من از اولین نسل تیراندازیهای کور هستم. سال ١٩٩٩ وقتی که اریک هریس و دیلان کلیبولد در تیراندازی کلمباین ١٢ دانشآموز و یک معلم را کشتند، من نه سال داشتم. تمرینهایی را که بعد از این رویداد برای قفلکردن درها در مدرسه ابتدایی من انجام شد به یاد دارم؛ مدیر پشت بلندگو نام یک بازیگر فقید را به عنوان اسم رمز به زبان آورد: «کری گرانت در مدرسه است. تکرار میکنم، کری گرانت در مدرسه است».
ما، درها را قفل کردیم، چمباته زدیم و چراغها را خاموش کردیم تا وقتی که اعلام کردند که خطر رفع شده است. در آن هنگام این چند لحظه گذرا به نظر میرسید. زیر نیمکتهایمان میخندیدیم، و جوک میگفتیم در مورد اینکه مجبوریم توی دستشویی قایم شویم تا وقتی که درها را باز میکنند؛ هیچ درکی از شدت و قباحت این وضعیت نداشتیم. اما این گذشت، و وقتی که تمرین تمام شد، ما سراغ شعرها و فلشکارتهای حفظ واژگان و جدول ضربهایمان رفتیم. بعد از آن اولین تیراندازی در مدرسه، هیچ چیزی واقعا تغییر نکرد، اما ما همچنان تمرین میکردیم.
من ١٤ ساله بودم که در تیراندازیهای رد لیک، جفری وایز پدربزرگش را کشت و سپس با ماشین رفت مدرسه و پنج دانشآموز و یک معلم را به قتل رساند و هفت نفر دیگر را زخمی کرد، و بعد خودش را کشت. زندگی ادامه یافت، و پس از سال اول دبیرستان به فلوریدا نقل مکان کردم تا تحصیلات دبیرستان را آنجا به پایان برسانم. وقتی که تیراندازی ویرجینا تک اتفاق افتاد، من ١٦ ساله بودم. به فکر رفتن به کالج بودم و برای اولین بار داشتم جدی فکر میکردم که کجا بروم و چه رشتهای بخوانم. در همان روز سئونگهو چوی ٣٢ نفر از دانشجویان و اعضای دانشکده را به قتل رساند و ١٧ نفر دیگر را زخمی کرد. این در ویرجینیا اتفاق افتاد، نه در فلوریدا که ما آنجا بودیم. بنابراین، باز هم چیزی تغییر نکرد. اما ما همچنان تمرین میکردیم.
در این یک دهه، تعداد تیراندازیها بیشتر شد. رئیسجمهور جورج واکر بوش و جمهوریخواهان در مجالس قانونگذاری ایالتی در سرتاسر کشور قوانین حمل اسلحه را آسانتر کردند و مدت ممنوعیت حمل اسلحه یورشی که در سال ١٩٩٤ در دوره رئیسجمهور بیل کلینتون اعمال شد پایان یافت. این باعث شد ایالات متحده پر از سلاحهایی شود که قبلا ممنوع بودند. افراد شیفته شکار و کلکسیونداران اسلحه از تفسیر زیانباری که از متمم دوم قانون اساسی میشود برای نجات خود استفاده کردند، و انجمن ملی سلاح کنترل شدید خود بر قانونگذاران جمهوریخواه را بیشتر و بیشتر کرد.
تیراندازیای که باید همه چیز را تغییر میداد اتفاق افتاد
در سال ٢٠١٢، وقتی که کشتار سندی هوک اتفاق افتاد، من ٢٢ سال سن داشتم. آدام لانزای بیست ساله مادرش، ٢٠ دانش آموز کلاس اول، مدیر و روانشناس مدرسه را به قتل رساند و سپس خودش را کشت. در نهایت، به نظر میرسید که مقامات منتخب ما در واشنگتن میخواهند کاری بکنند. همانطور که بارها و بارها دیده بودیم، جمهوریخواهان در سنا مانع ارائه لایحه معمولی بررسی سوابق شدند. اما از این تراژدی اندکی امید حاصل شد. وقتی سیاستمداران آمریکا کاری نمیکنند، مردم آمریکا خود اقدام میکنند.
گروههای مانند Moms Demand Action و Everytown For Gun Safety شکل گرفتند و شروع کردند به سازماندهی در سرتاسر کشور. تیرندازیها یکی پس از دیگری ادامه یافت، گروههای بیشتری شکل گرفتند و متحد شدند. در جدیدترین مورد، گروه March For Our Lives توسط نسل «هزاره» و دانشآموزان نسل «زد» ایجاد شد پس از آنکه مدرسه آنها، «مجوریتی استونمن داگلاس» در پارکلند تبدیل به منطقه جنگی شد. آنها دیدند که تیرانداز در نهایت خونسردی ١٧ نفر از همکلاسیهای آنها را به قتل رساند. سپس آنها ناچار بودند به مدرسه بازگردند و سال تحصیلی را تمام کنند. فعالیتهای آنها توجه جهانیان را به خود جلب کرد، اما نماینده ایالتی آنها در فلوریدا تلاشهای مختلف برای کنترل اسلحه را رد کرد، اقداماتی که به ریشه این مشکل میپرداخت.
مثل همیشه در عمل هیچ چیزی تغییر نکرد، آنها همچنان به تمرین ادامه دادند
اما این که تاکنون تغییر زیادی ایجاد نشده است به معنای این نیست که تغییر زیادی اتفاق نخواهد افتاد. افراد همسن من، یعنی نسل هزار، اولین نسل تیراندازیهای کور هستند که به سن قانونی رسیدهاند. درست است؛ حالا ما ٨٣.١ میلیون نفر سرانجام شرایط رای دادن را داریم و رسما بزرگترین گروه رایدهندگان در انتخابات ٢٠٢٠ خواهیم بود. با فاصله اندکی از ما، دومین نسل تیراندازیهای کور، یعنی «نسل زد»، قرار دارد که ٦٥ میلیون نفر از جوانان آمریکا را تشکیل میدهد.
تا سال ٢٠٣٠، همه ١٥٠ میلیون نفر نسل هزاره و نسل زد واجد شرایط رایدادن خواهند بود، و تحقیقات «پیو ریسرچ» نشان میدهد که نسل «هزاره» و نسل «زد» لیبرالترین گروه رأیدهندگان بوده و خواهند بود. دو بررسی آماری این باور را تأیید میکنند که ٢٩ درصد نسل هزاره و ٣٠ درصد نسل زد عملکرد دونالد ترامپ را بهعنوان رئیس جمهور تأیید میکنند، در حالی که ٤٣ درصد از آنهایی که از نسل انفجار جمعیت (بیبی بومرز) هستند و ٥٠ درصد از «نسل خاموش» از او حمایت میکنند. به همین صورت، ٤٣ درصد از نسل «هزاره» و ٧٠ درصد از نسل «زد» معتقدند دولت باید کارهای بیشتری برای حل مشکلات انجام دهد، در حالی که تنها ٤٩ درصد از نسل انفجار جمعیت و ٣٩ درصد از نسل خاموش چنین اعتقادی دارند.
نسل «هزاره» و نسل«زد» با عواقب ناگوار انفعال دولت بزرگ شده و زندگی کردهاند. بهویژه در مورد موضوع سلاح، ما بیاختیار نظارهگر بودیم و دیدیم که چگونه مدارس، سینماها، سالنهای کنسرت، فستیوالهای غذا، مراکز خرید، کلوبهای شبانه، کنیسهها، مساجد، بزرگراهها، و همه مکانهای تجمع دیگر که قبلا بیخطر بودند، در یک چشم به هم زدن، تبدیل به مناطق جنگی شدند. ولی ما مجبور نیستیم این وضعیت را تحمل کنیم، ما امید داریم.
اگر تا حالا یک چیز بهطور واضح مشخص شده باشد، این است که نسل مسن آمریکا قصد ندارند ما را از خشونت اسلحه نجات دهند. اگر میخواستند، تا حالا این کار را کرده بودند. بنابراین، ای جوانان، این نسل تیراندازیهای کور، اکنون باید خودمان تصمیم بگیریم که خودمان را نجات دهیم. بروید، رأی بدهید.
این نوشته برگردان فارسی از مقالات منتشر شده دیگری است و منعکس کننده دیدگاه سردبیری روزنامه ایندیپندنت فارسی نمی باشد.
© The Independent