خط ونشان رئیس سازمان صداوسیما برای مهران مدیری و دیگر چهرههای مشهور برای «هماهنگی با سیاستها و مواضع» این سازمان نشان میدهد فعالیت هنری و رسانهای بعد از ۴۰ روز اعتراض پیوسته و سراسری در ایران وارد دوران جدیدی شده است. این افراد که از یکسو تحت فشار نهادهای امنیتیاند و تا پیش از این با تهدیدهای وزارت ارشاد به «ممنوعالکار» شدن مواجه بودند، حالا صداوسیما را هم در قامت مدعی مقابل خود میبینند.
مهران مدیری یکی از نخستین چهرههای مشهور سینما و تلویزیون بود که بعد از آغاز اعتراضهای مردمی به کشته شدن مهسا امینی تلاش کرد خود را همراه مردم نشان دهد و با انتشار ویدیویی گفت علاقهای به ادامه ساخت مجموعه «دورهمی» ندارد و به علاوه، نمیخواهد قسمتهای ضبط شده آن پخش شود. او تاکید کرد تصویرش از هیچ شبکه تلویزیون پخش نشود و به این ترتیب گام در مسیر تحریم تلویزیون قرار داد.
اما بلافاصله عدهای این تردید را مطرح کردند که مالکیت این آثار با صدا وسیما است و مهران مدیری به لحاظ قانونی نمیتواند چنین درخواستی را مطرح کند. حتی چهرههای نزدیک به حکومت مدعی شدند مدیری بعد از دریافت دستمزد ۳۰ میلیارد تومانی بابت دوره آخر «دورهمی» چنین ویدیویی منتشر کرده است.
بازی دوسر باخت برای مهران مدیری
آن زمان وقتی خبر ممنوعالخروج شدن مهران مدیری منتشر شد، کمتر کسی فکر میکرد اعتراضها و وضعیت اضطراری در ایران تا این حد طولانی شود. حدود یک ماه بعد، این بازیگر و کارگردان با حذف ویدیوی انتقادی اول، ویدیوی دیگری منتشر کرد که در آن تاکید میکرد مالکیت آثارش با صداوسیما است و تصمیم برای پخش شدن یا نشدن آنها با این سازمان است.
او در این ویدیو که به گفته پسرش تحت «فشار» ضبط شده بود، همچنین با کلماتی شبیه به ادبیات موردعلاقه جمهوری اسلامی از لزوم حفظ امنیت کشور گفت و با اشاره به تهدید «وطن تکهپاره» به شکل تلویحی چیزی را که حامیان حکومت با عنوان «تجزیهطلبی» به برخی معترضان نسبت میدهند تقبیح کرد.
اما به نظر میرسد که حتی انتشار این ویدیو باعث بخشش هسته سخت قدرت در ایران نشده است. پیمان جبلی، رئیس سازمان صداوسیما، روز دوم آبان گفت برنامه «دورهمی» ساخته مهران مدیری در کنداکتور (جدول پخش) پاییز تلویزیون قرار ندارد و ضمن اشاره به «جوانب حقوقی» ماجرا گفت: «با توجه به موضعگیریهایی که شد باید درباره ادامه پخش برنامه بررسی انجام شود که پخش شود یا خیر؟»
به این ترتیب یکی از مشهورترین چهرههای تلویزیون ایران حالا در موقعیت یک بازنده قرار گرفته است. از یکسو با انتشار ویدیوی دوم و پس گرفتن حرفش در همسویی با معترضان، اعتبار خود را بین مردم از دست داد و از سوی دیگر حتی ابراز پشیمانی با انتشار ویدیوی دوم نتوانسته است جایگاه او بین صاحبان قدرت رسانهای را احیا کند. حتی شایعاتی وجود دارد که در صورت پخش نشدن «دورهمی»، او باید دستمزد دریافت شده را به صدا وسیما بازگرداند و حرفهای جبلی درباره بررسی حقوقی ماجرا میتواند تهدیدی در همین زمینه باشد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
سختگیری جدید صداوسیما برای چهرههای مشهور
در همین حال زبان تهدیدآمیز فقط محدود به مدیری نمانده است. درحالیکه صداوسیما در یکی از بدترین دورانهای خود از نظر اعتبار است و مرجعیت رسانهای خود را بین اکثریت مردم از دست داده است، پیمان جبلی سایر چهرههای همکار رادیو و تلویزیون را ملزم به همسویی با این رسانهها دانسته است و گفته چون «هویت فردی» این چهرهها با «هویت رسانهای» آنها گره خورده است، آنها «برای هرگونه موضعگیری» باید هماهنگ با سیاستها و مواضع آن رسانه باشند.
رئیس صداوسیما این را امری مرسوم در رسانههای دنیا دانسته است، اما به این نکته اشاره نکرده که کدامیک از این رسانههای استاندارد جهانی همسو با نیروهای امنیتی کشورها، بخشی از دستگاه سرکوب و پخش اطلاعات نادرست درباره قربانیان و پخش اعترافهای اجباری بازداشتشدگاناند؟
در واقع صداوسیمای جمهوری اسلامی از سالها پیش به محلی برای برخورد امنیتی با منتقدان و روشنفکران و ترور شخصیت مخالفان تبدیل شده و از سوی دیگر ماهیت حکومتی و انحصاری آنکه راه را برای تاسیس رادیو تلویزیونهای خصوصی بسته است، اساسا قابل مقایسه با رسانههای سایر کشورها نیست.
به همین دلیل متوسل شدن پیمان جبلی به استانداردها و سیاستهایی که در جهان امروز بر رابطه بین چهرهها و رسانهها حاکم است، استدلالی نادرست است و حالت سفسطهآمیز دارد.
ضمن آنکه باید توجه کرد مهران مدیری یا سایر هنرمندانی که برای تلویزیون ایران برنامه میسازند، کارمند صداوسیما نیستند. آنها بر اساس قراردادهای مشخص و مدتدار برنامه یا سریال تولید میکنند؛ بنابراین قوانین متداول سیاست رسانهای برای آنها صدق نمیکند. در حالت موجود، رسانه میتواند قرارداد این افراد را تمدید نکند و از همکاری دوباره با آنها خودداری کند، ولی نمیتواند آنها را برای موضعگیری همسو با صداوسیما و حکومت تحت فشار بگذارد.
فشار مضاعف وزارت ارشاد و دستگاه امنیتی بر هنرمندان
اما هنرمندان سینما و سایر هنرهای تصویری از سوی دیگر با بنبست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم مواجهاند. فعالیت فرهنگی و هنری در ایران تحت کنترل جمهوری اسلامی بهگونهای است که برای هر نوع عرضه اثر به شکل عمومی، دریافت مجوز این وزارتخانه الزامی است.
به همین دلیل است که وزارت ارشاد طی چهار دهه گذشته از این اهرم قدرت استفاده کرده است و با اجرای سانسور سلیقهای و توقیف آثار، ایجاد محدودیت برای هنرمندان و ممنوع کردن آنها از فعالیت و حتی برخوردهای امنیتی در قالب احضار به حراست وزارت ارشاد، به اشکال گوناگون بر فعالیت هنری نظارت کرده است.
به دلیل شهرت افراد فعال در حوزه سینما و نمایش خانگی و مخاطب بیشتر آثار تولید شده در این عرصهها در مقایسه با تئاتر و ادبیات، این سختگیری هم شدت بیشتری داشته و هم بیشتر علنی شده است. وزارت ارشاد دولت ابراهیم رئیسی در یک سال فعالیت خود برای سینماگران شمشیر را از رو بسته است و حتی از ابلاغ فهرست «ممنوعالکارها» در عرصه سینما خبر داده بود.
با آغاز اعتراضهای سراسری از روزهای پایانی شهریور، سینماگران مشهور ابتدا به شکل پراکنده و سپس به شکل هماهنگ با معترضان، کشتهشدگان و بهویژه زنان ایرانی همدلی کردند و اعتراض خود را به سرکوب حکومت نشان دادند. تهدیدهای شخص وزیر ارشاد هم تاثیر چندانی بر همراهی این چهرهها با مردم معترض نگذاشت.
در ادامه، دستگاه امنیتی وارد میدان شد و با احضار و بازداشت و ممنوعالخروج کردن فعالان سینما، تئاتر و موسیقی سعی کرد همراهی آنها با معترضان را کاهش دهد؛ اما علنی شدن این برخوردها خشم عمومی را حتی بیشتر کرد. کار به جایی رسید که حتی چهرهای مانند فاطمه معتمدآریا که همواره متهم به همراهی با سینمای دولتی و سانسور در دوران بعد از انقلاب بود، حداقل در دو نوبت با اعتراض علنی بدون داشتن حجاب، مقابل حکومت ایستاد.
مشخص نیست میزان ایستادگی این افراد سرشناس در برابر فشارهای حکومت -از صداوسیما و وزارت ارشاد تا نیروهای امنیتی و اطلاعاتی- چقدر دوام میآورد، اما واضح است که جمهوری اسلامی علاوه بر صحنه عمومی جامعه شامل خیابانها و شبکههای اجتماعی، در حوزه رسمی فرهنگ و رسانه هم احساس خطر جدی میکند.
برخوردهای حاکمیتی وزارت ارشاد در ایجاد محدودیت و ممنوعیت برای هنرمندان مشهور و گمنام حالا با تهدید کردن افراد همکار با تلویزیون بهوسیله رئیس صداوسیما تکمیل شده است. دو نهاد حکومتی به این ترتیب میخواهند با این روشهای تهدیدآمیز شکست در عرصه رسمی فرهنگی و رسانهای را به تاخیر بیندازند.