چهارمین جنگ پس از معاهده صلح بریتانیا و افغانستان 

 طالبان، بهترین متحد جدید آمریکا علیه داعش

عکس از فرهاد نوری

درحالیکه افغانستانی‌ها قرار است این هفته صدمین سالگرد استقلال خونین‌شان از بریتانیا را - که در گرمای سوزان در شهر نظامی راولپندی در سال ۱۹۱۹ به امضای طرفین رسید - جشن بگیرند، قدرتمندترین گروه شبه نظامی‌شان در سالن‌های کنفرانس کولردار در شهر دوحه در حال مذاکره برای «استقلال» بیشتر از آمریکایی‌هاست.

صد سال پیش «پیندی» پایتخت ارتش بریتانیا در شمال غرب هند بود. امروز پیندی یکی از حومه‌های ویرانه اسلام آباد، پایتخت پاکستان است. یک قرن پیش قطر توسط خانواده آل ثانی و تحت «مراقبت» بریتانیا، پس از پایان دوران چهل سال حکومت بی‌توجه عثمانی‌ها بر آن اداره می‌شد. دوحه، پایتخت امروز قطر در آن زمان شهر رنگ و رو رفته صیادان مروارید بود. امروز خاندان آل ثانی هنوز حاکم است ولی دوحه با منابع نفت و گاز فراوان می‌درخشد و قطر با سرمایه گذاری در فروشگاه‌های سینز بریز و فرودگاه هیترو و هتل‌های وست‌اند (این لیست ادامه دارد)، احتمالا بیشتر از ملکه در لندن مِلک دارد. این عاقبت امپراتوری بریتانیاست.

در سال ۱۹۱۹ بریتانیایی‌ها در موقعیت نامطلوبی بودند: آنها می‌خواستند اداره «امور خارجی» افغانستان را در دست خود نگه دارند. معنی آن این بود که آنها می‌خواستند جلوی پیشروی قدرت نوظهور بلشویک‌ها به سمت جنوب را بگیرند و نگذارند که آنها با عبور از فلات افغانستان با راج (حکومت هند تحت اختیار بریتانیا) هم مرز شوند.

یک ارتش افغانستانی هند را اشغال کرده بود. دقیقا یازده سپتامبر نبود ولی بریتانیایی‌ها باید کنترل‌شان بر مرزهایشان را دوباره برقرار می‌کردند. آنها با یک مشکل روبرو بودند: سربازان‌شان بعد از سال‌ها جنگیدن در سنگرهای اروپا (در جنگ جهانی اول) خواهان این بودند که به خانه فرستاده شوند. از سوی دیگر واحدهای محلی هندی ارتش‌شان نیز، حتی در شرایطی که ارتش بریتانیا به سمت نیروهای افغان پیشروی می‌کرد، در حال فرار بودند. این جنگی است که ما امروز جنگ سوم افغانستان می‌خوانیم. بریتانیا در نبرد نظامی پیروز شد و با آتش‌بسی بسیار خونین موافقت کرد. (خوانندگانی که علاقه‌مندند بیشتر راجع به این داستان رقت‌بار بدانند باید کتاب پرشور ولی فراموش شدن خیبر نوشته مورخ فقید آمریکایی چارلز میلر را بخوانند.)

امیر امان‌الله (که بعدا شاه امان‌الله شد) پسر عمویش علی احمد را در راس هیئتی چهار نفره به راولپندی فرستاد تا توافقی برای صلح با بریتانیا حاصل شود. هدف او یک چیز بود: استقلال کامل کشور. این گروه دیر به مقصد رسید چرا که یکی از اعضا کلاه مخصوص «سویل رو»یش را در راه گم کرد - کلاهی که توسط یکی از سربازان دزدیده شده بود و هیچگاه پس داده نشد. پس از چند روز بحث سِر همیلتون گرنت، وزیر خارجه هندوستان (بله این عنوان او در حکومت راج بود) قبول کرد که امور خارجه افغانستان از دست بریتانیا خارج شود.

بدین شکل قرارداد صلح بین حکومت شکوهمند بریتانیا و حکومت مستقل افغانستان امضا شد. افغانستانی‌ها در نهایت پیروز جنگ مقابل بریتانیا شده بودند.

ولی از مذاکرات مجلل دوحه چه کسی برنده جنگ چهارم ۱۸ ساله سبعانه طالبان با آمریکا - که در هر دو طرف آن چند جنایت جنگی نیز رخ داد- بیرون می‌آید؟

نقش سِر همیلتون گرنت را نماینده ویژه دست راستی و نسبتا اسرار آمیز آمریکا، زلمی خلیل‌زاد، در مذاکرات بازی می‌کند. با این وجود تفاوتی جدی وجود دارد. او با رهبران رسمی افغانستان (رئیس جمهور کشور اشرف غنی) گفتگو نمی‌کند، بلکه با دشمنانش (و دشمنان آمریکا) در حال مذاکره است. در واقع هیچ تضمینی وجود ندارد که این مذاکرات «صلح» طالبان را متقاعد کند با غنی همکاری کنند و یا حتی غنی را از خشم طالبان مصون نگه دارد.

چرا که حدودا دو دهه است که آمریکایی‌ها به همراه ارتش افغانستان که توسط آمریکا آموزش دیده شده با نیروهای طالبان می‌جنگند. جنگی خونین که اعدام، بمباران مراسم عروسی (توسط نیروی هوایی آمریکایی که البته بدون شک همیشه اشتباهی بوده)، سنگسار زنان (توسط طالبان - چیزی که بدون شک اشتباهی رخ نداده) و شلیک به اسرای زخمی همراه بوده‌است.

آمریکایی‌ها حتی قصد ندارند برای حفظ ظاهر هم که شده اشرف غنی و وزرایش را برای مذاکرات به دوحه دعوت کنند. مانند کردهای وفاداری که با داعش می‌جنگیدند - و متاسفانه باید بگویم مانند چک‌ها وقتی دیکتاتوری غیرمحبوب به این نتیجه رسید می‌خواهند «سودتنلند» [مناطق آلمانی نشین چکسلواکی وقت] را بگیرند - حکومت افغانستان از مذاکراتی که سرنوشت کشورش را تعیین می‌کند، بیرون نگه داشته شده‌ است.

دلیلش مشخص است. از زمانی‌که داعش از عراق و سوریه به افغانستان مهاجرت کرد (بدون شک آنها بودند که در یک جشن عروسی شیعیان در کابل در هفته گذشته بمب‌ انتحاری منفجر کردند) این به اصطلاح دولت اسلامی هدف اصلی واشنگتن در افغانستان شده‌ است. و چه باور بکنید یا نه طالبان بهترین متحد جدید آمریکاست. بنابراین موضوع اصلی مذاکرات دوحه تمایل - و یا حتی تعهد، اگر به کار بردن چنین واژه‌ای حتی برای رئیس جمهور بی‌خرد آمریکا ممکن باشد- طالبان به از بین بردن داعش، گفتگو با اشرف غنی است که اجازه مرخصی به ۱۴۰۰۰ سرباز آمریکایی در افغانستان را می‌دهد.

و البته! آمریکایی‌ها هم - چه غنی خوشش بیاید چه نه - ۱۳ هزار زندانی طالبان را آزاد خواهند کرد. در نزدیک به دو دهه جنگ بیش از دو هزار آمریکایی جان‌شان را از دست دادند. سه ماه جنگ سوم افغانستان، صد سال پیش، برای بریتانیا و متحدانش ۲۳۶ نفر تلفات داشت. تقریبا همه تلفات طرف افغانستانی سربازان امیر بودند.

ولی از سال ۲۰۰۱ تاکنون حدود ۳۱ هزار انسان بی‌گناه افغان جان‌شان را از دست داده‌اند. و اگر خلیل‌زاد بتواند از طالبان قول نابودی داعش را بگیرد به هر مرد و زن و کودک افغانستانی خیانت شده‌ است. بدون شک واشنگتن پست چنین نگاهی به مساله دارد. خبرنگاران این روزنامه به اندازه کافی شاهد جمع آوری کرده‌اند که به سردبیران‌شان ثابت کنند تعهداتی که خلیل زاد از طالبان می‌گیرد بسیار ضعیف‌اند و تنها شامل «مذاکرات» بین اسلام‌گراها و دولت غنی برای رسیدن به توافقی سیاسی و قول‌های کلی در مورد آتش بس می‌شود.

همه‌اش به «منافع ملی» آمریکا برمی‌گردد: بچه‌های ترامپ را به خانه بازگردانیم و دعا کنیم که طالبان بتواند هزاران جنگنده داعش در افغانستان که در صحراها و کوهستان‌های افغانستان جولان می‌دهند را نابود کند تا نتوانند در یازده سپتامبری دیگر به خاک آمریکا حمله کنند.

مطمئن باشید که برای این پروژه رها شده قبل از بازگشت آمریکایی‌ها به افغانستان و ورود به قسمت دوم جنگ چهارم افغانستان میلیون‌ها دلار پول هم صرف خواهد شد - و حتی چند یگان ویژه ضد تروریستی آمریکایی. مگر اینکه آنها پیشنهادات کمک شرکت‌های خونریز «طرف قرارداد» آمریکا را برای به خون کشیدن دوباره افغانستان توسط مدافعان دموکراسی، آزادی و محصولات دیگر قفسه‌های سوپرمارکت واشنگتن بپذیرد.

یک چیز است که در گزارش دوحه به آن اشاره‌ای نشده‌است: خط دیورند - خط مرزی بد شکل، بی‌نظم و توهین آمیز ۱۴۰۰ مایلی که سِر مورتیمور دیورند در سال ۱۸۹۳ بین هندوستان بریتانیا (پاکستان امروز) و افغانستان کشید.

این مرز مانند همه مرزهای استعماری مردم، قبایل و خانواده‌ها را به دو نیم تقسیم کرد. وطن مردم پشتون - پشتونستان- را دو تکه کرد. طالبان امروز از همان مردم پشتون تشکیل شده‌ است. این نکته‌ای است که باید به آن توجه کرد. اگر قرار باشد پشتونستانی بوجود بیاید باید بخش‌های از افغانستان و پاکستان را در برگیرد.

آیا این موضوع در مذاکرات محرمانه دوحه مورد بحث قرار گرفت؟ پاکستان می‌خواهد جواب این سوال را بداند. و نظر داعش درباره آن چه خواهد بود؟ این نکته جالب و البته ناخجسته است که بمب‌گذار انتحاری مراسم عروسی یکشنبه در کابل اهل پاکستان بود.

https://www.independent.co.uk

این مقاله ترجمه صحیح و صادقانه از منبع اصلی است و نظرات ابراز شده لزوما نمایانگر نظرات ودیدگاه ایندیپندنت فارسی نمی باشد.

© The Independent

بیشتر از دیدگاه