دو روز مانده به حادثه تروریستی یازدهم سپتامبر در آمریکا، القاعده با کمک دو تروریست عرب خود توانست احمد شاه مسعود، رهبر جریان مقاومت در مقابل طالبان را به قتل برساند. در فاصله همین چند روز، ناامیدی عمیقی بر مردم افغانستان مسلط شد. دیگر سنگری برای مقابله با طالبان باقی نمانده بود، اما دو روز کافی بود تا بار دیگر بارقهای از امید به دل مردم افغانستان بتابد.
در روز یازدهم سپتامبر چندین تروریست وابسته به القاعده با ربودن چند هواپیما حادثه خونین یازدهم سپتامبر را رقم زدند. این حادثه در نوع خود بزرگترین حمله تروریستی در تاریخ معاصر جهان بود. از همان نخستین لحظات وقوع حادثه انگشت اتهام به سمت القاعده دراز شد و با توجه به اینکه مرکز فعالیتهای القاعده در افغانستان بود، این خوشبینی ایجاد شد که آمریکا و متحدان ضد تروریسم او برای محو تروریسم در افغانستان اقدام کنند.
همینطورهم شد و آمریکا که از به دست آوردن اسامه بن لادن، رهبر القاعده، از طریق طالبان ناامید شده بود، به افغانستان حمله کرد. این حمله زمینه سقوط طالبان و روی کار آمدن دولت جدیدی را در این کشور مهیا ساخت. با این حال، آمریکا و متحدانش که کمر به محو تروریسم بسته بودند، با هزاران سرباز به افغانستان آمدند تا به تعبیر خودشان بنیان تروریسم را از بیخ برکنند. اما حضور آنان در بحرانیترین منطقه جهان نهتنها باعث محو تروریسم نشد، بلکه موجب شد تا تروریسم با ابعاد گستردهتر و با چهرههای تازهتر در منطقه و سپس جهان شکل بگیرد.
نبود یک راهبرد درازمدت و همه شمول، بیتجربه بودن چهرههایی که از سوی غرب برای دولتداری در افغانستان تزریق شدند و تنشهای درونی تاریخی در افغانستان نگذاشت تا این کشور به ثبات برسد. تنها چهار سال پس از سقوط طالبان، این گروه به کمک کشورهای همسایه دوباره احیا شد و برای جنگ علیه آمریکا، دولت افغانستان و متحدان غربیاش به سوی این کشور گسیل شدند. پاکستان دوباره به پایگاه پرورش نیروهای افراطی مانند دهه هشتاد میلادی تبدیل شد و این کشور به خوبی توانست با بازی دو سر، بیست سال کامل خاک به چشم غرب بپاشد و در حالی که خود را متحد غرب در امر مبارزه با تروریسم عنوان میکرد، به گفته فروغ فرخزاد در خیالش طناب دار آنان را میبافت.
آمریکا دچار جنگ فرسایشی سختی در افغانستان شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
جنگی که بیش از دو تریلیون دلار هزینه آن شد، بدون آنکه کوچکترین تاثیر مثبتی در منطقه داشته باشد. کشورهای مخالف یا رقیب آمریکا که اغلب در همسایگی افغانستان قرار دارند برای زمینگیر کردن آمریکا کمکهای فراوانی به طالبان کردند. فساد گسترده و ضعف حکومتداری در افغانستان هم زمینه سربازگیری را برای طالبان میسر ساخت.
کار به جایی رسید که آمریکا دیگر از بین بردن طالبان را کار محالی دانست و مجبور شد تا با این گروه که روزگار زیادی آن را تروریستی میخواند، توافقی صورت بدهد که بر مبنای آن از افغانستان خارج میشود. به شرط آنکه طالبان به نیروهای در حال خروج این کشور کاری نداشته باشد.
آمریکا برای توجیه خروجش اعلام کرد که کمکهایش به افغانستان ادامه دارد اما هیچکدام از اینها دردی از افغانستان دوا نکرد و در کمال ناباوری در یک سازش درونی، افغانستان پیش از آنکه خروج آمریکاییها و ناتو تکمیل شود، به چنگ طالبان افتاد. دولت افغانستان با بیش از ۳۰۰ هزار نیروی مسلح، تنها ۴۰ هزار کماندوی آموزشدیده، به طالبان که تنها نیروی محرکهشان موتور موتورسیکلت بود تسلیم شد.
پس از آن، روند سقوط و از بین رفتن تمام ارزشهای به دست آمده در بیست سال گذشته آغاز شد. دموکراسی، آزادی بیان، فعالیت رسانههای مستقل، حقوق زنان و حقوق بشر و مهمتر از همه حاکمیت قانون به فراموشی سپرده شد. بیست سال پس از فرار طالبان از افغانستان، آنان با همان خودروهایی که رفته بودند، برگشتند، افغانستان را قبضه کردند و چرخش زمان را دوباره برعکس کردند.
افغانستان حالا رو به عقب در حرکت است. بدتر، اینکه جهان بار دیگر باید کابوسهای پشت سر هم تروریسم را ببیند، زیرا طالبان نه تنها برخلاف ادعایش هیچ اقدامی در قبال گروههای تروریستی دیگر مانند القاعده، داعش، انصار تاجیکستان و جنبش ترکستان شرقی نکرده است بلکه بر عکس این گروهها کم کم در حال قدرت گرفتن دوباره در افغانستانند.