فرزانه و روبینا، دو سرباز پلیس زن در افغانستان، سحرگاه روز چهارشنبه ۲۸ اگوست ۲۰۱۹ در مسیر رفتن به محل کار در یکی از شهرستانهای استان قندهار در جنوب افغانستان، توسط افراد مسلح ناشناس به قتل رسیدند. این دو نفر از مجموع نزدیک به ۳.۵هزار زنی بودند که که با عنوان پلیس افغنستان در حال انجام وظیفه هستند. در کشوری که حضور زن، بیرون از خانه را همیشه با اکراه و بیمیلی قبول کرده است.
قتل روبینا و فرزانه، تنها کشتن پلیس زن در افغانستان نیست؛ پیش از این نیز زنان پلیس در افغانستان بارها مورد حمله قرار گرفتهاند که در بیشتر موارد به مرگ آنها انجامیده است. در تمام نظامهای سیاسی جهان و حتی دیگر کشورهای اسلامی، حضور پلیس زن، به عنوان یک اصل بدون تردی قبول شده است. کشورهای جهان فراخور نیازشان به استخدام زنان در چهارچوب پلیس و ارتش میپردازند. در افغانستان اما به دلیل سنتهای قبیلهای مسلط بر همهی شئون زندگی مردم، حضور زنان در اجتماع همیشه با واکنشهای منفی همراه بوده؛ چه رسد به این که زنان به عنوان پلیس درارتش ملی کشور حضور پیدا کنند. قتلهای زنجیرهای زنان پلیس، در کنار ابعاد تروریستی آن، واکنش به همین حضورشان در اجتماع است. با تمام تلاش دولت افغانستان و ارائه امتیازهای خاص برای زنانی که به پلیس بپیوندند، تعداد زنان حاضر در بدنه پلیس از دو صد بالا نرفته است. متاسفانه همین دو درصد نیز به شکلهای مختلف زیر تهدیدهای متفاوت، از جمله ترور، قرار دارند.
پس از وقوع کودتای اردیبهشت سال ۱۳۵۷ و شکلگیری حکومت چپ متمایل به شوروی سابق، حضور زنان در ارتش و پلیس افغانستان رونق گرفت. دولتهای وقت، برای نشان دادن حضور جامع مردم در حکومت، زنان را ترغیب به حضور در ارتش و پلیس میکردند. از آنزمان، زنان افغانستان به حوزه پلیس وارد شدند و در بخشهای لوجستیکی ارتش این کشور هم، حضور زنان دیده میشد. با سقوط حکومت دکتر نجیبالله و روی کار آمدن مجاهدین و به دنبال آن وقوع جنگهای داخلی و تنظیمی میان گروههای مختلف جهادی، نه تنها حضور زنان در ارتش و پلیس از بین رفت که خود ارتش افغانستان نیز ازهم پاشید. طی ۱۰سال از ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۲ افغانستان ارتش منظم و رسمی نداشت. شبهنظامیان جهادی و سپس طالبان خود را به عنوان ارتش و پلیس افغانستان معرفی میکردند. پس از سقوط طالبان و تشکیل حکومت دمکراتیک در افغانستان، یکی از دستورهای کار کنفرانس بن (که منجر به شکلگیری نظام جدید افغانستان شد) احیای دوباره ارتش و پلیس افغانستان بود؛ به نام پلیس و ارتش ملی. نظام خدمت اجباری در افغانستان از بین رفت و حضور داوطلبانه در ارتش و پلیس افغانستان شروع شد. از همان آغاز شکلگیری پلیس و ارتش ملی، ترغیب زنان برای حضور در بدنه نیروی امنیتی افغانستان به عنوان یک اصل قابل قبول مطرح شد. ولی به دلیل همان هنجارهای سنتی مسلط بر نظام اجتماعی افغانستان و سلطه بیچونوچرای مرد بر خانواده، این ترغیب و تشویقها به جایی نرسید. در حالی که طرح دولت افغانستان، رساندن حضور زنان در پلیس افغانستان به عدد وپنچ هزار بود. اما دولت بعد از این همه تلاش، تنها توانست نزدیک به سه هزار زن را شامل صف پلیس افغانستان کند. تعداد زنان در ارتش افغانستان باز هم کمتر از پلیس است و به چیزی حدود هزار نفر میرسد. البته بر اساس گزارشها، تنها نگرش منفی اجتماع و تهدید جانی، دلیل نرفتن زنان به صف پلیس و ارتش نیست؛ بلکه نگرانی از آزار و اذیتهای جنسی نیز یکی از دلایل تمایل نداشتن زنان به حضور در پلیس و ارتش افغانستان است. رسانههای ملی و بینالمللی بارها گزارشهایی مبنی بر آزار و اذیت جنسی زنان و حتی تجاوز به آنها را منتشر کردهاند. آنها در محل وظیفهشان توالت جداگانه ندارند و مجبورند از مستراح و دستشویی مشترک با مردان استفاده کنند. این خود زمینه دیگری برای آزار جنسی زنان پلیس را میسر میسازد. در کنار آن، زنان اتاقی برای تعویض لباسشان ندارند. به همین خاطر مجبورند در فضای ناامن افغانستان با لباس نظامی از خانه به محل کار بروند؛ همین مساله هم هدف قراردادن آنها را آسانتر میکند.
نهادهای حامی حقوق زنان، سالهاست که در تلاشند تا زنان در پیکره نظام اجتماعی و اداری افغانستان حضور یکسان با مردان داشته باشند و در این عرصه، حمایت جهانی را نیز با خود دارند، اما این تلاش هنوز نتوانسته به هدف خود نزدیک شود. هنجارهای اجتماعی سنتی، بههمریختهگی اخلاق اجتماعی و جبر تاریخی زن در خانه، دلایل عمدهی نبود زنان در بخشهای مختلف اجتماع افغانستان است.