چندی پیش با شروع حملات ترکیه به شمال کشور سوریه، نیروهای دموکراتیک کرد آن منطقه، مورد هجوم بیرحمانه قرار گرفتند. در پی این حملات هوایی و زمینی هزاران تن مردم بی دفاع کرد به خاک خون کشیده شدند. تصاویر کودکان جان باخته و فریادهای زنان و مردان داغدیده بار دیگر خاورمیانه را ماتم زده کرد.
هر چند در دهههای اخیر، کمتر زمانی این منطقه درگیر جنگهای قومی، مذهبی و سیاسی شده است، اما با عقب نشینی و از دست دادن سرزمینهای تحت سلطه نیروهای داعش، التهابات در منطقه هم کاهش چشمگیری پیدا کرده بود.
این آرامش مدت زمان زیادی دوام نیاورد و با تصمیماتی که کشورهای قدرتمند و منطقهای گرفتند، آتش جنگ دوباره افروخته شد. آمریکا که چندین سال با ارتش نیرومندی در سوریه حضور داشت ناگهان تصمیم به خروج نیروهایش از سوریه گرفت و ترکیه هم برای پاکسازی مناطق کردنشین شمال سوریه و نزدیک به مرز کشورش اقدام به بمباران و پیشروی به سمت آن مناطق کرد.
در این میان، نیروهای کرد، که در تمام طول این سالها دوشادوش بقیه نیروهای منطقه در مقابل داعش جنگیده بودند، تمام متحدین خود را از دست رفته دیدند و بههمین منظور در یکی از اولین واکنشها، اقدام به آزادی نزدیک به هزار نیروی داعشی از زندانهای خود کردند. برخی تعداد زندانیان و آزاد شدگان داعش در روزهای اخیر را بسیار بیشتر از این تعداد هم تخمین زدهاند.
در میان هیاهوی مرگ و زندگی، به نظر میرسد نیروهای کرد چارهای جز باز کردن درب زندان بر این نیروها نداشتند؛ اما نکته قابل توجه این است که هیچیک از کشورهای درگیر جنگ با داعش هم به این اقدام واکنش جدی نشان ندادند. این در حالی است که بسیاری از کشورهای درگیر جنگ با داعش، که در تمام این سالها با صرف هزینههای جانی و مالی در مقابل این گروه تروریستی به جنگ پرداخته بودند، میبایست برای نابودی کامل این گروه دست به اقدامات جدی میزدند. اقداماتی همچون انتقال این گروه از زندانیان به زندانی دیگر و یا تلاش برای بازگرداندن کسانی که تابعیت کشورهای دیگر را دارند به کشور متبوع شان.
اما در کمال ناباوری به نظر میرسد، رهایی زندانیان داعش در بند نیروهای دموکراتیک کرد، برای هیچ کدام از کشورهای طرف جنگ با داعش، حائز اهمیت نبود.
برای چندین سال متمادی، نیروهای داعش هر روز با اخبار جنایات وحشیانه خود میلیونها انسان را متحیر به صفحه تلویزیون میکردند. اقداماتی که انسانهای بربر علیه همنوع خود میکردند را در قرن مدرن و مترقی ۲۱ به رخ مخالفین خود میکشیدند. برای کارهای خود توجیهات مذهبی میتراشیدند و خواب و آسودگی را از چشم مردم منطقه ربوده بودند. حکایت و سرنوشت اسیران به دست آنها، هنوز هم در باور آدمی نمیگنجد.
بسیاری از آنها که حتی در خاورمیانه به دنیا نیامده بودند با افکاری آرمانی پا به این منطقه گذاشتند و با گذشت زمان نقشهای متفاوتی را به خود گرفتند. از مردانی که تبدیل به جلادان معروفی شدند تا دخترانی که خود را وقف زناشویی و عروس مردان جهادی کردند. در همان ابتدای شکلگیری داعش، لهجه متفاوت و محل بزرگ شدن بیشتر آنها که از کشورهای همچون انگلیس، هلند، کانادا و آلمان بود، تمام پیش فرضها را دگرگون کرد. اکثر آنان نسل دوم از والدینی بودند که با پیش زمینه اسلام به این کشورها مهاجرت کرده بودند. در انگلستان، گروههای مذهبی تندرو برای نوجوانان دعوتنامههایی ارسال و آنها را به پیوستن داعش ترغیب میکردند. موضوعی که موجب نگرانیهای بسیاری در سطح جامعه شد.
اما آرمان شهر داعش و نیروهایش خیلی زودتر از تصور و تبلیغاتی که میکردند رو به افول گذاشت. از حوالی سال ۲۰۱۷ با کاهش قدرت داعش در منطقههای تحت سلطه، بسیاری از اعضای داعش که تابعیت یکی از کشورهای آمریکایی، کانادایی یا اروپایی را داشتند، در صدد برگشتن به کشور متبوع خود بر آمدند. برخی که زودتر به فکر ترک داعش افتاده بودند توانستند بدون ممانعت به خانههایشان برگردند. اما خیلی زود دولتها و پلیس امنیت بینالمللی متوجه این قضیه شد و راه را برای بسیاری از آنها سد کرد.
از آن زمان کشورها، یکی پس از دیگری از پذیرفتن آنها سر باز زدند. به استناد برخی آمارها حدود ۶ هزار نفر فقط از کشورهای اروپایی به داعش پیوسته بودند؛ اما تعداد آنها پس از شکست داعش در منطقه بسیار بیشتر از تصور بود. چرا که خیلی از آنها در طول حضور در جنگهای داعش ازدواج کرده و بچهدار شده بودند و بسیاری هم که هنگام پیوستن به داعش موفق شده بودند خروج خود از کشورشان را مخفی کنند در آمارهای رسمی به حساب نیامده بودند.
در بریتانیا موضوع شمیما بیگم که به عروس جهادی معروف شده بود، به یکی از معضلات سیاسی در زمان نخست وزیری خانم ترزا می تبدیل شد. ساجد جاوید از ورود آنها به کشور جلوگیری و با استناد به اینکه امنیت عمومی به خطر میافتد، تابعیت بریتانیایی شمیما بیگم و چندین نفر دیگر را سلب کرد. چندی بعد، سلب تابعیت بریتانیایی جک جهادی هم به موضوع چالشی بین بریتانیا و دولت کانادا تبدیل شد. او که از مادر بریتانیایی و پدر کانادایی در خاک بریتانیا به دنیا آمده بود، حالا با سلب تابعیت اصلی به کشور کانادا حواله داده شده بود. دولت کانادا نیز او را با توجه به سوابقی که داشت نپذیرفت و از این اقدام بریتانیا بسیار ناخرسند بود.
در حقیقت با تمسک به اصل بنیادین حقوق بینالملل که تمام مردم دنیا باید حداقل یک تابعیت را دارا باشند، سلب تابعیت بریتانیایی برای بسیاری از نیروهای داعش به یک معضل بینالمللی تبدیل شد. بریتانیا آنها را به کسب تابعیت از کشورهای والدینشان سوق میداد و کشورهای ثالث هم حاضر به پذیرش این افراد نبودند. به طور مثال در مورد شمیما بیگم، ساجد جاوید وزیر کشور وقت بریتانیا به تابیعت بنگلادشی والدین او اشاره میکرد و با این نظریه اقدام بریتانیا را مخالف اصول حقوق بینالملل نمیدانست.
هر چند دولت بنگلادش نیز با واکنش صریحی این اقدام دولت بریتانیا را ناپسند دانسته و اعلام کرد این کشور هرگز درهایش را به روی تروریستها نخواهد گشود.
در طرف مقابل، بسیاری از فعالین حقوق بشر این اقدام بریتانیا و دیگر کشورهایی که از شهروندان عضو داعش خود سلب تابعیت کرده بودند را مورد نکوهش و انتقاد قرار دادند. آنها معتقد بودند، این افراد باید به کشورهای خود بازگردند و مورد محاکمه و دادرسی عادلانه قرار بگیرند.
اگر چه، بسیاری هم از این قبیل اقدامات دولتها پشتیبانی کردند. آنها بر این باورند که این گروه فاقد لیاقت شهروندی هستند و آنها را انسانهای بالغی به حساب میآورند که با اراده کامل و اختیار راه خود را از بقیه مردم جدا کردهاند. بههمین جهت حتی محاکمه و در حبس بودن آنها را تحمیل هزینه گزافی بر دوش مالیات دهندگان میشمارند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
شایان ذکر است که در این میان کمتر کسی به این نکته توجه داشت که موضوع سلب تابعیت از این افراد تنها معضل موجود نیست، بلکه معضل اصلی جایی است که این افراد بدون هویت و سرگشته در مناطق مختلف خاورمیانه باقی خواهند ماند.
دور از تصور نیست که با کم شدن فشارها بر روی رهبران و سردستههای داعش، این افراد هم دوباره حضور فعال در منطقه پیدا کنند و اینبار که دست رد از طرف کشورهای محل اقامت بر سینهشان زده شده با خشم بیشتری به اقدامات تروریستی بپردازند.
این موضوع میتواند به صورت یک خطر بالقوه برای مردم خاورمیانه تبدیل شود. چراکه این افراد خشم حاصل از این سرخوردگی و اسارت و زندانی بودن را نیز با خود حمل میکنند و از طرفی دیگر آنها میدانند که جایی برای برگشت و پذیرش در میان جامعهای که در آن بزرگ شدهاند هم نخواهند داشت؛ بنابراین با به دست آوردن فرصت مجدد با داعش نوظهور سر و کار خواهیم داشت که به مراتب خطرناکتر و قصیالقلب در پی انتقام خواهند بود.
در نهایت، کشورهایی که در مواجه با مشکل تروریسم داعش هستند بایستی به صورت بسیار جدی با افراد باقیمانده از داعش برخورد کنند و از طریق سازمانهای بینالمللی و مرتبط از کشورهای متبوع آنها بخواهند که در پذیرش آنها تجدید نظر کنند و یا با قبول هزینهها از طرفهای ثالث بخواهند که آنها را مورد محاکمه عادلانه قرار بدهند تا به این صورت منطقه از حضور آنها پاک شود.
با وجود چندین دهه حملات تروریستی در خاورمیانه، شاید وقت آن رسیده باشد که تمام کشورهای منطقه از شکلگیری و ظهور داعشی دیگر جدا بر حذر باشند.