پس از تبلیغات اغراقآمیز و هیاهویی که رژیم ایران در مورد قدرت نیروی قدس و گسترش نفوذ آن در منطقه به راه انداخته بود، اکنون افسران ارشد نیروی قدس تحت تعقیب اسرائیلاند و یکی پس از دیگری مقابل خانههایشان در تهران ترور میشوند. در واقع اسرائیل که در گذشته پایگاهها و مواضع سپاه پاسداران در خارج از ایران را هدف حمله قرار میداد، اکنون نیروی قدس را در داخل ایران هدف گرفته است.
آخرین مورد از عملیاتهای یادشده که به دنبال انتشار گزارشهایی از هشدار آمریکا به اسرائیل مبنی بر خودداری از هدف قراردادن دانشمندان برنامه هستهای ایران انجام گرفت، ترور سرهنگ صیاد خدایی، فرمانده ارشد سپاه قدس، بود. عملیات اخیر در جنگ علنی اسرائیل علیه رژیم ایران یک نقطه عطف به شمار میرود، زیرا تلآویو از زمین، هوا و دریا به این نبرد ادامه میدهد؛ بهویژه پس از افشاگریهای نیویورک تایمز مبنی بر اینکه اسرائیل به مقامهای آمریکایی اطلاع داده که موساد طراح این ترور بوده است. افزون بر آن، جنگ تبلیغاتی و رسانهای اسرائیل علیه رژیم جمهوری اسلامی ایران نیز بهطور چشمگیری افزایش یافته است.
البته برانگیخته شدن خشم اسرائیل از افشاگریهای نیویورک تایمز نشان میدهد که واشنگتن در حال حاضر با هدف قرار دادن رژیم ایران مخالف است؛ بنابراین به نظر میرسد که تصمیم مقابله با تهران را اسرائیل به تنهایی گرفته است. تحول مهم دیگر این است که اقدامهای بازدارنده اسرائیل به سمت خطرناکی پیش میرود و ممکن است به شعلهور شدن آتش جنگ شدید دیگری در منطقه منجر شود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
هرچند اسرائیل از مدتها پیش پیوسته مواضع و پایگاههای رژیم ایران در سوریه را هدف حمله قرار میداد، هدف گرفتن نیروی قدس در داخل ایران به این معنی است که اسرائیل میخواهد این پیام را به تهران برساند که به تغییر موضع روسیه در سوریه اهمیتی نمیدهد.
از سوی دیگر، ترور صیاد خدایی نشان میدهد که اسرائیل عملا در داخل ایران نفوذ دارد و نفوذ آن به حدی گسترش یافته که حتی به درون نیروی قدس هم رخنه کرده است. این در حالی است که قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین سپاه قدس، همواره به قدرت و نفوذ سپاه قدس میبالید و پیش از آنکه به دست نیروهای آمریکایی کشته شود، پیام تهدیدآمیزی به ژنرال دیوید پترائوس فرستاد که روزنامه گاردین آن را در اول اوت ۲۰۱۱، منتشر کرد. سلیمانی در آن زمان نوشته بود: «ژنرال پترائوس! شما باید بدانید که این من، قاسم سلیمانیام که سیاست ایران در قبال عراق، لبنان، غزه و افغانستان را مدیریت میکنم. در واقع سفیر جمهوری اسلامی ایران در بغداد یکی از نیروهای سپاه قدس است و فردی که جایگزین او شود، باز هم از سپاه قدس خواهد بود».
اکنون وضعیت کاملا دگرگون شده و اسرائیل با هدف قرار دادن افسران نیروی قدس در داخل ایران، نهتنها آبروی سپاه پاسداران و نیروی قدس وابسته به آن را برده، بلکه به حیثیت رژیم جمهوری اسلامی و رهبر آن نیز بهشدت لطمه وارد کرده است.
البته این نوع عملیات معمولا تصادفی و برای یک بار نیستند؛ بلکه در آینده نیز انجام خواهد شد. افزون بر آن، تردیدی نیست که اسرائیل با هدف قرار دادن سپاه قدس حتی بر روحیه شبهنظامیان وابسته به رژیم ایران در سراسر منطقه هم تاثیر میگذارد و هرگونه اشتباه محاسباتی در برخورد با این چالش میتواند به وقوع چنان درگیری نظامی بزرگی منجر شود که وضعیت کل منطقه را تغییر دهد.
اکنون این پرسش مطرح میشود که آیا رژیم ایران بهمنظور حفظ آبروی خود، غزه را قربانی میکند یا لبنان را؟ بهویژه اینکه نقش حزبالله با از دست دادن اکثریت مجلس در لبنان رو به کاهش و افول است. در عین حال، ممکن است رژیم ایران به دنبال تشدید تنش از خاک سوریه باشد. تردیدی نیست که افزایش نفوذ اسرائيل در ایران و هدف قرار گرفتن افسران ارشد سپاه قدس در داخل ایران، رژیم دمشق را نیز نگران کرده است. به این معنی که وقتی اسرائیل توانایی نفوذ به درون سپاه را داشته باشد، پس بهآسانی میتواند در درون نظام سوریه نیز رخنه کند و در چنین وضعیتی، پیامد هرگونه حمله از قلمرو سوریه به اسرائيل فاجعهبار خواهد بود.
بهطور خلاصه، نیروی قدس بهعنوان بازوی خارجی سپاه پاسداران، خود در داخل کشور در معرض تهدید اسرائیل قرار گرفته است و این تحول، نقطه عطف مهمی در درگیریهای جاری در خاورمیانه محسوب میشود و بعید نیست که پیامدهای این کشمکش مخاطرهآمیز منطقه را به سمت چنان جنگ بزرگی سوق دهد که پیشبینی عواقب آن بسیار دشوار باشد.
برگرفته از روزنامه الشرق الاوسط