حسرت خوردن مردم لیبی به دوران پیش از انقلاب، به معنای این نیست که دلهایشان برای رژیم قذافی تنگ شده است.
آنچه را که جهانیان محال میدانستند، اکنون وقوعش بسیار محتمل شده است. منظورم بازگشت قذافی به قدرت است. پس از کشته شدن معمر القذافی، لیبی وارد یک مرحله تاریخی پرتلاطم شد؛ رژیم قذافی سرنگون گردید، پسرش سیف الاسلام قذافی بازداشت شد، بقیه افراد خانوادهاش یا تحت پیگرد قرار گرفتند و یا با شماری از رهبران رژیم به قتل رسیدند. این رویدادها به معنای این بود که چهار دهه دوران نظام قذافی بهسر رسیده و کشور لیبی به مرحله تازهای گام گذاشته است.
پس آیا ظهور سیف الاسلام قذافی و تلاشش برای نامزد شدن در انتخابات ریاست جمهوری یک تصادف است؟ خیر! بازگشت وی برایند شکست پروژه سیاسی، هرج و مرج، چندپارگی، مداخله قدرتهای خارجی در سرنوشت لیبی و جنگهای داخلی است؛ جنگهای وحشتناکی که آتش آن توسط شبهنظامیان محلی و جنگجویان مزدور بیگانه همواره شعلهور نگه داشته شد. اکنون زبان حال مردم لیبی گویای این است که اگر دوران حکومت قذافی بد بود، دورهای که پس از او آمد، بدتر از آن است.
اما باید از خود شهروندان لیبی پرسیده شود که آیا واقعا به بازگشت قذافیها به قدرت علاقهمند هستند یا خیر؟ بر اساس نظرسنجی که نهاد پژوهشی «رند» همزمان با وضع قانون انزوای سیاسی در ۲۰۱۳ انجام داد، اکثریت مردم لیبی این قانون را تایید کردند و موافقت نشان دادند که باید تمام کسانی که در رژیم قذافی کار کردهاند، از گرفتن مقام دولتی در نظام پسا قذافی، ممنوع باشند. اما نظرسنجی یادشده با تعیین مرحوم مصطفی عبدالجلیل وزیر دادگستری دوره قذافی بهعنوان رئیسجمهوری انتقالی لیبی نوین که با اکثریت آرا صورت گرفت، در تناقض قرار دارد. ولی به هر صورت در سیاست، امور همواره نسبی و متغیر است.
لیبی در حال حاضر کشوری چندپاره و دارای سه پایتخت، طرابلس، طبرق و بنغازی و با دهها رهبری جداگانه است. کشوری که بهرغم داشتن شبهنظامیان مسلح فراوان، از بیرون جنگجوی مزدور وارد میکند. هیچ راهحل سیاسی هم در افق این کشور دیده نمیشود. اگر توافقی میان مردم لیبی و تفاهمی میان قدرتهای منطقهای و بینالمللی برای رسیدن به یک راهحل سیاسی، صورت نگیرد، متاسفانه همین وضعیت ادامه خواهد یافت.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در چنین وضعیت پیچیدهای که همه جناحها برای رسیدن به قدرت سرسختانه تلاش میکنند، بازگشت قذافی پسر به صحنه سیاسی، وضعیت را بر افروختهتر و شکنندهتر خواهد کرد و ممکن است دامنه جنگها را گستردهتر کند و یا به آنها نقطه پایان بگذارد.
آیا قذافیها یعنی کسانی که متعلق به دوران قذافی بودند، تغییر کردهاند؟ آنها به این باورند که قدرتهای خارجی معمر القذافی و رژیمش را سرنگون کردند، ورنه سرنگونی آن از داخل ممکن نبود. البته همه اتفاقنظر دارند بر اینکه ناتو در لیبی مداخله نظامی کرد و شورای امنیت هم در یکی از نادرترین حالتهای تاریخی این مداخله را مورد تایید قرارداد که درنتیجه رژیم قذافی سرنگون شد. اما این نکته را نیز باید در نظر داشت که اجماع بینالمللی برای سرنگونی رژیم، برایند اقدامات خطرناک و کشمکشهای طولانی و غیرموجهی بود که معمر القذافی در سطح منطقه و جهان به راه انداخته بود و سقوط خود را اجتنابناپذیر کرده بود.
حقیقت این است که وی همه فرصتها را برای تغییر و کارا شدن رژیمش از دست داده بود. حتی نگذاشت پروژهای که پسرش سیف الاسلام روی دست گرفت و برخی آن را تغییری در روش حکومتداری یا تغییری در اصل نظام قلمداد میکردند، به ثمر برسد. پس از انقلاب برخی از پیروان قذافی ادعا کردند که دلیل سقوط نظام پروژه مدرنسازی آن بود، اما در واقع عکس آن درست است؛ یعنی شکست نظام در ایجاد تغییرات درونی، از عوامل سقوط آن بود. تلاش سیف الاسلام که از بریتانیا با اندیشههای مدرنیته برگشت، بعدها و در زمانی صورت گرفت که دیگر نهاد حکومت از پذیرش تغییر و مدرنسازی بهکلی ناتوان شده بود.
همچنان سقوط «جماهیری لیبی» به دلیل ناتوانی مادی نبود؛ چون در زمان سقوط، لیبی از نگاه نظامی از نیرومندترین و از نگاه اقتصادی از ثروتمندترین کشورهای منطقه بود و حدود ۷۰۰ میلیارد دلار در بانکهای خارجی سرمایه داشت. با اینهمه امکانات لیبی میبایست یکی از پیشرفتهترین کشورهای جهان باشد نه اینکه تنها به امنیت و ثبات خود فخرفروشی کند.
البته تردیدی وجود ندارد که مردم لیبی از وضعیت موجود که نابسامانیهای جنگ داخلی بر آنها تحمیل کرده است، ناراضیاند، اما بلیت سفر هم برای بازگشت آسان به قبل از سال ۲۰۱۱ در اختیار ندارند. از سوی دیگر جامعه جهانی با نهادهای مختلف به دلیل تصویر ترسناکی که از قذافی و نظامش در ذهن دارد، بازگشت آن را در حال حاضر نمیپذیرد، همچنان که در گذشته نیز نپذیرفته بود. درست مانند رژیم صدام در عراق که مورد پذیرش جامعه بینالمللی نبود و مانند رژیم خامنهای که هماکنون از سوی جامعه جهانی در محاصره قرار گرفته است.
شاید پسر قذافی با بازسازی تصویر پدرش بخواهد خود را یک لیبی اصیل، میهندوست و نزدیک به مردم لیبی نشان دهد، اما هرچه باشد، حسرت خوردن مردم به دوران پیش از انقلاب، به معنای این نیست که دلهایشان برای رژیم قذافی تنگ شده است. نظامهای کامیاب، نظامهایی هستند که الگوی جدید پیشکش میکنند و به آینده مینگرند، نه اینکه به گذشته بازگردند.
(برگرفته از روزنامه الشرق الاوسط)