پیامهای صوتی شر مطلقاند. بالاخره حرفم را زدم. آفت «واتساپ» شدهاند که زمانی پلتفرم پیام فوری خیلی خوبی بود، اما حالا با این امکان تهدیدکننده تباه شده؛ اینکه مجبوری به [پیام] کسی گوش بدهی که بیشتر یک آشنای دور است تا یک دوست صمیمی، و ۹ دقیقه تمام درباره زیر و بم اینکه آیا همخانهاش از او خوشش میآید یا نه، بیوقفه حرف میزند.
میفهمم که ممکن است این حرف برآمده از یک دیدگاه قطبی باشد، و میخواهم از این فرصت استفاده کنم و به دوستان و عزیزانم اطمینان دهم که از آشنایی و ارتباط با شما خوشحالم و حرفی که باید بزنید، برایم مهم است. اما از شما خواهش میکنم، نه، التماستان میکنم: لطفا افکارتان را به صورت پیام صوتی نفرستید.
وقتی میبینم پیام صوتی آمده دلم فرو میریزد، اگر بیش از یک دقیقه باشد، تجربه منفیام باعث میشود که احتمالا بازش نکنم. میشود یک کار دیگر در فهرست کارهایی که باید بکنم، میشود یک تعهد اخلاقی ناخواسته تازه بسیار دلهرهآور، اما اگر فرستنده حرفی را که میخواست بگوید مینوشت، قطعا چنین حسی به من دست نمیداد.
حتی پیامهای کوتاه هم به میدان مین میمانند. [فلان پیام صوتی] ظرف ۱۹ ثانیه، آیا میگوید:«حتما، خودم را میرسانم»؟ یا میگوید:«از تو متنفرم»؟ لطفا سطح اضطراب من را درک کنید و درعوض از عملکرد دیکته [گفتن و تایپ شدن] استفاده کنید.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
پیامهای صوتی به تماسهای تلفنی قدیمی شباهت دارند، تا حدی به همین دلیل از آنها بدم میآید، چون از اضطرابی که قفسه سینهام را فشار میدهد و قلبم را مچاله میکند متنفرم – چه از طرف نزدیکانم باشد چه غریبهای که میخواهد «پهنای باند اسکای» به من بفروشد. از یک نظر به تماس تلفنی مزیت دارند (میتوان آنها را متوقف کرد و بعدا گوش داد، یا شنیدنشان را تا ابد به تعویق انداخت) اما ]در عین حال[ بدترند، چون کمتر همچون تجربهای متقابل حس میشوند.
شاید این نوعی مقدسمآبی پنهان باشد که سرک میکشد، اما وقتی پیام صوتی میفرستید، یعنی خودخواهی خاصی در وجودتان نهفته است. به نظر من زیادی عجیب و غریب است، انگار که خرید هفتگیتان را از فروشگاه «هول فودز» ( Whole Foods) انجام دهید یا روال خاصی برای مراقبت از پوستتان داشته باشید.
سوالی که خیلی دوست دارم اینجا بپرسم، این است – این آدمها، این هیولاها، کیاند که فکر میکنند ارسال یک پیام صوتی به طول پادکست اشکالی ندارد؟ تصور میکنند که وقت الباقی ما نامحدود است؟ یا صبرمان زیاد است؟ فکر نمیکنند ترجیح میدهیم حین گوش دادن به موسیقی و در آرامش، آخرین پیام حجیم آنها بخوانیم؟
شاید کسی که پیام صوتی میفرستد، به عقده «خود شخصیت اصلیپنداری» (Main Character Syndrome) دچار باشد، یا دچار این توهم که زندگیاش یکی از رمانهای طولانی و بسیار جذاب «سالی رونی» (Sally Rooney) است. قصد جمع بستن ندارم، اما آنهایی که پیام صوتی میفرستند، اعتمادبهنفس سرخوشانه خاصی دارند، نسبت به لحن کسالتآورشان بیتفاوتند، و کاملا مطمئنم آنقدر سرشان شلوغ نیست که نتوانند با انگشتهای شستشان تایپ کنند.
میبینمتان که دارید پیامهای صوتی میفرستید، درحالیکه با دامن بلند پیراهنتان پیادهرو را جارو میزنید، پشت سرتان عطر له لابو سانتال ۳۳ راه افتاده، و در گوشی که وارونه گرفتهاید درباره مشاهداتتان چهچهه میزنید.
واقعیت را قبول کنیم، پیامهای صوتی همیشه در بدترین لحظات میرسند. مطمئنم دستکم بعضی از شما با وحشت باز شدن تصادفی پیام صوتی در دفترکار یا وسایل نقلیه عمومی را، آنهم موقعی که هدفون ندارید، آشنایید.
میخواهم به اطلاعاتم با سرعت و دقت در واتساپ دست یابم، و این یعنی بتوانم پیامی نوشتاری را سریع جمعبندی کنم. پیام صوتی شما این قابلیت را از من میگیرد.
البته پیام صوتی برای برخی از افراد و در بعضی شرایط در دسترستر و راحتتر است. با اکراه اعتراف میکنم که، گاهی اوقات حتی ضروریاند. اما این استثنا است نه قاعده. این را هم میدانم که [ارسال پیام صوتی] به نظر بعضیها صمیمانه یا رمانتیک است – اگر برای شما اینطور است، اشکالی ندارد. اما پیامهای عجیب و پر از صدای نفستان را برای من نفرستید.
اگر دوست دارید فقط به صورت «گیف» یا «ایموجی» با من ارتباط داشته باشید، استقبال میکنم. اما شما را به خدا پیام صوتی برایم نفرستید.
© The Independent