با اعلام کابینه دولت طالبان، هدف این گروه برای دولتداری به همه کسانی که با سخنان دیپلماتهایی مانند زلمی خلیل زاد در مورد تغییر آنان اغفال شده بودند، برملا شد. نخستین اعتراض در داخل و خارج از افغانستان در مورد کابینه دولت طالبان، به انحصاری و قومی بودن آن بود. برخی افراد مانند رحمتالله نبیل رئیس پیشین امنیت ملی افغانستان، کابینه طالبان را به «مدرسه اکوره ختک حقانیه» تشبیه کرد و شمار دیگری آن را یک تشکیلات تروریستی خواندند که اعضای آن تحت تعقیب نهادهای امنیتی کشورهای جهان و در فهرست سیاه سازمان ملل حضور دارند.
بااینحال به دلیل بافتهای پیچیده اجتماعی در ساختارهای محلی در افغانستان، حکومتها معمولا برای به دست آوردن اهداف سیاسی و ایجاد یک نظم، برخی از قواعد اجتماعی، مانند حضور نمایندگان اقوام در ساختارهای محلی را رعایت میکنند. بهجز دولت نخست طالبان از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ که کاملاً قومی و انحصاری بود، این مسئله در بسیاری از دولتهای افغانستان در گذشته رعایت شده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
پس از انتقادهای گسترده در داخل و خارج از افغانستان به ساختار تک قومی و انحصاری دولت طالبان، سخنگویان این گروه گفتند، این تازه آغاز راه است و همه مسندهای دولت طالبان تنها وزارتخانهها نیستند. آنها گفتند در ساختارهای محلی و در ادارات درجه دوم و سوم، افرادی خارج از تشکیلات طالبان و از همه اقوام گماشته خواهند شد.
در این سلسله گزارشها، به تشکیلات محلی طالبان در ولایتهای بزرگ افغانستان با توجه به ترکیب جمعیت اقوام در همان ولایات نگاه میکنیم.
در نخستین گزارش، به رویکرد طالبان در تقسیم قدرت در بلخ نگاه می کنیم. بلخ شهری درشمال افغانستان و پایتخت اقتصادی و سیاسی این کشور است. بلخ با دو کشور ازبکستان و تاجیکستان مرز دارد و به دلیل جایگاهش در تاریخ و فرهنگ، از مشهورترین شهرهای افغانستان است.
در تشکیلات حکومت محلی بلخ، ۳۵ اداره کلیدی وجود دارد که بر اساس تعریف قوانین اداری در افغانستان «کرسیهای درجه یک» هستند.
در مورد نفوس اقوام ساکن در بلخ گزارش دقیقی وجود ندارد، اما بر اساس یک گزارش هیئت معاونت ملل متحد در افغانستان (یونما)، از جمعیت حدود یک و نیم میلیونی در بلخ، ۵۸ درصد آنان به زبان فارسی و ۲۷ درصد به زبان پشتو صحبت میکنند. گویندگان زبان ترکمنی ۱۱.۹ درصد و گویندگان زبان ازبکی در این ولایت، ۱۰.۷ درصد ذکر شده است. گزارشهای مختلفی در مورد نفوس اقوام ساکن در بلخ منتشر شده و هر یک از این گزارشها، آمارهای مختلفی ارائه کردهاند که در بیشتر گزارشها، گروه اول تاجیکها، گروه دوم هزارهها، گروه سوم پشتونها، گروه چهارم ازبکها و گروه پنجم ترکمنها هستند.
برخی از گزارشها، پشتونها را گروه دوم در بلخ دانستهاند. به دلیل معتبر نبودن این گزارشها، نمیتوان به هیچ از آنها تکیه کرد. اما بنا بر گزارش هیئت معاونت سازمان ملل متحد، تنها ۲۷ درصد از جمعیت ساکن در بلخ، به زبان پشتو صحبت میکنند. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۵ و در رقابت میان دکتر عبدالله و اشرف غنی، ۶۳ درصد از شرکتکنندگان انتخابات در بلخ به دکتر عبدالله و ۳۶ درصد آنان به اشرف غنی رأی دادند. در انتخابات سال ۲۰۱۵، سران قوم تاجیک و هزاره در بلخ از دکتر عبدالله و سران اقوام پشتون و ازبک از اشرف غنی حمایت کردند. در نبود یک آمار دقیق، آمار هیئت معاونت سازمان ملل متحد و میزان رأی عبدالله و غنی در انتخابات ریاست جمهوری از میان ساکنان بلخ، تا حدی میتوانند ما را به حقیقت نزدیک کند.
بر این اساس مشخص میشود که پشتونها، به لحاظ ترکیب جمعیتی در بلخ، در جایگاه اول و دوم نیستند.
تشکیلات حکومت محلی طالبان در بلخ نشان میدهد که از میان ۳۵ اداره کلیدی، تنها در رأس پنج اداره، افرادی از قوم ازبک و عرب گماشته شدهاند که از این میان چهار اداره آن نظامی و یک اداره آن ملکی است.
از فهرست تشکیلات محلی طالبان در بلخ چنین به نظر میآید که سران این گروه در تقسیمات ادارات، هیچیک از کرسیهای سیاسی را به افراد غیر پشتون واگذار نکردهاند. ادارات نظامی که مسئولیت پاسبانی، دفاع و جنگ را دارند به ازبکها و بقیه ادارات به پشتونها واگذار شده است.
از این میان، مولوی عطاءالله عمری که یک ازبک فاریابی است، فرمانده لشکر طالبان در حمله به پنجشیر بود. به نظر میرسد کرسی فرماندهی ارتش در مزارشریف، بهعنوان پاداش تصرف پنجشیر، به او داده شده است. مولوی عمری برای تصرف پنجشیر، هزاران جنگجوی ازبک و ترکمن را از شمال افغانستان به پنجشیر برده بود.
مولوی نورالله ابوادریس، فرمانده امنیه بلخ، ملا سردار محمد سبحانی، فرمانده امنیه شهرک بندری حیرتان، قاری عابد (عرب)، آمر امنیت فرماندهی امنیه بلخ و مولوی شمسالله خالد، رئیس اداره زراعت ولایت بلخ، ازجمله فرماندهان ارشد طالبان در جریان تصرف شهرستانها و شهرها در یکسال اخیر بودند.
مولوی صلاحالدین ایوبی، تنها فرمانده ارشد ازبک که از اعضای کلیدی شبکه حقانی شمرده میشود و در تصرف کاخ ریاست جمهوری افغانستان حضور داشته در مصاحبه با یک رسانه ترکی گفته است، ۳۰ هزار جنگجوی ازبک در صفوف طالبان جنگیدهاند. با در نظر داشتن اینکه تعداد جنگجویان طالبان تا قبل از فروپاشی دولت پیشین افغانستان ۸۰ هزار نفر بوده است، حضور ۳۰ هزار جنگجو از قوم ازبک در این صفوف، از نقش برجسته ازبکها در جنگ ۲۰ سال اخیر حکایت میکند.
رحمتالله جبران (اسم مستعار) یک کارشناس سیاسی ازبک در افغانستان، در صحبت با ایندیپندنت فارسی میگوید، ازبکها سهم تعیین کنندهای در جنگ طالبان علیه دولت پیشین افغانستان داشتند، اما به دلیل بی اعتمادی سران طالبان به ازبکها، کرسیهای مهم و تعیین کننده به افرادی از این قوم واگذار نشده است. به باور رحمتالله، در چند سال اخیر و با پیشروی طالبان به سمت مراکز شهرستانها، نقشهای سیاسی درکنترل طالبان پشتون بودند و طالبان ازبک صرفا مسئولیت جنگ و حضور در خط نخست نبرد را داشتهاند. رحمتالله افزود: «با فروپاشی دولت پیشین و حضور طالبان در شهرها، همان تشکیلات خودخوانده طالبان در زمان جنگ بر ساختارهای محلی مسلط شدند و در آن تشکیلات طالبان ازبک حضور چشمگیری داشتند، و برای سهمگیری در جنگ برایشان کرسیهایی در نظر گرفته شده بود. همان افراد هنوز در کرسیهایشان حضور دارند، اما به دلیل بی اعتماد طالبان به ازبکها، بهزودی صفوف طالبان از ازبکها نیز تصفیه خواهد شد.»
به باور این کارشناس مسائل سیاسی، سران طالبان از شکلگیری جزایر قدرت توسط ازبکها در شمال نگران هستند و به همین دلیل اجازه نمیدهند فرماندهان ازبک در کرسیهای تعیین کننده حضور داشته باشند. جبران میگوید، فردی بنام مولوی مخدوم عالم تا اوایل اوت بهعنوان والی طالبان در فاریاب کار میکرد و در خطوط نخست جنگ علیه دولت پیشین افغانستان حضور داشت، اما چند روز پس از مسلط شدن طالبان بر افغانستان، از این کرسی برکنار شد و حالا در انزوا بسر میبرد. جبران میگوید که او از مخدوم عالم شناخت دقیق دارد و دلیل به حاشیه رانده شدنش تلاش او برای تقویت جایگاه ازبکها در صفوف طالبان بود.
غیبالله ثابت از دیگر فعالان سیاسی ازبک در شمال افغانستان میگوید که بیاعتمادی سران طالبان به ازبکها، باعث ریزش در صفوف حامیان ازبک این گروه شده است. به باور ثابت، به دلیل اینکه ازبکهای هوادار طالبان احساس میکنند، به میزان تلاش و فداکاریشان، در دولت طالبان حضور ندارند، در برخی از مناطق تصمیم گرفته شده که با بلند نمودن پرچم دولت اسلامی خراسان (داعش) علیه طالبان بجنگند. آقای ثابت میگوید، برخی از فرماندهان ازبک طالبان در مجالس به هوادارانشان گفتهاند، درصورتیکه طالبان به ازبکها سهم فراوان در دولت ندهد، آنان چنانچه بیست سال علیه دولتی تحت حمایت غرب در افغانستان جنگیدند، بیست سال دیگر علیه «دولت طالبان» خواهند جنگید.
به نظر میرسد، سران طالبان در تقسیم کیک امارت، حتی برای کسانیکه برایشان جنگیدهاند، نمیتوانند قوم و قبیله را فراموش کنند. درکنار بقیه مسائل ازجمله فقر، گرسنگی و قحطی که میتوانند زمینهساز یک شورش دائمی در افغانستان باشند، رفتار تک قومی و انحصارگرایی طالبان نیز میتواند مقدمه یک جنگ دیگر برای تثبیت جایگاه اقوام در دولت باشد. در دهه نود میلادی هر یک از اقوام افغانستان تحت لوای یک حزب سیاسی، علیه همدیگر جنگیدند تا جایگاهشان را در ساختار سیاسی تثبیت کنند. هماکنون طالبان میتواند منازعه قومی را در سطح یک جنگ داخلی از نو آغاز کند.