مدتی است که نمایش سریال خاتون به کارگردانی تینا پاکروان در شبکه نمایش خانگی اذهان و توجهها را به خود جلب کرده است. آن گونه که از نمایش قسمتهای یکم تا هشتم این سریال برمیآید، این مجموعه تلویزیونی ادامه خواهد داشت. طبق اعلام تارنمای نماوا، نیمفصل این سریال اکنون به پایان رسیده و خبرها از شروع نیمفصل دوم آن تا اوایل ماه دی حکایت دارد.
سریال خاتون، که پس از سریال قورباغه (به کارگردانی هومن سیدی) دومین سریالی است که با سرمایهگذاری پلتفرم نماوا پخش میشود، درامی تاریخی و عاشقانه است با بازی نگار جواهریان (در نقش خاتون)، اشکان خطیبی، شبنم مقدمی، بابک حمیدیان، مهران غفوریان، پیام دهکردی، فرخ نعمتی، عاطفه رضوی، پژمان بازغی، سروش صحت، و مهران مدیری که در مدتی که نمایش داده شد، توانست نگاهها را به خود جلب کند.
خاتون نخستین سریال ساخت تینا پاکروان است، و داستان خانوادهای را در بستر رخدادی مهم در تاریخ معاصر ایران روایت میکند. داستان از ابتدای شهریور سال ۱۳۲۰ و در دوره جنگ جهانی دوم و اشغال ایران از سوی متفقین آغاز میشود، و سرنوشت یک خانواده و یک سرزمین را به تصویر میکشد. فرماندهی روسی (با بازی خوب بابک حمیدیان) نظری به همسر گماشته ایرانی خود (سرهنگ شیرزاد، با بازی اشکان خطیبی) دارد، و همین موضوع در جریان داستان سریال، پیرنگی از یک مثلث عشقی را برای مخاطب رمزگشایی میکند.
تا اینجا، سریال تمرکزش بر جغرافیای شهر رشت و حضور نظامیان روس در این شهر است. در آخرین قسمت، و با حضور خاتون در هتلی در تهران، به نظر میرسد که درام در نیمفصل دوم خود وارد مناسبات این کلانشهر شود. با اضافه شدن مهران مدیری و مهران غفوریان، در دو نقش نسبتا متفاوت، ادامه سریال قطعا دیدنیتر خواهد شد.
شهریور ۱۳۲۰ و روایتهای متفاوت
دوره پس از اشغال نظامی ایران از سوی متفقین و برکناری رضاشاه و به سلطنت رسیدن فرزندش محمدرضا، دستمایه برخی آثار سینمایی در چند دهه گذشته بوده است که شاید معروفترین آنها، سریالهایی چون هزار دستان، کیف انگلیسی، و کلاه پهلوی باشد.
در شبکه نمایش خانگی، سریال پرطرفدار شهرزاد به کارگردانی حسن فتحی نیز توانست جذابیت این فکر را مورد توجه قرار دهد که در سایه رخدادهای تاریخ معاصر میتوان پیرنگی داستانی را دستمایه کاری موفق کرد.
سریال شهرزاد البته چندان نگاه وفادارانه و جدی به این مقطع نداشت، اما خاتون جدا از خط اصلی داستان و بهخصوص در فصل اول، سعی کرده است فضای تحولات شهریور ۱۳۲۰ و آن ایام را بهخوبی نشان دهد و بیان کند تا مخاطب دریابد کشور در چه وضعیت خطرناکی قرار داشت و متفقین و بهخصوص روسها تا چه اندازه خوی برتریطلبی خود را بر مردم و نیروهای ارتشی تحمیل میکردند. همه سریالهای پیشین جغرافیای تهران را دستمایه کار خود قرارداده بودند، اما خاتون با انتخاب شهر رشت، از این منظر ابتکار به خرج داده است. تمرکز بر نیروهای روسی و خوی تجاوزگرانه آنها از این منظر جالب توجه است که در این روزها نیز جو ضدروسی در فضای افکار عمومی ایران در جریان است و مخاطبان ناخواسته به سمت همذاتپنداری با قهرمانان سریال سوق داده میشوند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
فیلمبرداری روان و حرفهای هومن بهمنش، طراحی صحنه نسبتا خوب، و بازیهای باورپذیر توانسته است مخاطب را در جریان بحرانی قرار دهد که دامنگیر ایران در آن سالها شده بود، اگرچه گریمها اندکی اغراقآمیز است.
تینا پاکروان که تجربه کار کردن با بزرگانی چون بیضایی و مهرجویی را در کارنامه حرفهای خود دارد، بعد از چند تجربه سینمایی این بار گام بلندتری برداشته است تا سریالی را دستمایه کار خود قرار دهد که حداقل با قهرمان قصه آن و دغدغههایش از منظر جنسیت آشنایی بسیاری دارد.
اگر کمی واکاوی کنیم، در این سالها و با حضور برخی زنان فیلمساز، دغدغه تلاشهای زنان در مقاطع گوناگون تاریخی میتواند نشاندهنده این باشد که مقاومت آن سالها فقط نتیجه تلاش مردان نبوده است و سهم زنان را نباید اندک شمرد و خوار کرد. از این منظر، میتوان برجستهسازی قهرمان داستان خاتون را پذیرفت.
او البته تجربه همکاری با چند کارگردان را که سریال تاریخی ساختهاند نیز در کارنامهاش دارد. با این حال، در تصویرسازی و شخصیتپردازی از خاتون که به نوعی نماد مقاومت زنانه است تا اندازهای دقیق عمل نکرده است. شخصیتی که تقریبا در ۷ قسمت نخست چندان نشانهای از خود بروز نمیدهد، فقط در قسمت هشتم است که جلوههای تازهای از شخصیت مقاوم و سختجان زنی تحصیلکرده، اما آشنا به تحولات اجتماعی و سیاسی ایران را بروز میدهد. خاتون زنی است با گرایشهای آزادیخواهانه و وطندوستانه که به حلقه نیروهای مقاومت مردمی نیز وصل است. مادر شوهری کینهجو و مستبد دارد و بچهای دارد که در میانه سریال به دلیل بیماری از دست میرود. و البته شوهری ارتشی دارد که در بزنگاه حفظ پست خود و عشق به همسرش باقی مانده است.
بازیها تا اینجای سریال قابل قبول و حرفهای است و بازیگران توانستهاند نقش خود را باورپذیر اجرا کنند. اشکان خطیبی در نقش فرمانده رکن دو ارتش شاهنشاهی و گماشته روسها در گیلان، شخصیتی متزلزل دارد و این تزلزل و تردید را بهخوبی در بازی نشان میدهد. او شخصیتی است که از یک سو به سمت یکی از عوامل رده بالای ارتش شلیک میکند و او را به قتل میرساند، و از دیگر سو و برای حفظ موقعیت خود، تن به هر ذلتی میدهد. او عاشقپیشهای است که توان دفاع از عشقش (خاتون) را ندارد و برای همین، گاهی به مستی و میگساری رو میآورد و در نهایت برای حفظ جان خود، او را طلاق میدهد. اما نویسنده به خوبی توانسته است روحیه او را تصویر کند؛ روحیه مردی که در درون خود علاقهمند به وطن است ولی نمیخواهد هزینههای این تعلق خاطر را خودش بپردازد. بابک حمیدیان نیز در قامت فرمانده روسی نقشی رازآلود دارد که در فیلم بهخوبی جا گرفته است، اگرچه به نظر میرسد باید او را در قسمتهای بعدی بیشتر دید.
دعوت از کیهان کلهر و آهنگسازی تا تصنیفی با صدای بنان
تینا پاکروان و تیم سازنده سریال برای آهنگسازی این مجموعه تلویزیونی نیز سنتشکنی کردهاند و به سراغ یکی از شخصیتهای برجسته موسیقی سنتی ایرانی رفتهاند: کیهان کلهر؛ نامی آشنا که در چند سال اخیر به دلیل موفقیتهای جهانی که برای خود و موسیقی ایران به دست آورده، جایگاه و اعتباری ویژه در میان علاقهمندان به موسیقی یافته است.
کلهر با بهرهگیری از ارکستر سازهای زهی و ساخت موسیقی پرتحرک و عاطفی با ملودیای شنیدنی، توانسته است فضای فیلم و احساس غم و اندوه پنهان در فیلم را به خوبی به مخاطب انتقال دهد.
در بخشهایی از فیلم که بار غم و اندوه مصیبتها بر مردمان جنگزده بسی بیشتر است، احساس و عاطفه موجود در موسیقی متن به کمک فیلم میآید تا تاثیر آن را بر مخاطب بیشتر کند.
یک سنتشکنی دیگر در این سریال، بهرهگیری از یکی از تصنیفهای معروف غلامحسین بنان با صدای این خواننده نامی است. در چند سال اخیر، موج خواندن در تیتراژ سریال بسیار فراگیر و حتی به تشکیل مافیاهایی برای گرفتن سفارشهای خاص تبدیل شده است. با این ابتکار، به نظر میرسد که در همین آثار قدیمیها قطعات و تصنیفهایی را میتوان یافت که بیان کننده و وصف حال قهرمانان داستان باشد.
تصنیف انتخاب شده با صدای غلامحسین بنان، خود حکایتی شنیدنی دارد. این تصنیف را حسینعلی ملاح روی شعری از اسماعیل نواب صفا، ترانهسرای نامی ساخت و از معدود ساختههای ملاح بهشمار میرود. فضای شعر باری فلسفی و هستیشناسانه دارد، و این نکتهای است که خود نواب صفا در خاطراتش (قصه شمع) بیان و اشاره میکند، که این کار فضایی مرکب دارد و با مدولاسیون از اصفهان به سهگاه رفته و به آواز اصفهان بازمیگردد.
شعر نیز مضمونی انسانی دارد و انتخاب آن برای این سریال از هوشمندی آهنگساز یا کارگردان خبر میدهد:
هستی چه بود، قصهٔ پر رنج و ملالی
کابوس پر از وحشتی، آشفته خیالی
ای هستی من و مستی تو، افسانهای غمافزا
کو فرصتی که تا لذتی بریم از شب وصالی
نکته جالب توجه این که همسر بنان نیز در گفتوگویی با نشریه ادبستان (شماره ۵۱)، از دلبستگی آقای بنان به این ترانه و زمزمه کردن آن بهخصوص در سالهای پایانی عمرش سخن گفته بود تا نوستالژی ترانه افزونتر از آنی شود که است.
سریال در قسمت هشتم و با ورود خاتون به هتلی در تهران، و حضور مهران مدیری (دایی خاتون که به نظر میرسد نقش دلال دوران جنگ را عهدهدار است) و مهران غفوریان، جانی تازه گرفته است. حضور همزمان خاتون و سرهنگ روسی که دلبسته اوست (اما بیخبر از حضور یکدیگرند) ماجرا را احتمالا جذابتر میکند و بر تعلیق داستانی سریال خواهد افزود. باید تا اوایل دی منتظر ماند و دید در نیمفصل دوم سریال خاتون چه خواهد گذشت و قهرمانان سریال چه ماجراهایی را از سر خواهند گذراند.