را در انحصار خود بگیرند و در کشورهای عربی نظامهای تمامیت خواه تئوکراتیک تشکیل دهند.
آنها پشتیبانی دولت اوباما را نیز با خود داشتند. زیرا دولت اوباما در یک سیاست شیطنت آمیز پشتیبانی از سازمانهای اسلام سیاسی به ویژه اخوانالمسلمین را در اولویت قرار داده بود. چرا؟ بر اساس مدارک و اسنادی که در پژوهشکدهها و مراکز تحقیق مورد بررسی قرار گرفته، سه دلیل برای آن وجود داشته است. دلیل نخست اینکه نظامهای جمهوری در جهان عرب فرسوده شده و دیگر شایستگی بقا را از دست داده است. دلیل دوم اینکه دست یافتن اخوانالمسلمین به قدرت، از قدرت یافتن جریانهای بنیادگرای تروریستی و تندرو جلو گیری میکند. دلیل سوم این است که آمریکا میخواهد حضور خود را در خاورمیانه کاهش دهد و توجهش را بیشتر به خاوردور، چین و روسیه متمرکز کند، این هدف زمانی به خوبی برآورده میشود که میان اهل سنت و اهل تشیع در خاورمیانه توازن قوا بر قرار باشد، یعنی در کشورهای تونس، لیبی، مصر، سودان و سوریه اسلامیستهای سنی به رهبری اردوغان رئیس جمهوری ترکیه و «حزب عدالت و توسعه»، قدرت را در دست گیرند و در ایران، عراق، یمن و لبنان اسلامیستهای شیعه به رهبری آخوندهای ایرانی قدرت را تصاحب کنند. توافق هستهای با تهران و بر داشتن تحریمها از ایران نیز در همین چارچوب جا داده شده بود.
اما خوشبختانه این برنامه به شکست انجامید. زیرا در مصر، ارتش و مردم دست به انقلاب زدند و دولت اخوانالمسلمین را بر انداختند، در لیبی اخوان نتوانست در جنگهای داخلی به پیروزی کامل دست یابد، در تونس حزب النهضه مجبور شد با نیروهای سیکولار در قدرت شریک شود، در سوریه مداخله نظامی روسیه برنامههای اخوان را نقش بر آب کرد، در سودان، ارتش از دولت اخوانی بشیر جدا شده به انقلاب آزادیبخش مردمی پیوست، در ترکیه هم جایگاه اردوغان و حزبش متزلزل شده و دیگر آن نیرومندی گذشته را ندارد.
این در حالی است که دیگر تسلط کامل حزب النهضه در تونس، امکان پذیر نیست. در واقع غنوشی رهبر النهضه تا کنون سه بار آژیر خطر دریافت کرده است. نخستین آژیر خطر از مصر بود که با سر نگون شدن دولت اخوان، به گوشش رسید و چنین وا نمود کرد که از آن درس عبرت گرفته و در برابر توفان سر خم کرده است. دومین آژیر خطر را در انتخابات ریاست جمهوری تونس شنید، آنگاه که قیس سعید استاد قانون اساسی و سیاستمدار غیر حزبی، بر عبد الفتاح مورو معاون حزب النهضه با اکثریت قاطع به پیروزی رسید. اما با وجود آن غنوشی پنداشت که میتواند به برنامهریزی برای به دست آوردن کامل قدرت ادامه دهد. سومین آژیر خطر برای غنوشی، اقدامات قیس سعید بود که همچون ضربه سختی بر سرش فرود آمد. البته پیش از اقدامات قیس سعید، جنبش اعتراضات مردمی جدید علیه حکومت و حزب النهضه راه افتاده و مراکز و دفاتر النهضه اخوانی را به آتش کشیده بود و شعار انحلال پارلمان و برگزاری انتخابات پارلمانی زود هنگام را سر میداد.
به هر صورت، تئوری اوباما نادرست ثابت شد؛ زیرا تسلط غنوشی بر قدرت نه تنها از قدرت جریانهای بنیادگرا و تندرو در تونس نکاست، بلکه منجر به افزایش آنها گردید؛ زیرا اغلب افرادی که به داعش پیوستند، تونسی بودند.
اکنون با اقداماتی که قیس سعید متکی بر قانون اساسی و زیر نام «تصحیح فراگیر روند انقلاب» انجام داد، تونس خودش را باز یافته است، اما باید متوجه باشد که هنوز هم چالشهای دشوار و فراوانی در مسیر راهش وجود داد.
© IndependentArabia