جان بولتون با اعلام دونالد ترامپ در حساب توییتریاش، از سمت خود کنار گذاشته شد.
گرچه حضور کمرنگ بولتون در کنار ترامپ در هفتههای گذشته و اختلافات دامنهدار او با وزارت خارجه و وزارت دفاع، گمانهزنیهایی درباره برکناری قریبالوقوع او ایجاد کرده بود ولی این موضوع موجب نشد، خبر برکناری او برای تحلیلگران سیاسی و رسانهها چندان عادی باشد.
تهور دونالد ترامپ برای زیر پا گذاشتن اصول سیاسی و اتخاذ تصمیمهای جنجالی و نامطلوب برای جامعه بینالمللی عنصر اساسی در نزدیک شدن ترامپ و بولتون به یکدیگر بود، ولی این دو از ابتدای همکاری مشترکشان در کاخ سفید در مجموعه گستردهای از مسائل با یکدیگر اختلافنظر و تفاوت مشی داشتند.
شعار «آمریکا در اولویت» رشته پیونددهنده این دو بود ولی جان بولتون تحقق این شعار را متکی به نمایش سرسختانه اقتدار نظامی و اقتصادی آمریکا به تمامی عناصر جهانی و بازتعریف تمامی پیوندهای بینالمللی حول منافع آمریکا میدانست و در مقابل ترامپ به دنبال تحقق این شعار با تدارک معاملههای بزرگ در سطح جهانی است.
از این منظر، مذاکره با رهبر کره شمالی، خروج نیروهای آمریکایی از سوریه، مذاکره با طالبان، مذاکره بیقیدوشرط با ایران و نحوه مواجهه با بحران ونزوئلا از مهمترین اختلافهای جان بولتون و ترامپ بود.
جان بولتون: غریبِ آشنا
برای حسن روحانی، رئیسجمهور کنونی ایران، جان بولتون نامی آشنا است. زمانی که روحانی در ابتدای دهه 80 شمسی، در جایگاه دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران مذاکرات سعدآباد را با 3 کشور اروپایی پیش میبرد، جان بولتون در حال تثبیت جایگاهش در سیاست خارجی دولت جورج بوش بود. او که مدیریت دفتر کنترل تسلیحات را در وزارت خارجه آمریکا بر عهده داشت از مهمترین چهرههای مخالف با توافق سعدآباد بود و سیاست امتیاز دادن به ایران در ازای محدودکردن فعالیتهای هستهای را اشتباه میدانست.
در سال 1383، کشورهای اروپایی برای راضی کردن آمریکا به صدور معافیتهای تحریمی برای خرید قطعات هواپیما و سرمایهگذاری اروپاییها در بخش انرژی (به عنوان کف خواستههای ایران در توافق سعدآباد) گامهای بزرگی برداشته و کالین پاول وزیر امور خارجه وقت آمریکا را نیز تا حدود زیادی با خود همراه کرده بودند. اما نهایتاً این جان بولتون بود که توانست با ایجاد جبههای قدرتمند متشکل از دیک چنی و دونالد رامسفلد، سیاست خارجی آمریکا را به سمت قطب «عدم انعطاف» تغییر دهد و زمینه ناکامی توافق سعدآباد را فراهم کند.
به این ترتیب، توافق سعدآباد که میتوانست بزرگترین دستاورد حسن روحانی در جایگاه دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران باشد، با صحنهگردانی جان بولتون و همراهی دیک چنی و رامسفلد به بزرگترین ناکامی او بدل شد.
رقبای سیاسی روحانی هنوز پس از سالها مذاکرات سعدآباد و ناکامی در برآورده شدن مفاد آن توافقنامه را به عنوان مستمسکی برای تحقیر او به کار میبرند. به جز ارجاع هر از چند گاه رهبر جمهوری اسلامی به آن مذاکرات به عنوان «عبرتهای اعتماد بیجا به غرب» مشهورترین توصیف را علی لاریجانی، جانشین روحانی در شورای عالی امنیت ملی به کار برد؛ دُرّ غلتان دادیم و آبنبات گرفتیم.
مواجهه دوم بولتون و حسن روحانی نیز بر سر برنامه هستهای ایران و توافق با غرب بود. توافق ایران و ۱+۵ موسوم به برجام که برخلاف توافق سعدآباد، نه توافقی صرفاً اروپایی که توافقی با همه اعضای شورای امنیت سازمان ملل از جمله آمریکا است. انتقادهای دونالد ترامپ از این توافق چه در دوره رقابتهای انتخاباتی و چه در ماههای ابتدایی ریاستجمهوریاش گرچه پایههای این توافق را سست کرده بود ولی حضور بولتون در کاخ سفید و نشستن بر صندلی مشاور امنیت ملی آمریکا، میخ آخر را به تابوت این توافق بینالمللی زد و روند خروج آمریکا از این توافق را سرعت بخشید.
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران که بخشی از تیم حسن روحانی در مذاکرات سعدآباد و رئیس تیم مذاکرهکننده ایران در برجام بود، از همان بدو انتصاب بولتون به عنوان مشاور امنیت ملی کوشید مانع از نقش مخرب او علیه برجام شود؛ تلاشی که ناکام ماند.
ایران و آمریکا پس از بولتون
پس از اعلام سیاست ایران برای کاهش گامبهگام تعهدات برجامی در اردیبهشتماه و در حالی که همگان منتظر بودند تا ترامپ پاسخی کوبنده به ایران بدهد، رئیسجمهور آمریکا به شکلی متفاوت سخن گفت: «چیزی که در رابطه با ایران مایلم شاهدش باشم؛ این است که آنها با من تماس بگیرند.»
این سخن ترامپ در نقطه مقابل سیاست «فشار حداکثری و انعطاف صفر» بود که جان بولتون سالها درباره ایران دنبال میکرد. ریچارد نفیو که طراح تحریمهای علیه ایران در دولت باراک اوباما و از منتقدان خروج ترامپ از برجام است در توییتی همین موضوع را پیش کشید و نوشت: «اگر همین الان، روحانی با اتاق کنترل کاخ سفید تماس بگیرد تا تماس او را به ترامپ وصل کنند، بولتون خود را از طبقه سوم پایین میاندازد و از سه در رد میشود تا تماس را قطع کند.»
پیشنهاد ترامپ برای دیدار با سران ایران در هفتههای بعد نیز به اشکال مختلف تکرار شد. موضوع پادرمیانی فرانسه برای انجام گفتگو میان روحانی و ترامپ در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل و اعلام آمادگی ترامپ برای تحقق این دیدار تاریخی نیز آن چیزی نبود که بولتون انتظارش را داشت. به همین دلیل وی در توضیح این پیشنهاد ترامپ تلاش کرد تا تفسیر خود را ارائه دهد: «پیشنهاد دیدار با روحانی و رهبران ایران به معنای چرخش در سیاست آمریکا علیه رژیم ایران نیست. ترامپ برای گفتوگو حاضر است با هر کسی دیدار کند. ترامپ یک معاملهگر است و از این رو، همیشه آماده دیدار، مذاکره و معامله است.»
حضور جان بولتون در پست مهم مشاور امنیت ملی رئیسجمهور آمریکا و خاطره بدی که حسن روحانی از اقدامات وی دارد یکی از موانع دیدار روسای جمهور آمریکا و ایران بود که حالا از سوی ترامپ از میان برداشته شده است. اما این دیدار تاریخی هنوز موانع بزرگ دیگری نیز بر سر راه دارد. اگر جان بولتون به طور کامل معتقد بود که سیاست فشار حداکثری و عدم انعطاف مطلق سبب زانو زدن جمهوری اسلامی خواهد شد و هر سیاستی جز این غلط است، کسانی نیز در ایران در نقطه مقابل ولی مشابه وی فکر میکنند و معتقدند که مقاومت مطلق تنها گزینه ایران برای مواجهه با آمریکا است.
سیاست اتکا به شرق که علی خامنهای میپسندد و سیاست ایجاد شکاف میان اروپا و آمریکا که حسن روحانی بیش از 2 دهه است پیگیری میکند، تاکتیکهای متفاوت برای تحقق استراتژی مقاومت مطلق در برابر آمریکا است. سران جمهوری اسلامی همچنان باور دارند که بدون ایجاد تغییر در سیاست منطقهای و موضوع اسرائیل میتوانند با اتکا به منافع اقتصادی و موقعیت ژئوپلیتیک ایران، بینیاز از آمریکا، بلوکی اقتصادی-سیاسی-نظامی تشکیل دهند که هم ضامن توسعه اقتصادی باشد و هم برای همیشه در مقابل آمریکا مصونیت ایجاد کند.
حذف جان بولتون گرچه یکی از موانع دیدار میان رهبران ایران و آمریکا را در مقطع فعلی از میان برداشته است، ولی هنوز نگاه غیرواقعی و متصلب به مناسبات جهانی در هر دو سو نمایندگانی جدی و تأثیرگذار دارد که جلوی عادیسازی روابط دو کشور را خواهد گرفت.