با روی کار آورده شدن دولت رئیسی از سوی «نظام»، مدیران جناح اقتدارگرا و تمامیتخواه، تمام مقامات کلیدی را در اختیار گرفتند. فردی از باورمندان به سیاستهای خامنهای نیست که منصب و مقامی کلیدی در دولت رئیسی نداشته باشد. همه این افراد ماموریتهایی دارند که مجموعه آنها، بهرغم برخی تبلیغات سیاسی برای یافتن جناح میانهرو در حکومت خامنهای-رئیسی و برساختن امیدهای واهی از سوی برخی اصلاحطلبان، به شکل یکدست در حال انجام هستند. ماموریت اصلی واگذار شده به دولت رئیسی چیست؟
پرسشهای اصلی در باب شرایط جاری کشور اینهاست: چرا بهرغم اصرار دولتهای اروپایی و دولت بایدن، مذاکرات اتمی ازسرگرفته نمیشود؟ چرا هواپیمای نظامی در ایران «زائر کربلا» منتقل میکند؟ چرا قیمت مایحتاج عمومی، مثل برنج و تخممرغ، روزانه افزایش پیدا میکند؟ چرا مردم هر روز فقیرتر میشوند؟ اگر رفاه عمومی و انجام وظایف محوله نهادها در اولویتِ حکومت نیست، چه چیزی در اولویت است؟ فداحسین مالکی، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس، میگوید: «برجام از اولویت اول نظام خارج شده است.» چه چیزی اولویت اول «نظام» است؟
امپریالیسم شیعی
اولویت اول و اصلی حکومت جمهوری اسلامی ایران در «گام دوم انقلاب»، پیشبرد پروژه «امپریالیسم شیعی» است. در گام اول، ایران و مردمانش تسخیر شده و به دست اشغالگران به تاراج و بردگی رفتهاند. گام دوم، سکو قرار دادن ایران برای ساختن استکبار شیعی است. هیچ مدیری نمیتواند منابع لازم برای این پروژه را صرف رفاه عمومی کند و آنها را در این زمینه صرف نکند.
این پروژه دو ضلع نظامی و مذهبی دارد که هر دو در کنار هم دنبال میشوند. هواپیماهایی که سالها است ظاهرا برای انتقال زوار به عراق یا مسافر به لبنان و سوریه میروند، در واقع به انتقال پول، نیروی اطلاعاتی و امنیتی، آموزشگر نظامی، و سلاح مشغول بودهاند. نفوذ نظامی و امنیتی در عراق و سوریه و یمن و لبنان محصول چهار دهه فعالیت سپاه و روحانیت و دیگر سازمانهای جمهوری اسلامی ایران (از جمله شهرداریها و بنیاد شهید) است. اهداف بعدی این پروژه، بحرین، عربستان سعودی، و آذربایجان است (به دلیل اکثریت و اقلیت شیعی). حتی افغانستان و ترکیه و پاکستان از رادار امپریالیسم شیعی بیرون نیست و به همین دلیل، یکی از اعضای مجلس میگوید: «از کشورهایی مثل پاکستان و ترکیه انتظار داریم که اگر حرکتی میخواهند انجام دهند، باید با نظر جمهوری اسلامی ایران باشد.»
سرمایهگذاری در امور مذهبی و ساختن شبهنظامیان (فاطمیون، زینبیون، حزبالله لبنان، حشد الشعبی) به عنوان رقیب ارتشهای ملی، گامهای اولیه این پروژه بوده است. به عنوان نمونه، ساختن مقابر و گنبد و بارگاه و توسعه آنها در کنار راهپیمایی اربعین، جزو اولویتهای نظام در عراق بوده است و خواهد بود. آنها میدانند که با تثبیت قدرت در کربلا و نجف و سامرا (خرید زمین و هتل و در دست گرفتن اقتصاد زیارتی این شهرها) عراق هرگز از چنگ آنان رهایی نخواهد داشت. همین کار به شکل محدودتری در سوریه در جریان است: نوسازی و توسعه حرم زینب و رقیه و شیعهسازی با پرداخت ماهانه دلار. بر اساس این اولویت است که هواپیمای نظامی را دو طبقه میکنند و افراد را سوار کرده و برای راهپیمایی به کربلا میبرند.
تقدم «میدان» بر دیپلماسی
موضوع اصلی در دعوای میدان- دیپلماسی در دوران دولت روحانی این بود که اولویت دولت روحانی نیز همانند دولتهای رفسنجانی و خاتمی، تحکیم قدرت حکومت، تاراج منابع ملی به نفع قشر حاکم، و راضی نگاه داشتن و بسط اقشار رانتخوار نظام بود و به همین دلیل، دیپلماسی با غرب را بر تداوم تنش و احتمال برخورد نظامی ترجیح میدادند. اما اولویت خامنهای و نزدیکانش بسط قشر رانتخوار و کاهش نارضایی عمومی نیست، چون با تیربار میتوانند معترضان را به خانه و قبرستان بفرستند. اینان میخواهند تا فرصت دارند و خلاءهای قدرت و بحران کمبود منابع در نقاط مختلف دنیا به چشم میخورد، آنها را با میلیشیاسازی، دلارهای نفتی، سوخت مجانی (ارسالی به ونزوئلا یا لبنان) و تجهیزات نظامی پر کنند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بیاثرسازی تحریمها
علی خامنهای بارها بر این سیاست (بیاثر کردن تحریمها) تاکید داشته و رئیسی نیز آن را به عنوان اولویت دولت خود اعلام کرده است. جدی نگرفتن مذاکرات برجام از سوی دولت رئیسی، متوجه به عادی شدن شرایط تحریمی برای نظام است. حکومت میخواهد مدیران به تدریج با گران کردن خدمات و کالاها مردم را به شرایط تحریم عادت دهند. دولت روحانی بخش قابل توجهی از این کار را در ماههای اخر انجام داد و دولت رئیسی آن را ادامه خواهد داد. بیاثرسازی تحریمهایی که مردم را فقیرتر و جامعه را فلاکتزدهتر میکند، دنبال نمیشود، چون مقامات میدانند رفع تحریمها با پیشبرد پروژه امپریالیسم شیعی ممکن نیست. تنشزدایی با غرب و روابط دوستانه با کشورهای اروپایی و همپیمانان منطقهای آنها با پروژه امپریالیسم شیعی در تضاد است.
نگاه به شرق
چین و روسیه تا حدی که گسترشطلبی جمهوری اسلامی ایران به حیطه آنها وارد نشود، با این سیاست کاری ندارند و در مواردی سپر محافظتی نظام قرار میگیرند. در مواردی که این پروژه وجه ضد امریکایی دارد، حتی از سوی آن دو دولت با استقبال نیز مواجه میشود. از همین رو نگاه به شرق محور سیاست خارجی دولت رئیسی قرار گرفته است. سر و صدای زیاد دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران در باب پذیرفته شدن در پیمان شانگهای، برای تغییر جهت افکار عمومی در تمایل به تنشزدایی با غرب است.
اما بهرغم تلاش زیاد حکومت برای نزدیکی به چین و روسیه و کمک گرفتن از آنها در بحرانها و مشکلات موجود، این دو دولت، جمهوری اسلامی را نادیده میگیرند. دولت روسیه بهرغم وعده تحویل ۶۰ میلیون واکسن اسپوتنیک، از این امر سر باز زد. دولت چین نیز خرید نفت از جمهوری اسلامی ایران در شرایط تحریم را به حداقل رسانده است. بنا به گزارش اتاق بازرگانی ایران، صادرات نفت ایران به چین در ۷ ماه اول سال ۲۰۲۱ حدود ۱۱ میلیون دلار بوده است. نگاه به شرق در حوزه سرمایهگذاری نیز خیالی است. ۱۴۵ میلیارد دلاری که وزیر نفت دولت رئیسی از آن به عنوان سرمایهگذاری خارجی صحبت میکند، تنها یک عدد توهمی برای کارنامهای توهمی است.
نگاه به غرب
نگاهی که جمهوری اسلامی ایران به غرب دارد، بسط نهادهای مذهبی شیعه در آن کشورها با اعزام مبلغ (آموزش دیده در جامعه المصطفی) و تاسیس مسجد و حسینیه، گروگانگیری شهروندان آنها، انتقال فن آوری بالاخص در حوزههای نظامی و امنیتی، شکل دادن به سلولهای تروریستی، جاسوسی و خانه امن برای خروج سرمایه و شرایط فرار خود و اعضای خانواده مقامات است. امپریالیسم شیعی بعد از فتح منطقه به دنبال نفوذ در کشورهای غربی است، چون در این کشورها آزادی لازم برای فعالیت دارد و چپ غربی نیز استعداد همپیمانی با آن را نشان داده است. جمهوری اسلامی ایران بالاخص در دو دهه اخیر جای پاهای محکمی در امریکایی شمالی برای خود ساخته است. نویسنده این مطلب در یک کتاب به دو زبان فارسی و انگلیسی این جایپاها را به تفصیل توضیح داده است.
جهاد و انقلاب چگونه معنا پیدا میکنند؟
جمعآوری زباله در شهر تهران، نمیتواند برای مقامات وجهی انقلابی یا جهادی داشته باشد. تامین آب و برق یا واردات گندم و جو نیز وجه انقلابی و جهادی ندارد. تنها پروژهای که برای یک نظام مستقر وجه انقلابی و جهادی دارد، بسط قدرت نظامی به دیگر کشورهاست. انقلاب در داخل کشور، برای یک نظام مستقر بیمعناست. آنها وقتی از انقلاب سخن میگویند، براندازی رژیمهای موجود در دیگر کشورها را در نظر دارند. جهاد برای اسلامگرایان دقیقا به معنای روش براندازی دیگر رژیمهای سیاسی (با زور اسلحه و راهزنی و گروگانگیری) است. در انقلابی و جهادی بودن اولویت فوق شکی نیست، چون نظام جمهوری اسلامی از روز اول استقرارش در ایران، سیاست بسط قدرت شیعی را دنبال کرده است و اگر در مقاطعی وقفهای در آن حاصل شده، حکومت با تلاش زیاد به آن بازگشته است.
اعزام زائر به کربلا با هواپیمای نظامی، صرف سالانه صدها میلیون دلار در ساختن بارگاه و مقبره در عراق، تامین هزینه میلیارد دلاری تحصیل و زندگی مجانی دهها هزار طلبه خارجی در قم (هزینه متوسط سالانه بیست هزار دلاری پنجاه هزار طلبه میشود یک میلیارد دلار) و بعد تامین هزینه تبلیغات و تاسیسات مرتبط با تبلیغ آنها در سراسر دنیا، بخشهایی از یک پروژه جهادی-امپریالیستی است و نه بسط معنویت و دین. به دلیل دنبال شدن این پروژه است که نمی توان غیر نظامی بودن برنامه هستهای جمهوری اسلامی را باور کرد. در دنیای امروز نمی توان بدون سلاح هستهای ابر قدرت بود.
مشکل همه افراد، گروهها و دولتهایی که میخواهند حکومت جمهوری اسلامی در ایران را حکومتی عادی معرفی کنند (عادی اما استبدادی)، این است که وجوه بارز پروژه امپریالیسم شیعی را نادیده میگیرند. برخی از ایراندوستان و مشتاقانِ برساختن امپراتوریِ ازکفرفته پارسی، گسترشطلبی جمهوری اسلامی ایران و پروژه امپریالیسم شیعی را با پروژه امپریالیسم ایرانی خود خلط میکنند و از این پروژه دفاع میکنند. پروژه امپریالیسم شیعی نشان داده است که سر سوزنی دغدغه ایران و مردم ایران در آن وجود ندارد.
رفع تحریمها، واکسیناسیون عمومی، و تامین دارو برای مقابله با همهگیری، اشتغال، و تنشزدایی با همسایگان، در اولویت «نظام» قرار نداشتهاند، چون ربطی به پروژه امپریالیسم شیعی ندارند. دولت رئیسی بهرغم فشار دولتهای اروپایی برای ادامه مذاکرات بازگشت به برجام، هیچ اشتیاقی به بازگشت به مذاکرات نشان نداده است و بازنگشتن به مذاکرات را به جاافتادن دولت منوط کرده است، در حالی که تیم مذاکره کننده از سالها پیش در جریان مذاکره بوده است.