از آنجا که دوک کمبریج ۴۰ ساله میشود و به مرحله تازهای از زندگیاش پا میگذارد، یک سوال همچنان به قوت خود باقی است: چرا بسیاری از مردم ترجیح میدهند که او به جای پدرش بر تخت بنشیند؟ در نظرسنجیهایی که ایپسوس پیشتر در سال جاری انجام داد، ۴۲ درصد از پاسخدهندگان معتقد بودند شاهزاده چارلز باید کنارهگیری کند و بگذارد پسرش پادشاه بعدی شود. در جوانترین گروه سنی این [تمایل] بسیار بالا بود و به تدریج در پیرترین گروه به ۳۴ درصد تقلیل یافت. با توجه به اینکه تقریبا نیمی از افراد حاضر در نظرسنجی باور داشتند چارلز پادشاه خوبی خواهد شد، اما بسیاری نیز به شکل عجیبی تمایل دارند ویلیام را نشسته بر تخت پادشاهی ببینند.
شاید این بهدلیل رفتار بیتکلف ویلیام باشد که در پدرش کمتر دیده میشود. این تضاد به هنگام سخنرانیهایش در میهمانی واقع در کاخ [جشنهای] آخر هفته جوبیلی مشهود بود. ویلیام نشان میدهد که سخنرانی بالفطره است: مطمئن و با آهنگی غریزی صحبت میکند و به حضار فضایی برای واکنش میدهد. از سوی دیگر، چارلز کمی بریدهبریده صحبت کرد و با اینکه از صحبتهایش بهخوبی استقبال شد اما چندان سلیس نبود. دوک کمبریج در ملاقاتهایش شخصیت فوقالعادهای از خود نشان میدهد: اقدام اخیرش یعنی فروش [نشریه] بیگ ایشو در خیابانهای لندن نمونه عالی از این دست است.
ویلیام جدیت و فداکاری چارلز، و دوست داشتنی بودن و متانت شخصی دایانا را به ارث برده است.
دوستداشتنی بودنش خصوصیت مشترک میان او و برادرش شاهزاده هری و مادر مرحومش دایانا است. توانایی دایانا در برقراری ارتباط واقعی با مردم و خودشیرینیهای جذابش قطعا باعث محبوبیت او بین مردم شده بود. به نظر میرسد کمی از این محبوبیت نیز به ویلیام رسیده است. در سالهای اخیر از دلتنگی برای مادرش بیشتر صحبت کرده است، در مصاحبه اخیرش با بیگ ایشو توضیح داد که در تلاشهای بشردوستانهاش چقدر از مادرش الهام گرفته است. این نوع صراحت او را نزد مردم محبوبتر میکند. از برخی جهات، بهترین ویژگیهای مادر و پدرش را صاحب شده است: جدیت و فداکاری چارلز و دوست داشتنی بودن و متانت شخصی مادرش را به ارث برده است.
برای آنهایی که ترجیح میدهند به جای چارلز او تاجوتخت را به دست بگیرد، ازدواج ویلیام نیز نقش مهمی ایفا میکند. ترکیبی از حس ثبات و استحکامی که یادآور ملکه و فیلیپ است. ویلیام و کیت بعد از آشنایی در دانشگاه سنت اندروز، رابطهای از بسیاری جهات نسبتا عادی دارند. باوجود آنکه کانون توجه افکار عمومیاند، بسیاری از نقاط عطفی که پشت سر گذاشتند تقریبا مثل تمام زوجهای دیگر بریتانیایی بوده است. در جایی که ازدواج چارلز و دایانا از گزند رسوایی و خیانت آسیب دید، ازدواج کیت و ویلیام دورنمای باثبات و محکمی برای ویلیام فراهم کرد تا بتواند تعهدات سلطنتی بیشتری را به عهده بگیرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
شاید ویلیام وارد ۴۰ سالگی شده باشد، اما حتی اکنون درست در ابتدای میانسالی همچنان نماینده وجه جوانتر سلطنت است. خانواده سلطنتی که همراه با فرزندان خردسالشان آخرین بار برای جشنهای جوبیلی روی بالکن [کاخ باکینگهام] آمدند، خانوادهای جذاب به نظر میرسیدند که هنوز در ابتدای راه هستند. همین به تنهایی بسیار جذابیت دارد. اگر قرار باشد سنت را دور بزنند و ویلیام بدون واسطه بعد از مادربزرگش پادشاه شود، او و خانوادهاش در کنار مردم به این نقش خواهند رسید. در غیر اینصورت تا بالاخره نوبت پادشاهی ویلیام برسد، احتمالا پیر خواهد شد.
میتوان حدس زد که بالا رفتن در صف جانشینی چیزی نیست که ویلیام منتظرش باشد – با توجه به اینکه این امر مشروط به مرگ یک عزیز است. اگر صف جانشینی فعلی به همین شکل ادامه یابد، بریتانیا تا چندین دهه دیگر پادشاهی جوان نخواهد داشت. کسی که از پادشاه شدن ویلیام حمایت میکند حاضر نیست فاجعهای برای خانوادهاش پیش بیاید و سرنوشت او را با مرگی نابهنگام تغییر بدهد، به همین دلیل است که ایده تصمیم چارلز برای واگذاری قدرت به ویلیام برای بسیاری از مردم جذاب به نظر میرسد. تا وقتی دوک کمبریج انعطاف و انرژی یک مرد جوان را دارد، برایمان جالب است ببینیم با این نقش چه میتواند بکند.
باوجود آنکه کسانی این موقعیت را ترجیح میدهند، اما بعید است چنین سنتشکنی هرگز رخ بدهد، بهویژه با توجه به اینکه عمری است چارلز عنوان شاهزاده ولز را به دوش میکشد. درعوض شاید نوبت پادشاهی به ویلیام مسنتر و شاید هم خردمندتر برسد – حتی اگر بخشی از درخشش و گیرایی کنونیاش در خلال این سالها از بین برود. با سالهایی که برای پدری فرزندان نوجوانانش پیش رو دارد این امر اجتنابناپذیر است. احتمال تعدیل هم به طور کلی هست: در آخرین نظرسنجی یوگاو، جوانان ۱۸ تا ۲۴ ساله نظرشان در باره لغو یا ادامه سلطنت تقریبا به یک اندازه بود.
از بسیاری جهات، سنت قلب سلطنت مشروطه است. بدون آن، نمادگرایی و تفکر جادویی مرتبط با آن که برای عملکردش لازم است، بهطور کل معقول نمینماید. اگر قرار بود هربار که یک پادشاه به پایان سلطنت خود نزدیک میشد، صف جانشینی سنتی به نفع شخصیت محبوبتر مختل شود، داشتن خانواده سلطنتی شاید کلا کمی مضحک به نظر برسد. اگر بنا به مسابقه محبوبیت باشد، شاید زمان آن فرا رسیده است که خیلی ساده انتخابات ریاستجمهوری برگزار شود.
با این حال، با تمایل بیشتر مردم به جمهوریخواهی نسبت به گذشته در داخل کشور و خارج در کشورهای مشترکالمنافع، واضح است که باید برخی از سنتها شکسته شود تا این بنا باقی بماند. نوبت ویلیام فرا میرسد، اما آیا او در زمانی که وقت سلطنتش برسد همچنان بصیرت و توان این کار را دارد؟
© The Independent