خیلی از این واقعیت صحبت نمیشود که فرانسه میتواند بریتانیا را از اتحادیه اروپا اخراج کند. رییسجمهور مکرون میتواند این کار را به سادگی از طریق خودداری از بازگشودن مذاکرات خروج انجام داده و هر گونه تمدیدی بر ماده ۵۰ را وتو کند. بنابراین حتی اگر پارلمان بریتانیا بخواهد عقبنشینی کرده و تا یک انتخابات سراسری دیگر وقت بخواهد، مکرون ممکن است هنوز بگوید «نه!» او حتی ممکن است مخالفت خود را با برگزاری یک همهپرسی دوباره در این باره نیز ابراز کند که البته در این صورت تصمیم سختتری پیشرو خواهد داشت.
مکرون قدرت پایان دادن به بحران برگزیت را در دست دارد و غضب وی از این ماجرا آشکار است. ولی آیا این کار را خواهد کرد؟
او انگیزه بسیاری برای انجام آن دارد. از طرفی، صنعت ماهیگیری و بعضی از صادرکنندگان بنادر شمالی بدون شک از او خواهند خواست تا به توافقی با بریتانیا تن داده و ترجیحا حتی ایشان را در اتحادیه نگاه دارد. طرفداران برگزیت هم به خوبی این نکته را خاطرنشان کردهاند که تجارت آزاد بهتر از عدم وجود تجارت است.
با اینحال اما توجه رییسجمهور معطوف به طیف گستردهتری از منافع ملی اقتصادی است. شکار کردن مشاغل و تجارتهای پرسود شهر لندن و جذب آنها به سمت پاریس احتمالا لندن را به سایه خواهد راند. کارگاههای تولیدی رانده از بریتانیا هم میتوانند از فرانسه سر در بیاورند. پژو میتواند همانطور که اعلام کرده، تولید ماشینهای واکسهال را از این کارخانه خودروسازی در بندر انگلیسی الزمیر گرفته و تویوتا هم احتمالا تشویق شود که بخش فرانسوی عملیات خود را جدیتر کرده و کارهای خویش از شهرهای انگلیسی دیساید و دربیشایر را به فرانسه منتقل کند. شرکتهای دیگر هم چنین روندی را دنبال خواهند کرد و به این کشور مرکزی در بازار واحد اروپا پناه خواهند آورد.
مکرون همچنین میداند که حتی اگر بریتانیا در اتحادیه اروپا باقی بماند، آنها همیشه شاکی و بیمیل بوده و جلوی جاهطبیهای وی برای دستیابی به «اروپایی بزرگتر» را خواهند گرفت. این به نظر قطعی است که هرگونه پیشنهادی از جانب اتحادیه اروپا که بخواهد مالیاتهایی جدید بر بریتانیا تحمیل کرده، سطح مالیاتهای داخلی آنها را تغیر داده، یا میزان خرج و قرض عمومی کشور را تعیین کند، به سرعت توسط بریتانیا، حتی از جانب حزب کارگر جرمی کوربن رد خواهد شد. همچنین هرگونه پیشنهادی در راستای اقدامی فدرالی برای تلفیق سیاسی و کمک مالی به اقتصادهای ضعیفتر جنوب اروپا با مخالفت بریتانیا روبهرو خواهد شد. بریتانیا حتی نسبت به همکاریهای بیشتر نظامی که به «ارتش اروپا» معروف است و در صورت ترک ناتو توسط ایالات متحده، اقدامی حیاتی برای این اتحادیه خواهد بود، نظر مساعدی ندارد.
خیلی ساده است: فرانسویها نخواهند توانست اروپایی را که آرزو دارند با حضور بریتانیا در اتحادیه بسازند. آنها شاهد این بودهاند که حتی رهبران بریتانیایی که در آغاز میخواستند در مرکز تحولات اروپا باشند، افرادی مانند جان میجر و تونی بلر، سر هر موضوعی از گوشت آلوده به جنون گاوی گرفته تا اصلاحات ساختاری و جنگ عراق، نهایتا بیمیل شده و قصد خروج داشتند.
آخرین و تنها رهبر بریتانیایی که واقعا مشتاق اروپا بود، تد هیث بود که دفتر نخستوزیری را در سال ۱۹۷۴ ترک کرد. از آن زمان تا کنون به استثنای چند وقفه زمانی، بریتانیاییها همواره مانند اوباش انگلیسی مسابقات فوتبال یوفا در اتحادیه اروپا رفتار کردهاند.
مکرون میداند که اروپا بدون چالش برگزیت هم به اندازه کافی مشکل دارد. ایتالیا، یورو، بانکها، تهدید رکود اقتصادی در آلمان، شورشیان خودکامه لهستانی و مجارستانی، مهاجرت، همه این مشکلات بدون درگیری با بوریس جانسون و جرمی کوربن، از سر اروپا هم زیاد است. او این فرصت را برای منافع فرانسه غنیمت میشمرد که برای بار دیگر این کشور رهبری اروپا را در دست بگیرد. در نظر مکرون او فرصت این را دارد که ناپلئون بعدی یا حداقل چارلز دو گل بعدی شود، شخصیتی که دوباره به اروپا عظمت خواهد بخشید: شخصی ضد ترامپ.
وقتی انگلا مرکل بازنشست شود، مکرون قطعا به دنبال این خواهد بود تا طرح خویش را که در فرانسه با شکست مواجه شد، اینبار در کل اروپا پی بگیرد.
پیشتر در بهار امسال او تقریبا از تمایل خویش برای خروج بریتانیاییهای سستپیمان پرده برداشت. وقتی ترزا می تقاضای تمدید ماده ۵۰ را کرد، که اکنون در حال انقضا است، تصمیم در این باره بر عهده رهبران اروپایی بود که آیا با آن موافقت کنند یا نه و در صورت توافق، به چه مدتی آن را تمدید نمایند. دونالد تاسک و مرکل میخواستنند مهلتی یکساله یا بیشتر دهند ولی مکرون فقط میخواست بگوید: «نه». آنها طی سازش نهایی با مهلت ۶ ماهه موافقت کردند که به سرعت در حال گذار است، زمانی که بیهوده تلف شد.
تنها دو مورد میتواند جلوی وتوی مکرون را بگیرد. اول اینکه اگر غریزه آلمانیها مبنی بر صبوری و سخاوتمندی دوباره زنده شود. بلاخره صدراعظم مرکل حداقل به بوریس جانسون مهلت ۳۰ روزه داد تا برگزیت را حل کند، این طور نیست؟ خب نه، چون او قبلا تمام حرفهای ابلهانه درباره راهحلهای تکنولوژیکی بحران در مرز ایرلند را شنیده و اکنون هم طی چهار هفته هیچ راهحل بهتری یافت نخواهد شد. این فقط یک دورانداختن مهربانانه بود که توسط بریتانیاییهای متوهم بیش از حد جدی گرفته شده است. سیاست اصلی مرکل که عدم مذاکره بر سر توافقنامه خروج است، بر جای خود باقی مانده است. او هم یک اروپایی است.
مورد دوم این است که مجلس عوام ماده ۵۰ را باطل کرده و تصمیم درباره آن را به زمانی که ما سلامت روانی خویش را به دست آوردیم، موکول کرده است. ما به زمان برای اندیشیدن و یافتن راهحل نیاز داریم. این کاری است که کن کلارک به دنبال انجام آن است ولی احتمالا قادر نخواهد بود رای نمایندگان مجلس را با خود همراه کند.
پس بنابراین ما دوباره در همان جای آشنا قرار گرفتهایم، بلاتکلیفی داخلی در بریتانیا، بنبستی که که کل طبقه حاکم و سیاسی کشور را گیج کرده و کشور را غیرقابل اداره کرده است. ما نمیتوانیم سرنوشت خود را تعیین کنیم حتی وقتی که میخواهیم «قدرت را به دست بگیریم.» چه کنایه طنزی که اکنون سرنوشت ما در دست رییسجمهور فرانسه است.
© The Independent