روز ۱۲ آبان سال ۱۳۵۸ به برخی از دانشجویان انجمنهای اسلامی گفته شد که روز بعد، ساعت ۷ صبح در سالن کمیته فیلم دانشگاه پلیتکنیک جمع شوند. ۱۲۰ نفر که ۱۱ تن از آنان دختربودند گردهم آمدند. محسن میردامادی روی تختهای نقشه سفارت آمریکا در تهران را ترسیم کرد و گفت قرار است این محل را بگیریم. همه دانشجویان که از انجمنهای اسلامی بودند شوکه شدند و شروع کردند به پرسش کردن. آیا چنین چیزی ممکن است؟ آیا معقول است؟ مشکلی پیدا نمیشود؟ واکنش دولت چیست؟
میردامادی در توجیه دانشجویان گفت: «خود امام در پیام روز دانشآموز گفتند که حرکتهای ضد آمریکایی را بیشتر کنیم، ما هنوز به ایشان نگفتیم و حدس میزنیم ایشان حمایت کنند، آمریکا کارهایی علیه ما انجام داده، شاه هم که به آمریکا رفته، ما یکسری اسناد بدست میآوریم و احتمالا دولت بازرگان سقوط میکند…محافظان سفارت، تفتگدارهای آمریکایی هستند که حمله نمیکنند، چون اگرحمله کنند و ما کشته بشویم برای آنها بد میشود...» قراربود این حرکت یک یا دو روز بیشتر طول بکشد. ولی گروگانگیری ۶۶ نفر ازکارمندان سفارت، که بعدا به ۵۲ نفر کاهش یافت، ۴۴۴ روز طول کشید و سرانجام آنان در روز تحلیف رونالد ریگان آزاد شدند. این واقعه آینده سیاسی ایران را بهشدت تحت تاثیر قرارداد که پیامدهای آن تا امروز نیز قابل مشاهده است.
در روز ۱۳ آبان چه گذشت؟
دانشجویان مذهبی قبلا توسط اتوبوسهای دوطبقه نقشه دقیقی از ساختمان داشتند. به دختران چادری گفته بودند که زیر چادر با خود چوب حمل کنند که درصورت حمله از خود دفاع کنند. دانشجویان پیرو خط امام در سالگرد روز دانش آموز پلاکاردهایی از خمینی در دست داشتند که تا آنزمان چاپ نشده بود و بهعنوان تظاهرکننده بسوی سفارت راهی شدند. دانشجویان تندرو دانشگاه پلیتکنیک مسئول اسناد، دانشجویان رادیکال دانشگاه صنعتی وظیفه کنترل گروگانها و مسئول عملیات بودند و دانشجویان مذهبی دانشگاه تهران وظیفه امور داخلی سفارت را داشتند. دانشجویان آن دوره بسیار تشکیلاتی عمل میکردند که این هم از خواص مبارزه طولانی با ساواک بود که آنها با سازماندهی دقیقی عمل میکردند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
دانشجویان رادیکال دانشگاه صنعتی وارد ساختمان کاردار شدند. تسخیر ساختمان اصلی حدود دو ساعت طول کشید. تا آن ساعت آمریکاییها یکسری از اسناد را ازبین برده بودند و با دستگاه ویژهای آنها را رشته رشته کردند. حافظه کامپیوترها را پاک کردند. وقتی دانشجویان وارد شدند در داخل راهروها آمریکاییها گاز اشک آور زده بودند، ولی ساختمان بهقدری خوب طراحی شده بود که وقتی وارد اتاقها میشدند و در را میبستند کوچکترین نفوذی از گاز اشک آور درکار نبود. آنان بهدنبال میکروفیلمها بودند. سرانجام توانستند گروگانها را با چشمبند در مقابل دوربینهای تلویزیون، از ساختمان خارج کنند.
نقش انجمنهای اسلامی
انجمنهای اسلامی دانشگاههای تهران، علم و صنعت و صنعتی یکسال قبل از انقلاب ۵۷ شکل گرفته بود. تنها مسئولان کمیتههای ۱۵ گانه انجمن اسلامی بودند که از موضوع اشغال سفارت چند روز قبل خبر داشتند. محسن میردامادی از دانشگاه پلیتکنیک با دانشگاههای دیگر در ارتباط بود. مسئولان انجمن اسلامی چهار دانشگاه صنعتی (ابراهیم اصغرزاده)، تهران (حبیبالله بی طرف)، دانشگاه ملی (رحیم باطنی) و پلیتکنیک (محسن میردامادی) با هم جلسهای داشتتند. این افراد بهعلاوه رضا سیفالهی از دانشگاه صنعتی کمیته مرکزی سفارت را تشکیل دادند. معصومه ابتکار هم بهخاطر تسلط به زبان انگلیسی، سخنگوی دانشجویان خط امام با رسانهها بود. در زمان تسخیر سفارت میان دانشجویان صنعتی اختلاف افتاد و برخی از آنها سفارت را ترک کردند. اما مشخص نیست که اختلاف برسر چه بود.
ریشه یابی: حافظه تاریخی کودتای ۲۸ مرداد و کاپیتولاسیون
پژوهشهای متعدد نشان میدهد که نه خمینی و نه هیات دولت هیچکدام از چنین حرکتی با خبرنبودند. محمد خویینیها معتقد بود که بهتر است بعد از اشغال سفارت خمینی را در جریان بگذارند، چه مطمئن نبودند که خمینی ازاین حرکت دفاع میکند. ریشه این واقعه را باید از دریچه روابط ایران و آمریکا در چند دهه قبل بررسی کرد. سال ۱۳۴۲ موضوع کاپیتالیسون، به معنی مصونیت آمریکاییها از شمول قوانین کشور در صورت ارتکاب جرم در ایران مطرح شد. درهمین سال مصونیت قضایی به اتباع آمریکایی بهصورت یک لایحه قانونی درهیات دولت تصویب شد. در آن زمان در ایران بیش از ۵۵هزار آمریکایی زندگی میکرد.
موج اعتراض در جامعه و سخنرانیهای تند خمینی به کاپیتولاسیون شکل گرفت. دومین حادثه تاریخی به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سقوط دولت ملی مصدق و بازگشت شاه به ایران بر میگردد. هر چند پیشنهاد کودتا متعلق به بریتانیا بود ولی سازماندهی و پیاده سازی آن توسط سازمان سیا صورت گرفت. هر دو این حادثه حافظه تاریخی و نوعی تحقیر را در حافظه جمعی ایرانیان شکل داد. این کودتا و سرکوبهای پس از آن، برای انقلابیون سال ۵۷ این موضوع را تداعی میکرد که امکان بازگشت شاه به ایران توسط آمریکاییها وجود دارد.
انقلاب ۵۷ زمانی رخ داد که در سطح جهان حرکتهای ضدامپریالیستی و ضد آمریکایی در اوج خود بود. در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین، جنبشهای چریکی حکومتهای سوسیالیستی وطرفدار شوروی را بر سریر قدرت آورده بود. گروههای چپ، حزب توده، چریکهای فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق و دانشجویان رادیکال مذهبی هر کدام سعی میکردند که گوی سبقت را در آمریکاستیزی دراین جو جهانی، در منطقه و در ایران، از هم بربایند.
ریشه یابی: مسابقه آمریکاستیزی
حمله به سفارت خارجی برای اولین بار در ایران به ۱۲۰۶ بهخاطر عهدنامه ترکمنچای بین ایران و روسیه بر میگردد. به سفارت روسیه در این سال در تهران حمله شد و همه اعضای این سفارت را به همراه سفیر جدید این کشور سربریدند. دومین واقعه ۱۵۱ سال بعد در ۲۵ بهمن ۵۷ رخ داد.
برخی از هواداران سازمان چریکهای فدایی خلق بدون آنکه کمیته مرکزی این سازمان از آن باخبر باشند، قصد اشغال سفارت را داشتند و گویا از دیوار هم بالا میروند ولی به صحن سفارت نمیروند. ویلیام سالیوان سفیر وقت آمریکا به تفنگداران گفته بود تنها برای حفظ جان خود شلیک کنند. دو ساعت بعد این غائله با دخالت دولت موقت پایان یافت. اما این واقعه سروصدای زیادی در آن روزها کرد. دانشجویان رادیکال مذهبی تصور میکردند که از جریان آمریکاستیزی عقب افتادهاند. همه این گروه از چپ و مذهبی دولت بازرگان را متهم به نزدیکی به آمریکا میکردند.
پذیرش شاه بهخاطر درمان سرطان در آمریکا در زمان کارتر مورد دیگری بود که موجب نگرانی این گروهها وامکان بازگشت او بود. بنابراین اشغال سفارت هر چند که در ابتدا بهصورت نمادین شکل گرفت ولی میتوانست بسیاری از خواستهای دانشجویان، ازجمله سقوط دولت بازرگان، دست یابی به اسناد سفارت و کنار زدن سازمان مجاهدین خلق و کمونیستها را به تحقق برساند.
تاثیرات سیاسی اشغال سفارت
گرفتن سفارتخانهها بهصورت کوتاه در آن دوران چیز غیر متعارفی نبود ولی آنچه اشغال سفارت آمریکا را متمایز میکرد، اولا طولانی شدن آن و دوم انتقال یک حرکت خودجوش به حمایت از یک دولت بود. خمینی در ابتدا از اشغال سفارت بیخبر بود ولی پس از اطلاع بر موج این آمریکاستیزی سوار شد و توانست ابتدا نیروهای ملی - مذهبی را کنار بزند وبعد چپها، کمونیستها و مذهبیهای غیرخودی را در دهه ۶۰ به سلاخخانه ببرد. این واقعه باعث تضعیف و انزوای ایران درسطح بینالمللی شد.
قطع کامل روابط سیاسی با آمریکا در ۲۰ مهر اتفاق افتاد. برخی از کشورهای غربی علنا در مقابل ایران موضع گرفتند. اولین تحریمها علیه جمهوری اسلامی اعمال شد. ۱۲ میلیارد داراییهای ایران در آمریکا بلوکه شد. منصور فرهنگ اولین نماینده ایران درسازمان ملل معتقد است این واقعه نه تنها موجب انزوای ایران بلکه بعدها زمینههای پدید آوردن جنگ ایران و عراق را نیز فراهم کرد. سرانجام در ۲۹ دی ماه ۵۹ مذاکراتی در الجزایر برای آزادی گروگانها صورت گرفت. ازیک سو یزدی و بازرگان و از سوی دیگر زبیگنیو برژینسکی و تیمش. دراین کنفرانس مذاکره کننده اصلی از سوی ایران چمران بود، ولی چون قرار است چمران منزه جلوه داده شود، نامش از مذاکرات در تاریخ سیاسی ایران حذف شد.
تاثیر این واقعه بر زندگی ایرانیان در آمریکا
زندگی برای ایرانیانی که سالها در آمریکا زندگی میکردند بسیار دشوار شده بود. مردم آمریکا در بیش از یکسال، تبلیغات ضد ایرانی را در رسانهها میدیدند. استفان کینزر روزنامه نگارمعتقد است که ماجرای گروگانگیری وسیلهای برای تحقیر آمریکاییها شد که این کشور هرگز نتوانست انتقام آنرا بگیرد. کودکانی که این تبلیغات را میدیدند دیگر حاضر نبودند در منزل فارسی صحبت کنند.
پروانه لیمبرت همسر یکی از گروگانها، که در آن زمان در عربستان زندگی میکرد میگوید:« چند بار برای دیدن فامیل پدری بچهها به آمریکا رفتیم ولی وقتی بچهها را بیرون میبردم چون قیافه ایرانی داشتند، مردم عصبانی بودند و حتی گاهی به بچههایم توهین میکردند.» با اینکه چهار دهه از گروگانگیری میگذرد چهره ایران هرگز بهطور کامل در آمریکا ترمیم نشد و رابطه این دو کشور هرگز به حالت عادی بازنگشت.
منابع: