چین اولویت اصلی سیاست خارجی دولت آمریکا در سالهای اخیر بوده است. دولت آمریکا بهشدت نگران افزایش قدرت نطامی و اقتصادی چین است و افزایش حضور و نفوذ چین را در برخی مناطق، از جمله خاورمیانه، به دقت رصد میکند.جنگ تجاری بین دو کشور نیز باعث افزایش رقابت این دو کشور در عرصه بینالمللی شده است.
تحولات روزهای اخیر در افغانستان و به قدرت رسیدن طالبان، باعث شد تا قدرتهای منطقهای و قدرتهای بزرگ، در راستای منافع ملی و استراتژیک خود، حتی پیش از سقوط دولت مرکزی افغانستان مذاکرات متعددی با نمایندگان طالبان داشته باشند. در هفتههای گذشته، هیئت ۹ نفره طالبان به رهبری ملا برادر از چین دیدار کرد. در آن دیدار که به دعوت رسمی چین صورت گرفت، هیئت نمایندگی طالبان با وانگ یی، وزیر امور خارجه چین، معاون وزیر خارجه، و نماینده ویژه آن کشور در امور افغانستان، گفتوگو کرد. به گفته محمدنعیم ، سخنگوی دفتر سیاسی گروه طالبان در قطر، در این دیدارها پیرامون صلح، مسایل سیاسی، اقتصادی، و امنیتی گفتوگو شد. طالبان در جریان آن دیدار به مقامات چین اطمینان داده بود که از خاک افغانستان علیه امنیت هیج کشوری استفاده نخواهد شد . مقامات چین هم به هیئت طالبان اطمینان دادند که در امور داخلی افغانستان دخالت نخواهند کرد.
مرز مشترک افغانستان با چین
چین در سالهای اخیر سرمایهگذاری زیادی در کشورهای آسیای میانه انجام داده است. هویت مشترک قومیتی-دینی و زبانی اقلیت اویغور در چین با کشورهای آسیای میانه، باعث شد تا چین به بهانه مبارزه با گسترش بنیادگرایی اسلامی از آن منطقه به داخل کشور، نگاه ویژه ای به آن منطقه داشته باشد. با خروج نیروهای آمریکایی و تسلط طالبان بر اکثر مناطق افغانستان، پکن از گسترش دامنه جنگ به مرزهای آن کشور با افغانستان نگران است. باید خاطرنشان کرد که چین با افغانستان ۷۶ کیلومتر مرز دارد. مرز دو کشور در انتهای یک منطقه کوهستانی با گذرگاههای باریک است که کریدور «واخان» نامیده میشود. طالبان در ماه گذشته بخشهای زیادی از آن ناحیه را که با استان سین کیانگ چین هممرز است، به تصرف خود در آورد. مرز آن دو کشور، در قیاس با مرزهای افغانستان با دیگر کشورهای همسایه، به رغم کوتاهی و صعبالعبور بودن، ارزشی استراتژیک دارد.
سقوط کابل و آینده روابط چین با افغانستان
روز یکشنبه ۱۵ اوت، با ورود نیروهای طالبان به کابل و خروج اشرف غنی، رئیس جمهوری وقت افغانستان، از کشور، دوران جدیدی در تاریخ سیاسی افغانستان آغار شد. دو روز پیش از سقوط رسمی کابل، دولت چین آمادگی خود را برای بهرسمیت شناختن طالبان به عنوان حاکم مشروع افغانستان اعلام کرده بود. به گزارش خبرگزاری رویترز، دولت چین به صورت رسمی به طالبان برای ادامه همکاریها در راستای توافق صلح با دولت اشرف غنی تاکید کرده بود. طبیعی است که این اظهارنظر دولتمردان چین، بدون دریافت گزارشها و تحلیلهای نیروهای اطلاعاتی آن کشور از اوضاع داخلی افغانستان صورت نگرفته است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
تماسهای دولت چین با طالبان، محدود به هفتهها و ماههای اخیر نبوده است. در سال ۲۰۱۹ نیز نمایندگان طالبان، با مقامات دولت چین در پکن دیدار کردند. البته سطح نمایندگان طالبان در آن سال با هیئت نمایندگی این گروه در ماه جاری قابل مقایسه نبود و دیدار این افراد با مقامات دولت چین نیز علنی و عمومی صورت نگرفت.
واکنش آمریکا به تماس دولت چین با طالبان
سفر هیئت نمایندگی طالبان به چین، از سوی آمریکا با دقت رصد شد. پس از آن دیدار، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا، در اظهار نظری در این مورد گفت که در صورتی که چین به دنبال «حل مسالمتآمیز منازعات» و یک دولت «واقعا انتخابی و فراگیر» در افغانستان باشد، مداخله و حضور احتمالی آن کشور در امور افغانستان میتواند «یک اقدام مثبت» تلقی شود.
همکاری منطقهای با حضور چین، پاکستان، و افغانستان
در ماه گذشته و در جریان نشست مجازی سهجانبه وزرای خارجه افغانستان، پاکستان، و چین، وانگ یی، وزیر امور خارجه چین، خواستار تقویت همکاریهای منطقهای پس از خروج نیروهای ناتو به رهبری آمریکا از افغانستان شده بود. در جریان آن نشست بر لزوم افزایش همکاری منطقهای بین سه کشور پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان، تاکید شد. تقویت نیروهای آمریکایی در افغانستان، دلیل عمده توجه آمریکا به آسیای میانه بود. روند خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان که هم در زمان ترامپ و هم در دولت بایدن پیگیری شد، باعث شد تا زمینه افزایش حضور چین در منطقه فراهمتر شود. آسیای میانه برای روسیه از لحاظ امنیتی بسیار مهم بوده است و طبیعی است که خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و کاهش تدریجی نفوذ آمریکا در منطقه، با منافع ملی روسیه نیز همخوانی دارد. تلاش چین برای افزایش نفوذ در منطقه با استفاده از اهرم سرمایهگذاری، با روی کار آمدن طالبان ادامه خواهد یافت. طالبان نیازمند منابع مالی و تکنولوژی شرکتهای چینی است. خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و تسلط طالبان بر آن کشور، به معنای توازن جدید قوا در منطقه خواهد بود و دیر یا زود، اکثر کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگ، حکومت طالبان را به رسمیت خواهند شناخت.
چین با توجه به منابع مالی عظیم خود، در صدد بهرهبرداری از پروژه عظیم «یک جاده، یک کمربند» است. طبیعی است که لازمه اجرای این پروژه عظیم، در کنار منابع مالی آن کشور ، برقراری ثبات و امنیت در مسیر این پروژه است. قابلیت اقتصادی افغانستان برای چین بسیار اهمیت دارد. ارزش منابع طبیعی و معادن افغانستان یک بیلیون دلار تخمین زده میشود. در سال ۲۰۰۸ کنسرسیومهای چینی حق استخراج دومین ذخایر بزرگ مس جهان را در آن کشور به دست آوردند، و در سال ۲۰۱۱ قرارداد ۲۵ساله حفاری نفت افغانستان را کسب کردند. اگر امنیت در افعانستان برقرار شود (که با توجه به شرایط فوق کار آسانی نیست)، میتوان انتظار داشت که قرارداد همکاری بلندمدت بین چین و افغانستان امضا شود.
بهرهبرداری از معادن افغانستان اگر با هدف ایجاد اشتغال و بهبود وضعیت معیشتی افغانستان باشد، میتواند گام موثری در آینده اقتصادی و سیاسی این کشور جنگزده باشد که دهههاست روی آرامش و صلح بهخود ندیده است. در صورتی که طالبان بخواهد از منابع مالی و اعتبارات مالی دولت چین برای بهبود شرایط اقتصادی و تکمیل پروژههای مهم کشور بهره گیرد، باید مراقب عواقب «دیپلماسی قرض-تله» چین باشد. نگاه طالبان به دموکراسی و حقوق زنان نیازی به توضیح ندارد و با به قدرت رسیدن این گروه، نباید امیدی به بهبود وضعیت زنان و دموکراسی در آن کشور داشت.
مبارزه با بنیادگرایی اسلامی و مرز مشترک چین و افغانستان، باعث خواهد شد تا نقش چین در آینده سیاسی افغانستان بیش از پیش افزایش یاید. اهمیت معبر اقتصادی چین و پاکستان هم عامل دیگری خواهد بود تا پکن تحولات افغانستان را دنبال کند. چین برای مقابله با افراطیگری در افغانستان نیازمند همکاری با کشورهای همسایه افغانستان، و نیز قدرتهای منطقهای است. در جنگ قدرت در افغانستان، تنها مردم آن کشور هستند که نادیده گرفته میشوند و برنده بازی، کشورهای همسایه و قدرتهای بزرگ هستند.