روزی که مهسا امینی، دختر ۲۲ ساله کرد ایرانی، چمدانش را میبست تا برای تعطیلات به تهران سفر کند، هرگز تصور نمیکرد کمتر از دو ماه بعد، تمام جهان نامش را فریاد بزنند. بازتاب اعتراض زنان ایرانی به قتل دلخراش مهسا که به سرعت در کشور همهگیرشد نظر بسیاری از مجلات معتبر جهانی را به خود جلب کرد، از جمله هارپربازار یکی از تاثیرگذارترین نشریات دنیای مد.
کشته شدن مهسا امینی به دست گشت ارشاد خشم زنان ایران را چنان شعلهور کرد که امروز کمتر کسی در جهان وجود دارد که نام او را نشنیده باشد. چهرههای سیاسی، افراد مشهور و هنرمندان زیادی از سرتاسر جهان به این ماجرا واکنش نشان دادهاند و از زنان و مردان ایرانی که برای تغییر سرنوشتشان به پا خاستهاند، حمایت کردهاند.
زنانه بودن خاستگاه این جنبش باعث شد نشریات مد نیز با مردم ایران همراه شوند و در کنار حواشی این روزها، به انعکاس آنچه در این ۴۳ سال بر زنان ایران گذشت، بپردازند. هارپر بازار، یکی از معروفترین نشریات مد، هم هفته گذشته با انتشار پروندهای مفصل، به بررسی شرایط فعلی ایران مخصوصا وضعیت زنان تحت حکومت رژیم جمهوری اسلامی پرداخت.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
هارپر بازار به سراغ تعدادی از زنان هنرمند ساکن خارج از ایران رفت تا جنبش «زن، زندگی، آزادی» را از نگاه آنها ببیند. در بخش معرفی این پروژه، در این باره آمده است: «این زنان به ما کمک میکنند تاریخچهای از اینکه چگونه به اینجا رسیدهاند، بفهمیم. آنها داستانهای خود از فقدان، ترس و امید را برای ما تعریف میکنند. آنها از قدرت همبستگی خود با خواهران ایرانی خود در وطنشان میگویند. آنها ارتباط بین استانداردهای زیبایی و هویت در رابطه مد و آزادی را منعکس میکنند و با انتشار عکسهایی از مردم واقعی، آنها را فارغ از رژیم جمهوری اسلامی، به ما معرفی میکنند؛ مردمی سرزنده، زیبا و سرشار از رنگ. آنها از اهمیت دیده و شنیده شدن میگویند.»
هارپر بازار برای این پرونده، به سراغ چهار زن هنرمند ایرانی با تجربیات متفاوت از رژیم جمهوری اسلامی رفت.
سارا شاهی هنرپیشه آمریکایی-ایرانی است که در آمریکا متولد شد. سارا از تجربه خود به عنوان یک دوتابعیتی که مادرش از انقلابیونی بود که یک سال پیش از انقلاب در سال ۱۹۷۹، ایران را ترک کرده بود، صحبت میکند؛ از اینکه با ملیت ایرانیاش کنار نمیآمده و آیینها و فرهنگهایش را دوست نداشته است.
او جایی در داستان خود میگوید: «برای من به عنوان یک بچه، حرفها و خاطرات مادرم (از شکنجه، انقلاب و جنگ) قابلدرک نبود. تا اینکه اتفاق ۱۶ سپتامبر افتاد. مرگ مهسا امینی تمام داستانهای مادرم را واقعی کرد. آنها دیگری چیزی در تخیل من نبودند. امروز من عکسها و ویدیوهایی را که از ایران میآیند، نگاه میکنم و خودم را در آنها میبینم. این دیانای من است که مرا میکشد.»
یگانه رضاییان، روزنامهنگار، یکی دیگر از زنانی است که هارپر بازار به سراغ او رفته است.
یگانه رضاییان و همسرش جیسون رضاییان در سال ۲۰۱۴ به اتهام جاسوسی در ایران دستگیر و زندانی شدند. یگانه که متولد و بزرگشده ایران است، یکی از هزاران نفری است که در سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) و در اعتراض به نتیجه انتخابات به خیابان آمده بود.
یگانه برای توصیف حکومت جمهوری اسلامی به واژه «آپارتاید جنسیتی» اشاره میکند و به همین دلیل اعتراضهای اخیر را با آنچه در سال ۲۰۰۹ اتفاق افتاد، متفاوت میبیند. او در مصاحبه خود، راه حمایت از مردم ایران را حمایت آنلاین از طریق اطلاعرسانی زیاد در رسانههای اجتماعی میداند.
نفر بعدی که داستان خود را برای هارپر بازار تعریف کرد، شیرین نشاط است. نشاط هنرمند تجسمی، عکاس و فیلمساز ایرانی است که در ۱۷ سالگی و پیش از انقلاب اسلامی برای ادامه تحصیل از ایران خارج شد. او از تجربه خود در مواجهه با انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ میگوید که باعث شد تا بیش از ۱۰ سال بعد، نتواند به ایران سفر کند و خانواده خود را ببیند.
او در داستانش، از مواجهه شوکهکننده خود با ایران پس از انقلاب در سالهای ۱۹۹۰، میگوید: «وقتی ۳۰ سال پیش به ایران سفر کردم، از میزان مذهبی شدن کشورم شوکه شدم. در تمام شهر، تابلوهای بزرگ مرگ بر اسرائیل و آمریکا به چشم میخورد. ترسناک بود؛ زیرا حتی خواهر و مادر من هم همیشه حجاب داشتند. من تقریبا آنها را نمیشناختم. تغییرات ایران بهشدت مرا تحت تاثیر قرار داد و تاثیر آن بر زندگی زنان یکی از دغدغههای من شد.»
نشاط در ادامه توضیح میدهد که تاثیر این سفر به قدری زیاد بود که پس از برگشت از ایران او، را به سمت هنر برای انعکاس آنچه تجربه کرده بود، سوق داد. اولین مجموعه عکس او با نام «کشف حجاب» در سال ۱۹۹۳ منتشر شد که به نقش حجاب در کنترل بدن زن از نظر روانی و احساسی میپرداخت.
نازی ریاحی که خود را دختر ایران میخواند، یکی دیگر از زنانی است که به پروژه هارپر بازار پیوسته است. نازی در ایران بعد از انقلاب متولد شد، اما در کودکی و پس از اعدام پدرش، به همراه خانواده مجبور شد ایران را ترک کند.
نازی ریاحی درباره خود چنین مینویسد: «وقتی دختر کوچکی بودم، در مورد سرعت و قدرتهای ابرقهرمانیام، دقت و قدرت ضرباتم خیالپردازی میکردم. خودم را میدیدم که با اسلحهای در دست به چشمان مردانی که ازشان متنفرم و میکشمشان، نگاه میکنم؛ مردانی که چیزهای زیادی را از من گرفته بودند.»
او در ادامه، از تجربه خود در ارتباط با بدنش هم مینویسد که گویی «شیئی متعلق به مردان بود».
نازی ریاحی درباره احساسش به وقایع اخیر ایران میگوید: «در تمام این پنج هفته، من مدام اینستاگرام را بالا و پایین میکنم تا ویدیو اعتراضها را ببینم. هیچ وقت فکر نمیکردم روزی دریایی از دخترانی شبیه آنچه من بودم، بزرگترین تهدید جمهوری اسلامی شوند.»
او در ادامه از سرکوب بیرحمانه معترضان و قتل نیکا شاکرمی میگوید و جهان را به واکنش فرا میخواند. او از همه میخواهد قصههای معترضان را در رسانههای اجتماعی به اشتراک بگذارند و با فشار بر فیسبوک و اینستاگرام، مانع از کمرنگ شدن بازتاب اعتراضها شوند.