به گفته زامیرا رحیم،«آیا صدای خواندن مردم را میشنوی؟» ممکن است درباره پاریس ۱۸۳۲ باشد، اما احساسات الهامبخش آن تبدیل به نمادی ازامید برای انسانهایی شده که برای کسب حقوق خود میرزمند.
اگر بخواهی آلبوم «بینوایان» را در چین گوش کنی، احتمالا میبینی که دو آهنگ آن کم است. ترانه «آیا صدای خواندن مردم را میشنوی؟» و نسخه دیگر آن در آلبوم در بسیاری از نسخههایی که در کیو کیو موزیک - یکی از بزرگترین وبسایتهای پخش موسیقی در کشور - یافت میشوند، وجود ندارند. این ترانه که در مورد قیام مردم پاریس علیه حکام فاسدشان است از نسخه اصلی آلبوم که در لندن ضبط شده، پاک شدهاند. همچنین، این ترانهها از آلبومهای دهمین و پانزدهمین سالگرد اجرای بینوایان و موسیقی فیلم ساخته شده در سال ۲۰۱۲ نیز حذف شدهاند.
مقامات مسئول سانسور در پکن از نزدیک تحولات هنگ کنگ را (که از ماه ژوئن تا کنون شاهد تظاهرات طرفداران دموکراسی بوده است) دنبال میکنند. مردم ابتدا به علت خشم از طرح استرداد مظنونان به چین به خیابانها آمدند. آن قانون در صورت تصویب به مقامات اجازه میداد که افراد تحت تعقیب در سرزمین اصلی چین را تحویل دولت آن کشور بدهند. مطابق قرارداد سال ۱۹۹۷ بین چین و بریتانیا برای بازگرداندن مستعمره سابق بریتانیا به چین، حکومت کمونیست چین متعهد شده است که به سیاست «یک کشور، دو سیستم» وفادار بماند. مطابقه این سیاست، هنگ کنگ تا حدی زیادی خودمختار باقی میماند. این سرزمین دستگاه قضایی و پلیس مستقل دارد. اما کری لام، رییس امور اجرایی هنگ کنگ، طرفدار پکن است. تظاهرات کنندگان که نگران حقوق قانونیشان هستند، میخواهند او استعفا دهد.
تظاهراتها در تمام تابستان ادامه داشت. بسیاری از تظاهراتها صلح آمیز بودند، اما برخی نیز به خشونت کشیده شدند. پلیس متهم به برخورد خشن با تظاهرات کنندگان شده است. موسیقی همهجا و در تمامی تظاهرات حاضر است. مردم در حالی که چترهای خود را بهعنوان نماد تظاهرات روی سر گرفتهاند، سرود میخوانند و شعار میدهند. ترانه «آیا صدای خواندن مردم را میشنوی؟» در خیابانهای شهر و در گردشگاه «سیم شا سوی» شنیده میشود. وقتی تظاهرات کنندگان در ماه آگوست فرودگاه هنگ کنگ را به تسخیر خود درآوردند، در حالی که چهارزانو در صحن ترمینال روی زمین نشسته بودند، این ترانه را میخواندند.
دوستداران نمایش موزیکال «بینوایان» ممکن است بگویند که این ترانه، انتخابی عجیب برای سرود یک تظاهرات است. «آیا صدای خواندن مردم را میشنوی؟» بر صحنه، سرود خشم و امید است. اما در عین حال، طرف «بازنده» آن را فریاد میکند.
نمایش موزیکال «بینوایان» اقتباسی است از رمانی بهقلم ویکتور هوگو با همین نام که با الهام از قیام پاریس در سال ۱۸۳۲ نوشته شده است. طی قیام ماه ژوئن، سه هزار معترض تلاش کردند حکومت شاه لویی فیلیپ را سرنگون کنند. آنها در ابتدا توانستند کنترل مراسم تدفین یک ژنرال محبوب را به دست بگیرند. در نمایش موزیکال، این همان صحنهایست که درآن همه افراد روی صحنه ترانه «آیا صدای خواندن مردم را میشنوی؟» را میخوانند.
شورشیان، کنترل نواحی مختلف پاریس را برای یک شب در دست داشتند و توانستند سنگربندی کنند و فریاد میزدند که در کاخ تویلری (کاخ سلطنتی) شام خواهند خورد. آنها چهل و هشت ساعت کنترل این مناطق را در دست داشتند تا آنکه گارد ملی وارد صحنه شد. اگر این رمان و این نمایش موزیکال نبود، احتمالا جز تاریخدانان، همه به کلی این قیام را فراموش میکردند.
قهرمانان رمان هوگو، مردم عادی قرن نوزدهم در اروپا هستند. این کتاب فقر و فلاکت عمومی را نشان میدهد که نهایتا در اوج خود به شورش منجر میشود. در یکی از بخشهای بد داستان، قبل از رسیدن به سنگرها، چندین صفحه (که خوانندگان را از موضوع اصلی منحرف میکند) درباره سیستم فاضلاب پاریس میخوانیم. این رمان که در سال ۱۸۶۲ منتشر شد و مورد انتقاد منتقدان قرار گرفت، موفقیت تجاری زیادی داشت، چرا که فضای احساساتی داستان برای عموم بسیار دلپسند بود.
از این کتاب یک نمایش موزیکال اقتباس شد که نخستین بار در سال ۱۹۸۰ در پاریس در کاخ ورزش و به زبان فرانسوی اجرا شد. پنج سال بعد، نسخه انگلیسیاش به تهیه کنندگی کمرون مکینتاش روی صحنه رفت، و هربرت کرتزمر اشعار آن را ترجمه و با موسیقی هماهنگ کرده بود.
کرتزمر در دیلی میل درباره این ترانه نوشته است: «شعر اصلی فرانسوی این آهنگ، «اراده مردم» را هشدار میدهد. یک جور خودنمایی شعاری بهنظرم رسید، بنابراین آن بخش را بازنویسی کردم تا مفاهیم آزادی و دموکراسی را با عنوان آن تطبیق دهم. ولی هیچوقت تصور نمیکردم که این ترانه تبدیل به سرود یک تظاهرات شود».
«آیا صدای خواندن مردم را میشنوی؟/ نوای خشم آدمیان را / نوای مردمیست این/ که دیگر تن به بردگی نخواهند داد...». اگر به این شعر بدون در نظر گرفتن نمایش موزیکال توجه کنیم، به نظرمان میآید که دعوتی است از مردم برای سلاح به دست گرفتن. استفاده از این ترانه به عنوان سرود تظاهرات، کمی پس از پخش فیلمی آغاز شد که در سال ۲۰۱۳ از نمایش آن اقتباس شد بود. مردم ترکیه در تظاهرات گزی پارک در ماه ژوئن آن سال، این سرود را میخواندند. در همان ماه تظاهرات کنندگان تایوانی که از جان باختن یک سرباز خشمگین بودند، نیز آن را خواندند. همچنین در اواخر سال ۲۰۱۳ تظاهرات ضد حکومتی مایدان در اوکراین آغاز شد. رهبران آن جنبش کنترل میدان مرکزی شهر «کیف» را به دست گرفتند، سنگربندی کردند و این سرود را با هم خواندند.
کمی بعد، تظاهرات طرفداران دموکراسی در هنگ کنگ، با موجی از بست نشینی آغاز شد و لقب «جنبش چترها» را به خود گرفت. همان زمان ویدیوی تظاهراتکنندگانی که سرود بینوایان را میخواندند، در همه رسانههای اجتماعی منتشر شد. آن تصاویر و کلیپها یک خوراک ایدهال توییتری برای غربیها بود. ترانه بسیار شناخته شده است و آهنگ آن عاری از پیچیدگی است، به این معنا که یک خواننده با تواناییهای معمولی میتواند از پس خواندنش بر بیاید، و اشعار کرتزمر حاوی نوعی خشم نسبت به صاحبان قدرت در خود دارد که برای همه جهانیان قابل درک است.
معمولا دهه شصت، دهه موسیقی اعتراضی دانسته میشود؛ با باب دیلان و موسیقی فولک ضد جنگ ویتنام. اما در موسیقی معاصر نیز ترانههای اعتراضی ساخته میشوند. بسیاری از آنها در ژانرهای «هیپ هاپ» و «آراند بی» هستند. هنرمندانی مانند جی کول و لاوری هیل، با موسیقی به رفتاری که به آفریقایی-آمریکاییها میشود، خشونت پلیس، یا انتخاب دونالد ترامپ اعتراض کردهاند. اما این که ترانهای آشکارا سیاسی، جزو پرفروشترینها باشد و بسیاری از خوانندگان نیز از آن گریزان باشند، اتفاقی نادر است. آنها باید پول دربیاورند و همیشه پای دوستداران و شرکا و حامیان مالی و بلیط تورهایی هم در کار است که باید در نظر گرفته شوند.
نمایش موزیکال توانسته کارهایی بکند که موسیقی پاپ از آن ناتوان بوده است. بینوایان درباره اثرات مخرب فقر در زمانی چنان دور است، که سرودهای آن دیگر سیاسی بهشمار نمیآیند. تماشاگران درگیر حسهای رمانتیک و کمدی آن میشوند. اما داستان، هم در کتاب و هم در نمایش، روایت جوانی و آرزوی داشتن جهانی بهتر است. بسیاری از شخصیتهای بینوایان در پایان داستان مردهاند، ولی همهشان برای پایان داستان و خواندن سرود باز میگردند. این ترانهای است که تا زمانی که حاکمان خواستههای مردم را عملی نکنند، دوباره و دوباره باز میگردد.
به گفته کرتزمر، «وقتی مردم از من میپرسند چرا این سرود اینقدر محبوب شده، است، میگویم که تلاش کردم تا واقعیت یکی از مهمترین مسایل همیشگی انسان را بیان کنم: بیعدالتی، که میتواند زنان و مردان را به برده تبدیل کند، باعث خشم و سرافکندگی شود و روح انسان را نابود کند. اما سرود با عبارت «فردا که سر برسد» پایان مییابد. چون من به واقع معتقدم امید را هیچگاه نمیتوان از بین برد.»
او میافزاید: «آیا صدای مردم هنگ کنگ را میشنوی؟ آنها برای حقوقشان برخواستهان».
«در سن ۹۳ سالگی، فقط میتوانم در دل و جانم با آنها همراهی کنم. اما واژههای من روی لبهای آنهاست، و من هم با آنها میخوانم».
این نوشته برگردان فارسی از مقالات منتشر شده دیگری است و منعکس کننده دیدگاه سردبیری روزنامه ایندیپندنت فارسی نمی باشد.
© The Independent