همزمانی فراگیری سریال بازی مرکب (Squid Game) نوشته و کار هوانگ دونگ-هیوک، کارگردان ۵۰ ساله اهل کره جنوبی، در جهان و البته ایران، با جلوگیری از ورود کالاهای این کشور به ایران، حکایت در و پنجره را به خاطر متبادر میکند؛ اینکه میتوان به لحاظ اقتصادی و به جبر، جلو ورود برخی کالاهای کرهای را گرفت اما فرهنگ کرهای و هنرش با سریالهایی اینچنینی از پنجره و دیگر منافذ خود را به درون ذهن و ضمیر ایرانیان پرتاب میکند. آن هم در شرایطی که نه رسانههای رسمی و نه حتی غیررسمی آن هیچگاه سراغ این گونه موضوعها با چنین بسترهای فلسفی و فکری نرفتهاند.
نیازی هم نیست که مانند دو دهه قبل، تلویزیون این سریال را همانند سریالهای تاریخی کُرهای دوبله و پخش کند؛ بلکه به فاصله کوتاهی از پخش آن در شبکه نتفلیکس، ابتدا زیرنویس و سپس دوبله کامل آن روی شبکه نمایش فیلمیو قرار گرفت و بهسرعت در رسانههای اجتماعی دیگر همرسانی شد تا همگان تحفه تازه برآمده از صنعت-فرهنگ کره جنوبی را به تماشا بنشینند.
تا پیش از این و به خصوص در دو دهه اخیر، سریالهای کرهای شبکههای سیما به تسخیر خود در آورده بودند؛ سریالهایی که نماد شاخص آن «افسانه جومونگ» بود که اکنون نزدیک به یک و نیم دهه از پخش بیش از ۸۰ قسمت آن در ایران میگذرد و نسلی که با شوق و ذوق پای آن سریال مینشستند، اکنون در سنین جوانی و میانسالیاند و طبیعی است که از جومونگ خاطره بیشتری در ذهن دارند تا قهرمانان باستانی و افسانهای ایران همانند رستم، گیو و گودرز، زال و اسفندیار و کیخسرو و کیکاووس و تهمینه و بیژن و منیژه و این سنت تاریخ است که اگر کشوری و حاکمانش نخواهند برای قهرمانان تاریخی و باستانی و ملی خود برنامههای فرهنگی متناسب تولید کنند و پیوند ذهنی و فرهنگی نسل جوان و نوجوان و حتی کودکان را با استوانههای اسطورهای و تاریخی ملت خود ایجاد نکنند بلکه برعکس، مدام به داشتههای تاریخی و ملی طعن و کنایه بزنند، طبیعی است که در این دنیای پر از ارتباطات و در طرفهالعینی، قهرمانان دیگر کشورها بر ذهن و ضمیر مردمان آن کشور سوار میشوند و جای قهرمانان ملی آنان را میگیرند و کار تا جایی پیش میرود که سرمقاله یکی از مهمترین روزنامههای حاکمیتی هم به این سریال اختصاص یابد. (سرمقاله روزنامه کیهان- سهشنبه ۲۷ مهر با عنوان بازی ماهی مرکب؛ سرگرمی در جهنم)
تغییر پارادایم در نسل جدید آثار سینمایی و تلویزیونی کرهجنوبی
اگر از زاویه جامعهشناسانه به سریال بازی مرکب نظر افکنیم، این سریال یک تغییر پارادایم در تولید سریالهای کرهای و توفیق آنها است؛ به این معنا که نسل جدید سینماگران کرهای هم در محتوی و هم در فرم، به سمت تولید اثری رفتهاند که مخاطب امروزی آن را میپسندد و به همین دلیل است که در رسانه اجتماعی تیکتاک بالای ۴۰ میلیارد (دقت کنید! ۴۰ میلیارد بیننده) از پستهای مرتبط با آن دیدن میکنند و هشتگ آن به رقمهای سرسامآوری میرسد و در خود شبکه نتفلیکس نیز رکورد بیننده تمامی سریالها و فیلمهای قبل را در این مدت زمانی پشت سر میگذارد (با ۱۲۰ میلیون بیننده).
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این تغییر در صورت و معنا و بهرهگیری هوشمندانه از عناصر فرهنگی کشور کره جنوبی و درآمیختن آنها با موضوعها و مشکلات روز مخاطبان و نگاه جهانشمول به موضوعها و پدیدهها است که مخاطب را به سمت فهمی تازه از پیچیدگیهای روابط بین انسانها در دنیای مدرن میرساند. شاید رمز توفیق این سریال هم در همین چفتوبست هوشمندانهای باشد که کارگردان و فیلمنامهنویس به آن دادهاند.
در تبارشناسی این نوع نگاه به روابط اجتماعی و فرهنگی باید سراغ فیلمی به نام «انگل» (Parasite)، به کارگردانی بونگ جون-هو رفت که یک کمدی سیاه است که توانست جوایز مهمترین جشنوارههای جهانی از کن تا اسکار را برای کارگردانی و فیلمنامهنویسی این اثر نصیب این فیلم و کشور کره کند. «انگل» نخستین فیلم غیرانگلیسیزبانی بود که جایزه بهترین فیلم آکادمی اسکار در سال ۲۰۱۹ را برنده شد. در آن اثر نیز خشونت و سبعیت یک خانواده تهیدست در مقابل لطفی که خانوادهای مرفه به آنها روا داشتند و توطئهای که برای آنها در نظر گرفته بودند، با نگاهی ژرف به نظام طبقاتی در کره جنوبی، در ساختار داستانی جنایی پیریزی میشود.
بازی سادهای که به انتخاب بین مرگ و زندگی میانجامد
بازی مرکب نیز از چنین پیرنگ داستانی تبعیت میکند. ظاهر ماجرا یک بازی ساده است که آدمیان در آن درگیر میشوند که بسیاری نیز آن را در دوران کودکی و نوجوانی تجربه کردهاند. (مثل تیلهبازی) اما وقتی بازی صورت جدی به خود میگیرد و پای مرگ و زندگی به میان میآید، سویه تراژیک ماجرا بیشتر آشکار میشود.
پیرمردی که خود در زمره بازیگران است (بازیگر شماره ۱) و در قسمت آخر سریال مشخص میشود که او سرمایهگذار و بانی اصلی این بازی مرگ و زندگی است، از تمامی افرادی که به نوعی در زندگی خود شکست خورده و مستاصل و درماندهاند، دعوت میکند تا در یک بازی شرکت کنند و در صورت برنده شدن، نزدیک به ۴۰ میلیون دلار پول به دست آورند. ۴۵۶ نفری که میپذیرند در این بازی شرکت کنند، پس از سوار شدن به خودروهایی که آنها را به مقصد میبرند، بیهوش و به جزیرهای دورافتاده برده میشوند و هر کدام شمارهای میگیرند. وقتی در نوبت نخست، بازیگران درمییابند که بابت باخت در یک بازی بیش از نیمی از آنها کشته شدهاند، به ترک میدان بازی رای میدهند اما مدتی بعد، همه آنها وقتی با واقعیات زندگی روبهرو میشوند، به این فهم میرسند که زیست و زندگی آنها تفاوتی با نبودن و نیستی ندارد و این بار به انتخاب خود به آدرس تعیین شده و سراغ خودروها میروند و بار دیگر به بازی بین مرگ و زندگی وارد میشوند.
بازی پنج مرحله دارد و در هر مرحله نزدیک به نیمی از بازیگران کشته میشوند و البته در پشت صحنه اجزای بدن آنها هم قاچاق و با مبالغ گزافی به فروش میرسد.
جامعهای در رقابت بین مرگ و زندگی
کارگردان در این سریال، میدان بازی و پشت صحنه آن (خوابگاه و نیز کارکنان یا مزدوران و آدمکشان) را همانند جامعهای کوچک در نظر گرفته و سعی کرده است از هر طیف و طایفه و پیشهای، نمایندهای را در این جامعه کوچک جای دهد؛ از کارگری که به خماری و مستی افتاده و همسرش او را ترک کرده و نزد دخترش شرمنده است (بازیگر نخست)، تا سردسته یک باند خلافکار، تا پزشکی که بابت تخلف از کار بیکار شده، تا یک دانشجوی موفقترین دانشگاه بازرگانی سئول، تا دختری که برای رهایی از فقر به جیببری روی آورده تا مهاجری پاکستانی که به صورت غیرقانونی با خانوادهاش در کره زندگی میکند و… حتی پلیسی که بر حسب وظیفه شغلی به دنبال برادرش میگردد که فکر میکند در این بازی کشته شده است.
نقطه مشترک تمامی این افراد شکست خوردن در زندگی است و در کنار آن، فیلمنامهنویس در لابهلای داستان، بر خشونت و سبعیت موجود در نظام طبقاتی و اینکه ضعیف و شکستخورده محکوم به نابودی و مرگ است، دست میگذارد؛ اگرچه فیلمنامهنویس با زیرکی نقطه تمایزی بین افراد خوب و بد ایجاد میکند و در نهایت پیروز نهایی این بازی را فردی انتخاب میکند که قهرمان خوب این سریال است. قهرمانی که در پایان بخش نهم، وقتی میخواهد سراغ دختر کوچکش در آمریکا برود، در آخرین لحظه منصرف میشود تا به مخاطب این پیام را بدهد که بازی ادامه دارد.
ریتم تند سریال، بهرهگیری از منحنی کشش در فیلمنامه و استفاده از قدرت تعلیق و نیز طراحی صحنه حرفهای، به همراه فیلمبرداری و تدوین مناسب، اثر را به حد و اندازههای سریالهای حرفهای آمریکایی و اروپایی رسانده است و شاید یکی از رموز موفقیت آن هم همین نگاه حرفهای و منظومهای به تمامی جوانب یک اثر باشد که آن را موفق کرده و به جایی رسانده است که احتمالا دنباله آن را هم در فصلی دیگر باید شاهد باشیم؛ به خصوص که به تازگی سایت بلومبرگ اطلاعاتی درباره میزان توفیق مالی این سریال منتشر کرده است که از سود بالای شبکه نتفلیکس خبر میدهد؛ سودی ۹۰۰ میلیون دلاری در برابر هزینه ۲۱ میلیون دلاری.