«اهل قاهره» عنوان فیلم مستندی است از هاله جلال، فیلمساز مصری که در آن زندگی دو زن تنها در قاهره امروز زیر ذرهبین قرار میگیرد و در نهایت به تقابل زندگی مدرن با سنتها و انتظارهای جامعه میپردازد.
فیلم داستان حبه را دنبال میکند؛ یک عکاس مطبوعاتی و نقاش که به تنهایی از بچهاش نگهداری میکند. او به دختر جوانی به نام آیه برخورد میکند که سعی دارد در برابر فشارها و انتظارها از حجاب داشتنش مقاومت کند.
هر دو شخصیت این فیلم بهعنوان هنرمند، با شخصیت خود فیلمساز آمیخته میشوند تا تصویرگر زنانی باشند که به شکلی علیه انتظارهای جامعه شوریدهاند و زندگی متفاوتی را برای خود رقم زدهاند.
شهر قاهره به یکی از ستونهای فیلم بدل میشود و نقش بسیار مهمی در ماجرا دارد، اما در عین حال تصویری که فیلمساز از موقعیت زن در جامعهای بسته ارائه میدهد، به راحتی تعمیمپذیر است و مشترکات زیادی دارد با زنان کشورهای منطقه، ازجمله زنان ایران که حالا یکصدا علیه محدودیتها به پا خاستهاند.
«اهل قاهره» اولین فیلم هاله جلال بهعنوان کارگردان است که پیشتر بیش از ۱۰ فیلم در مصر تهیه کرده بود. با او به گفتوگو نشستهام درباره این فیلم.
«اهل قاهره» اولین فیلم هاله جلال بهعنوان کارگردان است- عکس ایندیپندنت فارسی
ابتدا لطفا برای ما از ایده اولیه بگویید و این که چطور شد ساخت این فیلم را آغاز کردید؟
وقتی حبه خلیفه رو ملاقات کردم، ایده ساخت فیلم به ذهنم رسید. او عکاس و نقاش است و در عین حال مادر یک فرزند که به تنهایی از او نگهداری میکند. پروژهای داشت که برایم بسیار جالب بود و شروع کردم به فکر کردن درباره او بهعنوان یک زن تنها در قاهره که کار هنری میکند و اینطور بود که فکر کردم ما یک مقدار به هم شباهت داریم، چون من هم یک مادر تنها هستم و در قاهره زندگی میکنم. من همیشه درباره زندگی خودم در قاهره فکر میکنم؛ زندگی بهعنوان یک زن در این شهر. وقتی که در حال فکر کردن به ساخت این فیلم بودم، با آیه یوسف هم ملاقات کردم که او هم یک فیلمساز بود و جوانتر از من. اینطور بود که سه نفر شدیم از سه نسل؛ دیدیم که خیلی چیزهای مشترک داریم، از چالشهای یکسان تا چیزهای خوب مشترک.
شهر در فیلم اهمیت ویژهای دارد و در واقع به یکی از شخصیتهای فیلم بدل میشود...
بله، چون قاهره شهری است که هر روز در آن رفتوآمد داریم. این شهر یک مقدار در رفتار با ما زنان، پرخاشگر است. رفتوآمد در شهر بدون شنیدن کلمات زشت ممکن نیست و نوعی ترس همیشه هست. چیزی که در زندگی این دو زنی که ملاقات کردم برای من جالب بود، این بود که دیگر نمیترسند و اهمیتی نمیدهند. آنها رویاهایشان را دنبال میکنند و هر کاری دلشان میخواهد انجام میدهند. آنها پرخاشگری جامعه را به آن بازنمیگردانند. هر چقدر شهر با آنها پرخاشگری میکند، آنها اهمیتی نمیدهند و رویاهای خودشان را دنبال میکنند. این چیزی بود که در آنها بسیار پسندیدم و برای من الهامبخش بود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
نمایش وضعیت زنان در جامعه به مهمترین بخش فیلم بدل میشود که شما در تمام فیلم روی آن تاکید دارید...
من فکر کردم که باید صادق باشم و به صدای بلند درباره ترسهایمان حرف بزنم؛ ترسهایی که همیشه پنهان کردهایم و درباره آن حرف نزدهایم. گاه عکسالعملهای هیستریک نشان دادهایم، اما باید به مردمی که در این شهر زندگی میکنند شرایط را بگوییم.
همانطور که اشاره کردید شباهت این شخصیتها به شما، نقطه آغاز ماجرا بود. چقدر این فیلم برای شما شخصی است؟
وقتی آیه را دیدم، فکر کردم این داستان خود من است. فکر کردم که داستان همه ما یکی است. بین ما ازلحاظ سن و وضعیت اجتماعی تفاوتهای زیادی هست و انتخابهایمان تفاوتهایی با هم دارد، اما خط قرمزی وجود دارد که همه ما را به هم مرتبط میکند. این فقط مسئله ترس نیست؛ این که در جامعه چطور به هم کمک میکنیم هم نکته بسیار مهمی است. در فیلم بین من بهعنوان فیلمساز، با دختری که در فیلم یک فیلمساز است ارتباطی برقرار میشود و همینطور بین این فیلمساز داخل فیلم، با دختر نقاش و عکاس ارتباطی شکل میگیرد و بالاخره ارتباط من با آنها همه چیز را شکل میدهد. این به یک دایره حمایتی از یکدیگر بدل میشود. نشان دادن این مسئله برای من بسیار مهم بود.