با آغاز ماه سوم اعتراضهای سراسری مردم ایران و همراهی هنرمندان با این موج گسترده، برخورد حکومت هم به فاز جدیدی وارد شد و همزمان با افزایش خشونتها در سرکوبهای خیابانی و حتی لشکرکشی به شهرهای کردنشین، دو بازیگر زن مشهور سینما و تلویزیون که به نشانه اعتراض حجاب از سر برداشته بودند، بازداشت شدند تا جمهوری اسلامی به ایجاد رعب و وحشت برای هنرمندان معترض هم شکلی تازه دهد.
انتشار رسمی خبر دستگیری هنگامه قاضیانی و کتایون ریاحی در رسانههای رسمی و طرفدار حکومت و تاکید بر نقش «نیروهای امنیتی» در بازداشت آنها نشان میدهد که جمهوری اسلامی چنان از عصیان زنان سرشناس عرصه هنر مضطرب شده که تبعات اجتماعی برخورد با آنها را به جان خریده و امیدوار است به این وسیله، دیگران را به سکوت وادار کند.
نظام در برخورد با هنرمندان معمولا از روشهای غیررسمی و پشتپرده مثل ممنوعیت فعالیت یا سانسور و حذف آنان عمل میکرد و فشار بر هنرمندان در هفتههای اولیه اعتراضهای اخیر، را هم نه رسانههای حکومتی، بلکه خود اشخاص یا رسانههای مستقل فاش میکردند؛ اما به نظر میرسد همزمان با صریحتر شدن اعتراضهای هنرمندان به عملکرد خشونتبار نیروهای سرکوبگر و نظامی در برخورد با مردم، سیستم اطلاعاتی و قضایی و البته دستگاه پروپاگاندای حکومت هم تصمیم گرفته است شیوهاش را تغییر دهد و با فرمول «النصر بالرعب» جلو رود.
کنارهگیری مجریان تلویزیون
در همین شرایط و در حالی که برخورد با هنرمندان به فاز تهاجمی وارد شده، عمق رسانهای جمهوری اسلامی نیز با ریزش مواجه شده است و به فاصله کمتر از ۲۴ ساعت، سه مجری تلویزیون کنارهگیری خود را اعلام کردند؛ ابتدا کیمیا گیلانی، مجری مسابقه «کهکشانیها» در شبکه تهران، بعد از پخش شدن تصویر کیان پیرفلک، کودک کشتهشده در ایذه به عنوان یکی از بخشهای این مسابقه، کنارهگیری خود را اعلام کرد. او نوشت که به حضورش نیازی نیست و از اجرا در تلویزیون خداحافظی میکند.
پخش تصویر کیان به عنوان پرسش مسابقه واکنش منفی رسانههای داخل ایران را هم به دنبال داشت و این سوال مطرح شد که چه کسانی به فاصله کوتاهی بعد از قربانی شدن این کودک، از تصویر او برای یک «مسابقه» روی آنتن زنده تلویزیون استفاده کردهاند؟ البته صداوسیما در این باره توضیحی نداد.
یک روز بعد، داوود عابدی، مجری سرشناس و باسابقه برنامههای ورزشی، با انتشار متنی در اینستاگرام، اعلام کرد که با وجود «این همه آه و حسرت و اندوه در هر گوشه از سرزمین» دیگر نمیتواند نقش «مجری خوشحال و پرانرژی در ورزش» را بازی کند. او تاکید کرد که از تلویزیون «خداحافظی» میکند.
در همین روز، فرهاد فخربخش، مجری برنامه «شما و سیما» که در گذشته از برنامههای پربیننده تلویزیون بود، با انتشار ویدیویی، از کنارهگیری خود از اجرا در سیمای جمهوری اسلامی خبر داد. در همین روز، عادل فردوسیپور هم تایید کرد که برای گزارش بازیهای جام جهانی به او پیشنهاد شده به تلویزیون بازگردد، اما او نپذیرفته است. هرچند خبرگزاری تسنیم نزدیک به سپاه پاسداران و آمنه سادات ذبیحپور، مجری بدنام تلویزیون، ارائه پیشنهاد به فردوسیپور را تکذیب کردند.
انتشار پیدرپی این خبرها همزمان با اعلام دستگیری دو بازیگر ایرانی، نشانهای روشن از سقوط فضای رسمی فرهنگی و رسانهای ایران است. بهخصوص بعد از کشته شدن کیان پیرفلک، این سقوط کاملا مشهود شد و چهرههای سینمایی باسابقه و معتبری مانند رخشان بنیاعتماد و افسانه بایگان هم با انتشار تصاویر بیحجاب خود، راه عصیان در پیش گرفتند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
واکنش سینماگران به بازداشت دو بازیگر
در روزهای اخیر، مرزبندی با حکومت حتی به فضای صنفی سینما هم وارد شده است. انجمن فیلم کوتاه ایران، زیرمجموعه خانه سینما، روز ۲۸ آبان با انتشار بیانیهای، اعلام کرد که کشته شدن کیان پیرفلک و دهها کودک و نوجوان دیگر «حجت را بر ما تمام کرد».
این انجمن با اشاره به «خط قرمزهای فراوان» در تولید فیلم کوتاه و منع شدن از نمایش «کودککشی و خشونت علیه کودکان» که مسئولان سینمایی اعلام کردهاند، نوشت: «امروز در عین ناباوری، کودککشی را به هولناکترین و عریانترین شکل نه در فیلمها، که در کوچه و خیابانهای شهرمان میبینیم.»
سازندگان فیلم کوتاه اعلام کردند «مجبور به سکوت» بودهاند چون میخواستند به «قانون» پایبند باشند اما حالا حکومت «بزرگترین نقضکننده» همین قانون در خیابان است. آنها تاکید کردند در برابر حکومتی که «برای جان و مال هیچکس ارزشی قائل نیست» و در برابر خواست ملت حتی یک گام به عقب برنمیدارد، «گامی به پیش برمیداریم تا بگوییم از این پس در واقعیت، زندگی و کار خواهیم کرد. ما جایی خواهیم ایستاد که مردم عزیز ایران ایستادهاند».
این انتقاد شدید از سرکوب و کشتار حکومت در خیابانها، صریحترین موضعگیری یک صنف سینمایی طی ۱۰ هفته اخیر بود. هیئت مدیره خانه سینما در این مدت با تشکیل کمیتهای برای پیگیری حقوق سینماگران بازداشتشده و اعلام رسمی برخورد با حدود ۱۰۰ هنرمند از طرف حکومت، سعی کرده بود خود را حامی حقوق اعضایش نشان دهد؛ اما به نظر میرسد محافظهکاری خانه سینما و پرهیز از موضعگیری در برابر سرکوب شدید مردم و برخورد امنیتی با سینماگران، بهتدریج اصناف سینمایی را به سمت اعلام موضع مستقل سوق داده است.
بعد از بازداشت هنگامه قاضیانی و کتایون ریاحی و انتشار خبری در خبرگزاری رسمی ایرنا مبنی بر آنکه با صدور یک «حکم قضایی»، تعدادی از چهرههای مشهور و هنرمندان «از دریافت خدمات اجتماعی منع شدهاند»، به نظر میرسد باید منتظر واکنش انجمن بازیگران سینمای ایران یا حتی هیئت مدیره خانه سینما هم باشیم.
فارغ از موضعگیری صنفی، سینماگران ایرانی در اولین واکنش به بازداشت این دو بازیگر، با انتشار متنی یکسان در حسابهای اینستاگرام خود، خواستار آزادی هنگامه قاضیانی و کتایون ریاحی شدند. در این متن، با اشاره به اینکه «هنرمند آینه مردم و مردم صدای هنرمند»اند، تاکید شده که جای هنرمند، معلم، ورزشکار، دانشجو و دانشآموز در زندان نیست و در پایان، آزادی دو بازیگر خواسته شده است.
سحر دولتشاهی، پریناز ایزدیار، هانیه توسلی، شبنم مقدمی، طناز طباطبایی، غزل شاکری، گوهر خیراندیش، تهمینه میلانی و لاله اسکندری از سینماگرانیاند که با انتشار این متن در قالب استوری اینستاگرام، به بازداشت همکاران خود واکنش نشان دادهاند.
آینده سینمای ایران چه میشود؟
نتیجه این واکنشها هرچه باشد، میتوان با اطمینان گفت که سینما بعد از حوادث ۱۰ هفته اخیر در ایران، به پایان یک دوران رسیده است؛ دورانی چهار دههای که در آن تولید فیلم در فضایی گلخانهای و مجزا از وضعیت جامعه ایران ادامه داشت. یکی از مهمترین جلوههای این زیست گلخانهای نمایش حجاب اجباری زنان به عنوان امری پذیرفتهشده بود. این تصویر جعلی حتی از خواست حکومت هم سبقت گرفته بود و زنان ایرانی را در خانه و در کنار محارمشان هم با پوشش سر نشان میداد و برای این محدودیت عادی سازی میکرد.
با انتشار پیدرپی تصاویر زنان بازیگر بدون حجاب در واکنش به کشته شدن مهسا امینی در اسارت گشت ارشاد- به عنوان متولی برخورد با بیحجابی- و سپس سرکوب گسترده و کشتار پیر و جوان در سراسر ایران، بهسختی میتوان تصور کرد مردم از این به بعد حاضر باشند سینمایی را دنبال کنند که به دلیل سانسور حکومتی، هیچ نشانی از تحولات اخیر و بهخصوص رهایی از قید اجبار حجاب را در خود ندارد.
در چنین شرایطی، صنعت سینمای ایران که سالها است از تحولات اجتماعی عقب افتاده، به دوراهی مهم انتخاب رسیده است؛ سرمایهگذاران و تهیهکنندگان سینما یا باید مانند بازیگران زن سرشناس در کنار مردم بایستند و هماهنگ با مطالبات مردم پیش روند یا با تن دادن به محدودیتهای حکومتی، ریزش کامل مخاطب و ورشکستگی تمامعیار سینمای ایران را شاهد باشند.