این روزها مجموعه تلویزیونی علمی-تخیلی آمریکایی به نام هجوم (Invasion) به کارگردانی سیمون کینبرگ و داوید ویل در «اپل تیوی پلاس» پخش میشود و به دلیل آن که یکی از بازیگران نقش اول آن گلشیفته فراهانی است، پخش آن از پلتفرمهای «فیلیمو» و «نماوا» متوقف شد، و این نشان میدهد زخمی که گلشیفته فراهانی به تعصب دینی و نظام جمهوری اسلامی ایران زده است، هنوز خونچکان است، در حالی که گلشیفته قصد زدن هیچ زخمی نداشت و حتی خیال مهاجرت هم در سرش نبود؛ تنها میخواست بتواند مانند برخی از بازیگران مرد ایرانی، در فیلمهایی که خارج از ایران ساخته میشود، بازی کند.
گلشیفته در خانواده تئاتری-سینمایی بزرگ شده است. پدرش بهزاد فراهانی از نمایشنامهنویسان و بازیگران پیشکسوت سینما و تلویزیون ایران بود و هست، و مادرش، فهیمه رحیمنیا، دانشآموخته رشته هنرهای تجسمی از دانشگاه. D.E.A علوم انسانی استراسبورگ فرانسه که از دوران پادشاهی به بازیگری پرداخت، اما بسیار کمکار است.
گلشیفته از نوجوانی در کارگاههای بازیگری مهین اسکویی شرکت میکرد و وقتی چهارده سال بیشتر نداشت، نقش «میم» را در «درخت گلابی» (داریوش مهرجویی) به بهترین نحو ایفا کرد و جایزه بهترین بازیگر نقش اول بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر را از آن خود کرد و به عنوان کمسن و سالترین بازیگری که آن جایزه را گرفته است، تمام توجهها به او جلب شد و پشت سر هم در فیلمهای مختلف بازی کرد و جوایز چندی در جشنواره فجر برنده شد و تبدیل به بازیگر جریان اصلی سینمای ایران شد و آوازه شهرتش از مرزهای ایران گذشت، و موجب شد «سِر ریدلی اسکات» او را برای بازی در «یک مشت دروغ» یا «مجموعه دروغها» (Body of Lies) برای بازی در کنار لئوناردو دیکاپریو و راسل کرو انتخاب کند، و گلشیفته در نقش «عایشه»، پرستاری که مستقیم با دیکاپریو بازی داشت، ظاهر شد. او با چنین سرمایهای به ایران برگشت و شاید انتظار داشت برایش فرش قرمز پهن کنند و او را موجب افتخار ایران و ایرانیان بدانند. اما زن بودن در جمهوری اسلامی ایران یعنی ناموس مردان حاکم بودن، و آنها برنمیتابند که «ناموس»شان در کنار «مردان اجنبی» ظاهر شود، بلکه باید در خانه بنشیند و مردان پای روی آنها گذارند و به معراج بروند.
گلشیفته بهجای راه رفتن روی فرش قرمز، پشت میز بازجویی رفت و نه تنها قهرمان نشد، که به ضد قهرمانی که آبروی زن ایرانی مسلمان را برده است، تبدیل شد.
در همان سال ۱۳۸۷، در فیلم «درباره الی» (اصغر فرهادی) در نقش «سپیده» که بازیگر نقش اول آن فیلم محسوب میشد، بازی کرده بود و فیلم مورد توجه بسیاری قرار گرفت. اما محمدحسین صفار هرندی، وزیر وقت وزارت ارشاد اسلامی، فجر به دلیل بازی گلشیفته فراهانی، اجازه حضور آن فیلم را در جشنواره نمیداد که با پادرمیانی محمود احمدینژاد، رئیس جمهوری وقت، آن فیلم در جشنواره شرکت کرد و مورد توجه واقع شد و چندین جایزه را هم دریافت کرد. با این حال، هرچند قرار بود در نوروز ۱۳۸۸ به نمایش درآید، وزارت ارشاد جلو اکران آن را گرفت و سرانجام در ۱۷ خرداد ۱۳۸۸ در اوج منازعات انتخاباتی، اکران آن شروع شد و استقبال زیادی از آن به عمل آمد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
فراموش نکنیم که «درباره الی»، فیلمی بود درباره همان طبقه متوسطی که نقش پررنگی در جنبشی داشت که موسوم به «جنبش سبز» شد. هر چند فرهادی در فیلم «درباره الی» در واقع بر الکن بودن و دروغگو بودن این طبقه انگشت میگذارد، به هر حال توانست در طبقه متوسط برای خود جایی باز کند. اما طبقه فرودست، همانطور که به «جنبش سبز» نپیوست، به «درباره الی» هم روی خوش نشان نداد.
ضربه اصلی را گلشیفته فراهانی در جشنواره برلین، از دوستان خودش که شاید تحت فشار حکومت بودند، دریافت کرد. تِم لباسهای بازیگران ایرانی لباسهای شاد محلی بود و گلشیفته هم مانند آنها لباس پوشیده محلی پوشیده بود. اما تیمی که از ایران آمده بودند، اصغر فرهادی، مریلا زارعی، پیمان معادی، و رعنا آزادیور، کاملا از او کناره گرفتند. نه در روی فرش قرمز در کنار خود راهش دادند، نه در مصاحبهها کنار خود نشاندنش. این دختر بیست و چند ساله با روحی لطیف، احساس کرد آن اسیدی که دگماندیشان روزی بر پشتش ریختند، امروز دشنه شده است و بر قلبش فرود میآورند. او متوجه شد که تا جمهوری اسلامی و دگماندیشان بر این سرزمین حکومت میکنند، دیگر امکان بازگشت به ایران و بازی در فیلمهای ایرانی در کنار مردمی که دوستش دارند و دوستشان دارد، ندارد.
خودش در برنامه بیبیسی فارسی میگوید: «رفتاری که با من شد و بیاعتمادی که از یک سری مسئولین دیدم که در واقع پوست من را غلفتی کندند، باعث شد که دلم چنان بشکند که نتوان جمعش کرد.» اما خودش دلشکسته خود را بند زد و قد راست کرد و اکنون بر فراز ایستاده است.
اکنون ۱۴ سال از روزی که گلشیفته فراهانی ایران را ترک کرد، گذشته است. اوضاع سیاسی جمهوری اسلامی در ایران هم کاملا دگرگون شده است. از دیماه ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ که مردم فرودست و متوسط فرودست شده به خیابان آمدند و از کشتههاشان پشته ساختند، و با شلیک حکومت به هواپیمای مسافربری اوکراین عملا تمام طبقات اجتماعی رودرروی آن قرار گرفتند، گلشیفته مجددا به قلب ایرانیان بازگشت. حالا او بازیگری بینالمللی است با معیارهای بازیگر جهانی و روزی که سانسور از ایران برچیده شود و سینما از دست آتشزنندگانش رها شود، مردم برای دیدن فیلمهایش صف میبندند.
پس از آزادیام از زندان اوین، در سال ۱۳۹۵، هنوز ممنوع الخروج بودم. برای همین به دفتر دادیار ناظر بر زندان اوین که دفترش در میدان ارک است، رفتم تا ممنوع الخروجیام را حذف کنند. دادیار مرا به اتاقش فراخواند و چون میدانست دستی در سینما و تلویزیون دارم، گفت: «چرا گلشیفته فراهانی از ایران رفت و لخت شد؟» گفتم: «این را به عنوان دادیار میپرسی؟» که گفت: «نه، تو دیگه آزاد شدی...» گفتم: «شما و دوستانتان باعث شدید! رفت در یک فیلم از کارگردانی که جزو کارگردانان ناراضی آمریکایی محسوب میشه بازی کرد برگشت کشورش، پاسپورتش را گرفتن و کلی اذیت و آزار دید، بعد هم که دعوت برای بازی در فیلم «شاهزاده پارس: شنهای زمان» شد، آنقدر پاسپورتش را ندادند که تهیهکننده شخص دیگری را انتخاب کرد و گلشیفته هم وقتی دید دیگر در این مملکت جایی ندارد، تبدیل شد به بازیگری با معیارهای جهانی نه محدودیتهای جمهوری اسلامی.»
گلشیفته فراهانی مانند دهها و صدها هنرمند دیگر، خودخواسته ترک وطن نکرد، اشغالگران ایران او را مجبور به ترک ایران کردند. شهره آغداشلو، سوسن تسلیمی، شبنم طلوعی، زهرا امیرابراهیمی...، و بسیاری دیگر، مشتاق بازی کردن در سرزمینی هستند که در آنجا زاده شدند و رشد و نمو یافتند و ارتباط عاطفی و فرهنگی با مردم آن دیار دارند. اما تا این دیوار سنگی که بین آنان و مردمشان کشیده شده است، فرو نریزد، اوضاع بر همین مدار میچرخد.
توصیه میکنم مجموعه تلویزیونی «هجوم» را که در «اپلتی» پخش میشود، نگاه کنید تا بازی درخشان گلشیفته را یک بار دیگر به عنوان مادر خانوادهای که مورد هجوم واقع شده است، ببینید؛ مورد هجوم از سوی شوهرش و موجوداتی عجیب فرازمینی.
آخرین فیلمی که گلشیفته فراهانی در ایران بازی کرد، «درباره الی» بود. امیدوارم بهزودی اولین فیلم خود را در ایران آزاد شده بازی کند؛ شاید فیلمی به نام «درباره گُلی»!