رسیدن به نودسالگی برای نویسنده، مترجم و اصولا اهل فرهنگ، سنی کمتر دستیافتنی است و اندک مترجم یا نویسندهای در ایران به این سن و سال میرسد. نجف دریابندری از معدود افرادی است که یکم شهریور امسال، این سن را تجربه کرد. اگرچه او در خاطراتش میگوید که زاده ۱۳۰۷ در محله حمام جرمنی آبادان است، اما در شناسنامه او همان ۱۳۰۸ آمده است. زاده آبادان و بزرگ شده این شهر، که همانند دیگرانی چون صادق چوبک و ناصر تقوایی، طعم و رنگ جنوب، بهویژه آشپزی و خوراکهای جنوبی را در کار و زندگی شخصیاش، با مهارت درونی کرده است. دورهای از زندگی او با حبس و حصر و زندان درآمیخته شد، اما آن شداید، سختیها و مصیبتها، اگرچه جسما تحلیلش برد، ولی روحش را آزاد و رها نگه داشت تا بیشتر بخواند، بنویسد و تجربه کند و ایرانیان را در همرسانی تجربههای خود و لذت بردن از آنها، سهیم کند.
دچار شدن به زوال عقل
نجف دریابندری تا همین اواخر هم کمر خم نکرده بود. قامت رشید، سیمای جذاب و بادهایی که در موهای اطراف سرش میپیچید، به او هیمنهای ویژه میداد. «نجف»(لقبی که دوستان نزدیکش به او داده بودند)، محفلگردان بینظیری بود و به تناسب مجلس، سخنان و نکاتی میگفت که به جمع طراوت میبخشید و شوخیهایش، حتی در زندان (دوران گرایش به حزب توده ایران) هم زبانزد دوستان بود و هنوز خاطرهانگیزند؛ چنان که دورهمیهای صبح جمعه در منزلش در خیابان چهرازی، نیز خود حکایتی شیرین و بهیادماندنی دارند. بعدها، همین روحیه شوخطبعانه را در برگردان کتابی با نام«چنین کنند بزرگان» گردآورد و انتشار داد.
آن قامت رشید اما در ده سال اخیر در برابر بیماری آلزایمر (زوال حافظه) و چند سکته مغزی کمر خم کرد؛ بهویژه که در این ده سال، او دو تن از حامیان معنوی و اصلی خود را از دست داد و آن رخدادها، ضربه روحی شدیدی بر وی وارد آورد.
نخست، در آذرماه ۹۱ و پس از دوره طولانی بیماری، همسرش، فهیمه راستگار را در بیبیسکینه کرج به دل خاک سپرد، و کمتر از یک سال بعد، محمد زهرایی، مدیر نشر کارنامه و از یاران باوفایش را که همهگاه در این ایام از او مراقبت میکرد، در صبح روز ۲۷ مرداد ۹۲ در دفترش مرده یافت و چند روز بعد او را هم در بهشت زهرا روانه خاک کرد.
۳۰ ترجمه و ۶ تالیف
در کارنامه کاری نجف دریابندری، نزدیک به ۳۰ کتاب ترجمه، ۶ اثر تالیفی و سه کتاب گفتوگو با خود وی بهچشم میخورد. از آن سه کتاب گفتوگو، کتاب اول را ناصر حریری در سال ۱۳۷۷ از سوی نشر کارنامه منتشر کرد، کتاب دوم از سوی مهدی مظفری ساوجی در نشر نگاه به چاپ سپرده شد، و سومین اثر را که خاطرات آبادان نجف است، حسین میرزایی تالیف کرده است.
نگاهی به این حجم از نوشتهها و تنوع آنها نشان میدهد که او در هر حوزه و موضوعی طبعآزمایی کرده است و به گواه اهل فن، در تمامی آنها کارش یگانه و منحصربهفرد بود. چه رمانها یا آثار نمایشی که به فارسی برگرداند (از آثار مارک تواین تا ارنست همینگوی، و این اواخر، دکتراف)، چه آثاری که در حیطه فلسفه ترجمه کرد (همانند آثار برتراندراسل یا متفکران روس همچون هلت کار)، همه از جمله بهترین نمونههای ترجمه در آن زمینهها بهشمار میروند.
دکترمحمدعلی موحد، در شب بخارایی (نشریه فرهنگی «بخارا») که در سال ۹۳ برای «نجف» گرفته بودند، از نکتهسنجی و بذلهگوییاش گفت و«قلمِ سبکخیز، چابکرو، شاد و خوشخُرامِ او» را ستود.
توصیف منوچهر انور نیز (که به نوعی، کاشف نجف دریابندری برای کار در هیئت ویراستاران انتشارات فرانکلین بود) گویای ویژگیهای شخصیتی نجف است. به باور انور، «صداقت، صفتی که حاصل آن یکی بودن با خود است، و آزادیـ از درون، نه از بیرون ـو زلالی و صمیمیت قلم، از ویژگیهای دریابندری است».
دریابندری خود در گفتوگوهای متعدد اشاره کرده است که هر کتابی را که برای ترجمه انتخاب میکرد، حتما چند بار میخواند و علاوه بر آن، به زندگی و زبان نویسنده اصلی در سایر آثارش هم سر میکشید تا بتواند به درکی همهجانبه از ویژگیهای نثری اثر دست یابد.
برای نمونه، برای آنکه به زبان ویژهای بین ارباب و پیشخدمت در رمان «بازمانده روز» کازئو ایشیگورو دست یابد و لحن راوی اصلی داستان (استیونز- سرپیشخدمت انگلیسی) را در متن فارسی بازآفرینی کند، با تتبع در متون ایرانی کهن و نو، در نهایت به آثار مکتوب دوره قاجار و روزنامه خاطرات اعتمادالسطلنه میرسد که به نوعی منعکس کننده جغرافیای زبانی ارباب رعیتی در دورانی تقریبا همعصر با قهرمان داستان کتاب «بازمانده روز» است.
ویژگی دیگر ترجمههای «نجف»، همراه ساختن اطلاعات جنبی و جدا از اصل کتاب، برای کمک به درک بهتر مخاطب است. کتابهای او علاوه بر متن اصلی، عمدتا با اطلاعات و آگاهیهای حاشیهای همراه بود تا خواننده را در فضای اثر قرار دهد. عمده آثاری که ترجمه کرد، با مقدمههایی نسبتا مفصل همراه است که توضیحاتی دقیق و مددرسان درباره اثر و نویسنده آن دارند. برای نمونه، میتوان به مقدمه مفصل او در کتاب «پیرمرد و دریا» اثر ارنست همینگوی اشاره کرد که خواننده را بهخوبی با نثر، آثار و فضای فکری نویسنده آشنا میسازد. برخی از این مقدمهها خود مقالههای مجزای درخشانی بودند که بعدها در کتابهایی جداگانه چون «از این لحاظ» منتشر شدند.
کتاب آشپزی و روانهسازی «فارسیخوانی درست» به میان خانوادهها
درست در زمانی که همگان میپنداشتند نجف دریابندری به پایان خط رسیده است و بنا به آن ضربالمثل معروف«آرد را بیخته و الک را آویخته»، یکی از معروفترین کتابهای او جامه طبع پوشید: «کتاب مستطاب آشپزي از سير تا پياز»که در ۱۹۶۴ صفحه و در دو جلد تمام رنگی، از سوی نشر کارنامه به بازار کتاب عرضه شد. این کتاب که به گفته محمد زهرایی (ناشر و ویراستار اثر) ۱۴ سال روی آن کار جدی شده بود، در نهایت در اسفندماه ۲۰ سال قبل به بازار کتاب عرضه شد. این اثر، علاوه بر نمایش بخشی از مهارت پنهان نجف دریابندری و همسرش، نثر روان و خوانای فارسی را به درون خانوادهها برد. توفیق این کتاب شگفتانگیز بود. سی بار تجدید چاپ و انتشار نزدیک به ۱۰۰ هزار نسخه در طی بیست سال؛ آن هم برای کتابی با چنین حجم و قیمتی که تقریبا در فضای نشر ایران کمتر به دست میآید.
ویژگی مهم این کتاب همانا معرفی آشپزی ایرانی به عنوان یکی از مکاتب مهم و اثرگذار آشپزی در دنیا و در کنار مکاتب آشپزی غرب و شرق بود.
کتاب قرار بود ادامهای هم داشته باشد، اما نخست «نجف» به سکته مغزی و افول تقریبی حافظه و تواناییهای ذهنی دچار شد، و دو سال پس از آن نیز محمد زهرایی درگذشت، تا ادامه یکی از فعالیتهای شاخص این دو، به بوته فراموشی سپرده شود. آخرین اثرش نیز که ترجمه رساله مهم دیوید هیوم، فیلسوف تجربهگرای اسکاتلندی با عنوان «رساله درباره طبیعت آدمی»بود، ناتمام ماند و تنها دو فصل اول آن با ترجمه دریابندری به فارسی واگردانده شد. وی همچنین روی داستانهای کوتاه ارنست همینگوی هم کار میکرد که قرار بود از سوی نشر کارنامه منتشر شود، اما از انتشار آن مجموعه نیز خبری نیست.