چندی پیش، بیستمین سالگرد حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ که ایالات متحده را در عمق خاکش بهشدت غافلگیر کرد، سپری شد. درست ۲۰ سال پیش، کشوری که بیشترین قابلیتهای نظامی، اقتصادی و فناوری را داشت، ناتوانیاش در نظارت، دوراندیشی و پیشبینی حملات تروریستی و اتخاذ نکردن اقدامهای پیشگیرانه برای آنچه امنیت بزرگترین کشور جهان را تهدید میکرد، نشان داد. به دنبال فاجعه ۱۱ سپتامبر، ایالات متحده به افغانستان لشکر کشید تا گروههای تروریستی که این حملات را مرتکب شده بودند، نابود و ریشهکن کند.
۲۰ سال بعد، ایالات متحده از طولانیترین جنگ خارجی در تاریخ نه چندان طولانی خود خارج شد؛ اما این عقبنشینی مبهم و بحثبرانگیز که طالبان بهسرعت از آن استفاده کرد چنانکه گویی این ۲۰ سال کاملا بیهوده سپری شده است، رئیسجمهور فعلی ایالات متحده را در چنان وضعیت دشوار و بیسابقهای قرار داد که رسانهها و روزنامههای بزرگ آمریکایی آن را «فاجعهبار» توصیف کردند.
هرچند ایالات متحده حقوق حاکمیت و منافع خود را بهتر میداند اما تحولات سریع و شتابانی که در چند هفته گذشته رخ داد، پرسشهای مهمی را در مورد سیاست خارجی آمریکا، بهویژه اظهارات بایدن که گفت «ما در افغانستان به هدف خود رسیدهایم و منافع آمریکا مستلزم بازگشت نیروهای آمریکایی از آن کشور است»، مطرح میکند.
علاوه بر آن، خروج شتابان آمریکا از افغانستان پرسشهای دیگری را در مورد منافع کشورهای همسایه و ذینفع مانند روسیه، چین، هند، ایران و پاکستان مطرح میکند. در اینجا سعی میکنیم منافع هر یک از کشورهای یادشده از وضعیت کنونی افغانستان را بررسی و مطالعه کنیم. در گام نخست، به منافع روسیه و تاثیر خروج آمریکا بر آن میپردازیم:
پس از آنکه روسیه در دوران حکومت اتحاد جماهیر شوروی به مدت ۱۰ سال افغانستان را اشغال کرد و خسارتهای فراوان جانی و مالی متحمل شد که تاثیر آنها هنوز هم بر اقتصاد روسیه سایه افکنده است، مسکو در سالهای گذشته سعی کرد بر افغانستان فشار وارد کند. این در حالی است که اقتصاد روسیه بر درآمدهای نفت و گاز، فروش سلاح و برخی از تولیدات کشاورزی توسعه نیافته استوار است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
هرچند روسیه از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان استقبال کرده است، نگرانی خود را در پس این شادمانی و ترس اعلام نشده پنهان میکند؛ بهویژه اینکه مسکو از حضور آمریکا در افغانستان به عنوان عامل ثبات و آرامش در منطقه بهرهبرداری میکرد.
در ۲۰ سال حضور آمریکاییها در افغانستان، توجه طالبان و سایر گروههای همفکر آن به مبارزه با آمریکا در داخل این کشور متمرکز بود و فرصتی نیافتند تا نفوذ خود را بین ملیتها و قومیتهای افغانی که در کشورهای آسیای مرکزی امتداد دارند گسترش دهند؛ در حالی که کشورهای یادشده حیاط خلوت روسیه تلقی میشوند و مسکو به حمایت از آنها متعهد است.
تاجیکهای افغانستان که از نظر جمعیتی دومین قوم در افغانستان شناخته میشوند، با مردم تاجیکستان تبار قومی مشترکی دارند و روابط تاریخی و فرهنگی بسیاری دو طرف را به هم پیوند میدهد. علاوه بر آن، ازبکها هم که حدود ۱۰ درصد از جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند، با کشور ازبکستان که روسیه مسئول حمایت از آن است، وابستگی دارند. به همین دلیل روسیه بارها رزمایشهای ناگهانی و شتابانی را با مشارکت ارتشهای چین، تاجیکستان، ازبکستان و قرقیزستان انجام داده است.
شاید مهمترین نشانه نگرانی مسکو این باشد که رزمایشهایی که در نوار مرزی با افغانستان اجرا میشوند، بهطور کل حامل پیامهای نظامی و سیاسیاند و بدون هدف مشخص از لحاظ موقعیت جغرافیایی و سلاحهای مورداستفاده، انجام نمیشوند. البته تکرار رزمایشهای مزبور نمایانگر نگرانی روسیه از سرایت ناآرامیهای افغانستان به کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و قرقیزستان است.
بقایای دستگاه اطلاعاتی کاگب اهمیت کریدور هوایی کابل و غرب را به خوبی میدانند. آنها هنوز به یاد دارند که پس از محاصره برلین توسط اتحاد جماهیر شوروی و تلاش برای تحمیل شرایط بر غرب، چگونه کشورهای غربی بلافاصله کریدور هوایی با فرودگاه برلین غربی را ایجاد کردند. بر اساس آمار، در طول چند سال محدود، همه روزه بیش از ۸۲۰ هواپیمای غولپیکر که در ارتفاع پایین پرواز میکرد، به فرودگاه برلین غربی وارد میشدند.
مسکو همچنین میداند که آمریکا با ترک بایگانیها و مدارک امنیتی متعلق به مردم افغانستان قصد دارد چه در همکاری با طالبان و چه بدون اجازه آن، همه تحرکات و تحولات افغانستان را همچنان دنبال کند و زیر نظر داشته باشد. البته مسکو از دیدارهای مقامهای سرویسهای امنیتی آمریکایی با طالبان و دیدار ویلیام برنز از کابل و ملاقات وی با شخص دوم جنبش طالبان و ارائه اطلاعات و هشدار درباره عملیاتی که اطراف فرودگاه بینالمللی کابل انجام میشد، غافل نیست. افزون بر آن، روسیه بهخوبی میداند که سفارتش در کابل در نتیجه توافق شکنندهای بین مسکو و طالبان باز مانده است و این تصمیم در سایه رخدادهای شتابان افغانستان ممکن است هر لحظه تغییر کند.
مسکو علاوه بر نگرانی درباره امنیت و ثبات متحدانش در کشورهای آسیای میانه، از بازگشت نفوذ سازمانهای تروریستی چچنی و سایر گروههای تندرو قفقازی که روسیه با آنها در سوریه جنگیده است، ابراز نگرانی میکند. البته نمیتواند این واقعیت را نادیده بگیرد که طرفهای مختلف ممکن است از این سازمانها استفاده کنند. روسیه در افغانستان منافع و نگرانیهای بسیاری دارد و پیوسته در تلاش برای حفظ امنیت ملی قلمرو خود است.
در مقاله بعدی به بررسی نقش چین و منافع آن در افغانستان خواهیم پرداخت.