شادمان و نرم میرقصید
ابر جوان با پیراهن عروسیاش
غروب را زیباتر کرده بود
روزگار بیرحم اما
او را از خشم، سیاه خواهد کرد
بکتاش آبتین متولد شهر ری تهران در خانوادهای متوسط بود. شعر سرودن را از ابتدای جوانی و در حالی آغاز کرد که علاقه بسیار به سینما، بهخصوص سینمای مستند داشت. اما حضور مستمر او در جلسههای شعر و انتشار نخستین مجموعه آثارش با نام شناسنامهای مهدی کاظمی که مجموعهای از غزلها و شعرهای نو او بود، او را بیشتر بهعنوان شاعر به شهرت رساند.
آبتین در ابتدای دهه ۸۰ جلسههای شعر و داستان جزیره کیش را با حضور شاعران و نویسندگان سرشناسی ایرانی برگزار کرد. سپس با همراهی شاعر جنوبی علیشاه مولوی و تعدادی از شاعران نقاط مختلف ایران «جریان شاعران سراسر ایران» را سامان دادند و پس از آن تا زمان عضویت در کانون نویسندگان ایران در اکثر جریانهای جدی ادبی و فرهنگی حضوری فعال داشت.
عضویت این شاعر در کانون نویسندگان اما منجر به فعالیت و مبارزه جدی وی علیه سانسور و نقض آزادی بیان شد. بکتاش آبتین پس از بازداشت منیژه نجم عراقی، منشی کانون شد در جمع هیئت دبیران فعالیت کرد و پس از آن چند نوبت عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران شد.
در طول دهه ۹۰ یورش به منزل شاعر و ضبط شعرها، فیلم و وسائل شخصیاش، ممنوعیت انتشار آثاری که تا آن زمان از او در نشرهای مختلف از جمله نشر چشمه و انتشارات نگاه عرضه شده بودند و در نهایت چندین نوبت بازداشت و زندان و احضارهای متعدد از سوی دستگاه امنیتی باعث نشد که ارادهاش برای آزادیخواهی دچار خدشه شود.
حاصل شاعری آبتین انتشار شش مجموعه شعر بود که آخرین آن درحالیکه انتشار همه آثارش در ایران ممنوع بود، به کمک نشر ناکجا در آبانماه امسال در پاریس ممکن شد. او با مجموعه شعر پتک برنده جایزه «کتاب سال شعر خبرنگاران» در ایران شد و این آخرین فرصت او برای حضور در محافل ادبی بدون ممانعت دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی بود. در این دوره برگزاری و شرکت در جلسات شعر و داستان کانون نویسندگان ایران با همراه دیگر اعضاء و شرکت در بعضی جلسات خصوصی فرهنگی او را در مرکز توجه قرار داد.
بکتاش آبتین به دلیل مشارکت در تدوین «تاریخچه کانون نویسندگان ایران» و شرکت در «مراسم بزرگداشت کشتهشدگان قتلهای زنجیرهای و احمد شاملو»، همینطور «عضویت در کانون» نهایتاً به همراه دو عضو دیگر این نهاد نویسندگی به تحمل ۶ سال زندان محکوم شد و در همین زمان بهطور مشترک با رضا خندان مهابادی و کیوان باژن برنده «جایزه انجمن قلم آمریکا» شدند.
مشخصه مهم آثار ادبی آبتین صراحت بیان، صمیمیت عاطفی و حسآمیزی عمیق و حساسیت او نسبت به وقایع و رویدادها سیاسی و اجتماعی بود. او در گفتگوهای خود تاکید داشت که ترجیح میدهد سربلند در برابر سانسور و نقض آزادی مقاومت کند و در جوانی جان خود را بر سر این آرمان بگذارد.
فعالیت فیلمسازی بکتاش آبتین نیز از سالهای پایانی دهه ۷۰ با ساخت مستندهای کوتاه داستانی آغاز شد. اما او در دهه ۸۰ با وجود محرومیت و محدودیتهای دائم موفق شد چند فیلم مستند تأثیرگذار بسازد. او در سال ۱۳۸۸ و همزمان با ساخت یکی از فیلمهای خود توسط مأموران امنیتی در خیابان مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت و در بیمارستان و سپس در خانه چندین ماه بستری شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در این مدت وی به همراه همسر خود مریم یاوری فیلمهای «کاملا خصوصی برای آگاهی عموم»، «۱۳ اکتبر ۱۹۳۷» (زندگی لوریس چکناوریان)، «موریانههایی با دندانهای شیری» (سلف پرتره از زندگی خود)، «پارک مارک»، «میکا»، «موری زن میخواد»، «آنسور»، «همایون خرم» و «زندگی فریبرز رئیس دانا» را ساخت و موفق به دریافت دیپلم افتخار از «دوازدهمین جشن مستقل سینمای مستند ایران» بهخاطر فیلم موریانهای با دندانهای شیری و بهترین فیلم بلند پرتره از «ششمین جشنواره سینما حقیقت» بهخاطر فیلم ۱۳ اکتبر ۱۹۳۷ شد.
آبتین هنرمندی حساس بود که در طول دوران زندگی خود چه در شعرها و چه در رفتار اجتماعیاش همواره تلاش داشت پایبند آرمانهای شاعرانه و انسانی بماند. او در شعرهای بلندش مانند «خسرو خطر» و «فرشته خانم» روایتگر انسانهای تک افتاده عصبی اما شریف بود که با وجود فراز و نشیبهای زندگیشان درکی عمیق از حقیقت تکاندهنده روزمرگی و جریان آن داشتند. جسارت در بیان، ملموس و صمیمی بودن ایدههای خیال شعرش، بدون آنکه نیاز باشد از عصبیت و تلخی آن کاسته شود در تعداد زیادی از آثار وی بهخصوص مجموعه شعرهای آخرش باعث شهرت او شد.
فیلمهای بکتاش آبتین وابسته به همان شرایط روحی و حسآمیزی در درک تصاویر و زمان و جریان زندگی بودند که در شعرهایش وجود داشت. این آثار واقعیترین شکل زندگی آدمها را موضوع و چارچوب قرار داده و سپس واکنشها و معرفت جامعه نسبت به این وضعیت را نقد میکرد. فیلم پارک مارک و موریانهای با دندانهای شیری بهخوبی نمایانگر این روحیه در آثار آبتین هستند.
او نه شاعری بود که فیلمساز شد و نه فیلمسازی بود که شاعر شد. بلکه انسانی حساس بود که تلاش داشت به هر ترتیب و با هر وسیله اثری در تعریف مرگ و ستایش زندگی بسازد. همه آثار او رفتوآمد دائم میان اثر مرگ و ارزش زندگی هستند و از همینجا جامعه، انسان معاصر و دردمندیها و گرفتاریها وارد آثار او شدهاند.
اما این شاعر را باید از زاویه دیگری هم شناخت. آن زاویه را کسانی درک میکنند که سابقه سالیان آشنایی از نزدیک با او را داشتهاند. «دردمندی مشترک» مهمترین مشخصه اخلاقی بکتاش آبتین بود. دوستان دوران جوانی او، دوستان دوران حضورش در جلسههایی ادبی، یاران او در جمع شاعران سراسر ایران و رفقایش در کانون نویسندگان، همینطور آشنایان و همراهان او در عرصه سینما همه بر یک موضوع تاکید دارند و آن همراهی شاعر با دورافتادگان و از یاد رفتگان در سختترین لحظهها است.
هرکجا شاعری مشکلی داشت، نویسندهای بیماری سخت داشت، هنرمندی محکوم میشد، شعر، شعور اجتماعی و صدای بکتاش آبتین حاضر بود. او که در دوران نوجوانی از نزدیک مشکلات و معضلهای جامعه را حس کرده بود، در دوران جوانی و بزرگسالی، هرگز حاضر نشد از آنچه درست بود کوتاه بیاید و همین رویکرد از او عضوی سرسخت و آشتیناپذیر در کانون نویسندگان ایران ساخت که ماموران امنیتی و بازجوهایش، به هیچ طریقی نمیتوانستند راهی برای خاموشکردن او پیدا کنند.
از زمانی که دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی و متولیان پرونده کانون نویسندگان ایران در وزارت اطلاعات رویه برخورد سخت با فعالان ادبی دگراندیش را پیش گرفتند، بکتاش آبتین در صف نخست احضار، تهدید، ضرب و شتم، بازداشت و زندان بود. میگفتند صدایش برابر بازجوها بلند است. کوتاه نمیآید و بازجوها را دست میاندازد. مخالفتش را با جمهوری اسلامی نهتنها انکار نمیکند که اصرار بر شرح دلایل خود برای این مخالفت دارد. موضوعی که قابل تحمل نبود.
در دوران زندان نیز با وجود بیماری و ضعف جسمی همبندان او تاکید داشتند هرگز اهل مصلحتاندیشی نبود و حاضر به پذیرش پایمال شدن حق زندانیان سیاسی نمیشد. همین موضوع اساس تشکیل پروندهای دیگر برای او در دوران زندان شد.
بکتاش آبتین به گواهی دوستان نزدیکش در مرخصی کوتاهی که به دلیل وخامت حال پدرش به او دادند، در جلسههای خصوصی تاکید داشت که بازجویانش به او گفتهاند ایران را ترک کند، اما اعتقاد او بهضرورت مقاومت در برابر تهدید، مانع این کار شد.
بکتاش آبتین در حالی جان خود را از دست داد که صدای بلندش پشتوانه و امیدی برای همراهان او در کانون نویسندگان ایران بود و تنگنایی برای زندانبانان و بازجویان. پس از تعلل عمدی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در اعزام بهموقع برای درمان، بکتاش آبتین در سومین دور ابتلا به کرونا به بیمارستان طالقانی منتقل شد. جایی که برای چند روز با دستبند و پابند نگهداری شد. تنها پس از وخیم شدن حال بکتاش آبتین بود که با اصرار وکیل و خانواده این شاعر مجوز مرخصیاش صادر شد. مجوزی که دیرهنگام بود و جان او را از گزند تهدید بازجویان بهسلامت حفظ نکرد.
سرانجام بکتاش آبتین صبح ۱۸ دیماه سال ۱۴۰۰ پس از یک دوره بیماری و رو به وخامت گذاشتن شرایط جسمانی پس از تاخیر در درمان و رسیدگی، جان خود را از دست داد. مرگی که دوستانش آن را «قتل خاموش» شاعر در ادامه قتلهای زنجیرهای شاعران، نویسندگان و دگراندیشان در ایران توصیف میکنند.