هرچند تهران درباره پیروزی در مذاکرات وین بزرگنمایی میکند، حقایق فراوانی وجود دارند که خلاف این ادعا را ثابت میکنند. در تابستان سال ۲۰۱۵، جمهوری اسلامی ایران از فرط شادی و خوشحالی دستافشانی و پایکوبی میکرد و محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه وقتش، عکس معروفی داشت که او را در بالکن یک ساختمان نشان میداد که سند برجام را در دست داشت و شادیکنان به بیرون نگاه میکرد. اما از آن زمان به بعد، اتفاقهای بسیاری رخ داد که مهمترین آنها زیانهای مالی هنگفت و بیسابقهای بود که جمهوری اسلامی ناگزیر به تحمل آنها شد.
به دنبال امضای برجام، رژیم ایران بیش از ۱۲۰ میلیارد دلار از پولهای بلوکهشده از زمان شاه را که در بانکهای سوییس و آمریکا نگهداری میشدند، همراه با بهره آنها دریافت کرد؛ اما قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس و رهبر پروژه نظامی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، با هزینه کردن این مبلغ هنگفت در جنگهای سوریه، لبنان و یمن، دهها هزار مزدور جنگی افغان، عراقی، لبنانی و غیره را برای جنگ استخدام کرد. پس از تمام شدن این دلارها، سلیمانی ناگزیر شد برای تامین هزینه عملیات نظامی در سوریه و نقاط دیگر منطقه از عراقیها باجخواهی کند.
خسارتهای جمهوری اسلامی ایران همینجا به پایان نرسید؛ زیرا دونالد ترامپ، رئیسجمهوری پیشین آمریکا، به محض ورود به کاخ سفید از برجام خارج شد و نسبت به تحریمهای قبل از توافق هستهای علیه ایران، تحریمهای سختتری اعمال کرد. در نتیجه، رژیم جمهوری اسلامی در مدت پنج سال گذشته از دستیابی به ۲۰۰ میلیارد دلار دیگر نیز محروم شد؛ در صورتی که تهران میتوانست میزان تولید و صادرات نفت را افزایش دهد، صادرات نفت ایران به یک چهارم کاهش یافت و تهران ناگزیر شد نفت را با هزینه بسیاری بالایی به خارج انتقال دهد و آن را در ازای بهایی بسیار اندکی بفروشد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
علاوه بر آن، مذاکرهکنندگان ایرانی نتوانستند غرامت زیانهای ناشی از تحریمها را بهعنوان شرط بازگشت به برجام به دست آورند. از سوی دیگر، تلاشهای بینالمللی بهمنظور وادار کردن ایران به گسترش چارچوب توافق و الزام این کشور به توقف فعالیتهای نظامی و خرابکارانه منطقهای آن نیز با شکست مواجه شد. قابل ذکر است که مسائل پیشنهادشده در اصل در توافق قبلی نبودند و درج آنها در پیشنویس توافق جدید به درخواست کشورهای منطقه مطرح شد. در نتیجه، میتوان گفت که صحبت ایران از دستیابی به پیروزی، با واقعیت اوضاع مغایر است و تنها در محدوده هیاهو و تبلیغات خلاصه میشود.
جمهوری اسلامی در طول چند دهه گذشته همواره از تبلیغات بهعنوان سلاح مهم و عامل تاثیرگذار در راستای رسیدن به اهداف راهبردی خود استفاده کرده است. دستگاه تبلیغاتی رژیم تهران آنچنان گسترده است که دستاوردهای تخیلی ایران در ذهن بسیاری از مردم منطقه بهعنوان واقعیت عینی جا گرفته است. جمهوری اسلامی ایران خود را برای هوادارانش بهعنوان یک نظام فراگیر مردمی، یک پروژه عادلانه، یک کشور دموکراتیک، یک رهبر اسلامی، دژی تسخیرناپذیر در مقابله با استکبار آمریکا و آزادکننده قدس و فلسطین معرفی کرده است.
با گذشت زمان، پرده از روی ادعاهای واهی و طرحهای اغراقآمیز رژیم ایران کنار رفت و جمهوری اسلامی بسیاری از هواداران منطقهای خود را از دست داد؛ در حالی که در آغاز انقلاب، احزاب و گروههای بسیاری در منطقه از جمله احزاب چپگرای عربی، ملیگرایان ناصری، ناسیونالیستها و حتی احزاب اسلامگرا به حمایت از رژیم ایران تمایل داشتند. امروز اغلب گروههای یادشده ایران را یک نظام فرقهای افراطی با برنامههای توسعهطلبانه منطقهای میبینند. علاوه بر آن، تصویری که جمهوری اسلامی ایران از خود بهعنوان حامی مستضعفان ارائه کرده بود و برخی تودههای مردمی عرب آن را دولتی متعهد به دفاع از اهداف عادلانه مانند مسئله فلسطین میدیدند، نیز از دست داد.
نخستین اقدامی که ماهیت اصلی رژیم جمهوری اسلامی ایران را آشکار کرد، حمایت آن از شبهنظامیان فرقهای در عراق بود که ملت عراق را قتلعام کردند. سپس مشخص شد که رژیم ایران در برنامهریزی و ترور رهبران لبنانی از جمله رفیق حریری نیز نقش داشته است؛ اما بزرگترین اقدامی که چهره واقعی رژیم تهران را پیش چشم میلیونها تن از اعراب آشکار کرد و به انزجار و نفرت منجر شد، نقش مستقیم جمهوری اسلامی در بحران جنگ سوریه و کشتار بیش از نیم میلیون شهروند سوری در آن کشور بود.
ادامه سیاست فرقهگرایانه تهران تنها به از دست دادن همگرایی تودههای مردمی دوردست منجر نشد، بلکه جامعه شیعه را نیز به شورش علیه سیاستهای تهران واداشت؛ بهویژه اینکه گروههای شیعه معتقد بودند وفاداری آنها به رژیم جمهوری اسلامی ایران تضمینی برای آنها نخواهد بود. به همین دلیل، صدای اعتراضها و مخالفت روشنفکران شیعه در لبنان، عراق و کشورهای حوزه خلیج فارس علیه رژیم ایران و گروههای وابسته به آن در منطقه بلند شد.
در عراق، شیعیان علیه گروههای عراقی وفادار به جمهوری اسلامی ایران به مخالفت برخاستند و به مبارزه علیه آنها ادامه میدهند. در لبنان نیز خانوادههای هزاران شهروند جوان لبنانی که در جنگهای ایران در سوریه و یمن کشته شدند، سرانجام این واقعیت تلخ را دریافتند که حزبالله و ایران با زندگی فرزندان آنها معامله میکنند؛ علاوه بر اینکه رژیم جمهوری اسلامی حتی در داخل ایران هم بهشدت منفور است.
رژیم ایران بهرغم رویارویی با بحران شدید مالی و اقتصادی، حمایت مالی حزبالله و رساندن کمکها، پرداخت غرامتها و دیههای این سازمان لبنانی را هرگز متوقف نکرد و در بخشهای مختلف اقتصادی و تجاری نیز به حمایت حزبالله و متحدان آن در منطقه ادامه داد. به همین دلیل، بهصراحت میتوان گفت که جمهوری اسلامی درخشش، نفوذ و تواناییهای خود را از دست داده است و حتی پایان تحریمهای غرب نمیتواند جمهوری اسلامی را از وضعیت دشوار کنونی نجات دهد و دیری نمیپاید که این رژیم در داخل و خارج از کشور خود با شورش و قیامهای مردمی مواجه میشود و میلیون تن از مردم ایران که نفرت و انزجارشان از جمهوری اسلامی پیوسته در حال افزایش است، علیه آن قیام خواهند کرد.
برگرفته از روزنامه الشرق الاوسط