شوک، نیمهشب به سراغ ایران آمد و از گرانی بنزین خبر داد. تا مردم بفهمند چه شده، اینترنت ایران تعطیل شد. ایرانیان خارج از کشور، رودروی شوک قطع ارتباط با داخل کشور – خانواده، فامیل، دوست و اشنا – اندوه دوری را سنگینتر از همیشه حس میکردند. اخبار نمیتواند به آنها تصویری نشان دهد که چه میگذرد. انسان مدرن به ناگهان ابزار مدرن خودش را ندارد و پلهای ارتباطی ویران شده است.
البته پیش از آنکه شوک غیاب ایران در اینترنت به پنجمین روز خودش برسد، آخرین صداهای بازمانده برخی ایرانیان در توییتر، در کنار هشتگ #بنزین_۳۰۰۰_تومنی و #گرانی_بنزنی، از هشتگ #دکترین_شوک هم استفاده کردند. صدای آنان در تعطیلی اینترنت، خاموش شده اما چهرههای کلیدی ایران، مانند علی خامنهای، هنوز در فضای اینترنت حضور دارند.
خامنهای در دومین سخنرانیاش پس از اعتراضات آبان ماه، باری دیگر بر اقتصاد مقاوتی تاکید کرد و همزمان خواستار افزایش جمعیت ایران شد. او میگوید از خودروسازی و نفت «توانایی مهندسی و فنآوری بسیار بالای دستگاههای نظامی» بایستی به دستگاههای غیر نظامی منتقل شود.
هنوز معلوم نیست خامنهای در بند تحریمهای آمریکا، طعنه به قرارگاه خاتمالانبیا میزند که برنده از پیش تعیین شده بیشتر قراردادهای داخل ایران است، یا آنکه منظوری دیگر دارد.
شرایط این هفته ایران شبیه به چیزی است که در دکترین شوک ترسیم شده، اما آیا تغییر سیاست و اقتصاد ایران با شوکدرمانی برنامهریزی شدهای از طرف نزدیکان خامنهای سراغ مردم آمده، یا آنکه جمهوری اسلامی ایران با شوک انقلابی بیرهبر دست و پنجه نرم میکند؟
شوکدرمانی بهشیوه کاپیتالیسم یا جنگ الیگارکها پس از خصوصیسازی
«دکترین شوک: ظهور سرمایهداری فاجعه»، نام یکی از کتابهای نائومی کلاین، روزنامهنگار و نظریهپرداز برجسته کانادایی است.
در آن کتاب، کلاین با مثالهایی از کشورهای آمریکای لاتین، لهستان، اسرائیل، آمریکا و غیره میگوید که شوک بهشیوههای مختلف سراغ یک جامعه میآید و آنها را در بهت مطلق باقی میگذارد: مانند جنگ، حملات تروریستی، کودتا، رویدادهای شدید آبوهوایی و غیره.
سپس نوبت به سرمایهگذارانی میرسد که «با کاشتن بذر ترس، از بهت و پریشانی و سردرگمی مردم» سوءاستفاده میکنند و سراغ «تغییرات بنیادی اقتصاد و سیاست» میروند. مخالفان این موج تغییر هم با سرکوب شدید نیروهای امنیتی روبهرو میشوند و بعضا جان میبازند و یا به زندان میافتند.
ساختار اقتصادی ایران البته چندان شبیه به تصویر کلاین از نظریههای میلتون فریمن – برنده نوبل اقتصاد – نیست. جمهوری اسلامی ایران بهجای آنکه در نظام بازار آزاد به مدل کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی حاضر باشد، در فضایی شبیه به پس از سقوط شوروی سوسیالیستی، مدیریت اقتصاد را به معتمدان رهبر خود سپرده است.
بااینتفاوت که سفره بزرگ اقتصاد بازمانده از حکومت پهلوی با مدیریت روحالله خمینی به سفره کوچک پس از جنگ تبدیل شد. سپس این سفره را علی خامنهای به سران سپاه سپرد تا شیوه الیگارکهای روسی میان خود تقسیم کنند. آنچه این روزها در ایران میگذارد، آیا شوکدرمانی مردم است یا آنکه جنگ قدرت سپاهیان بر سر بازمانده ثروت ملی، با سرکوب معترضان همزمان شده؟
علی خامنهای در دیدار با فعالان اقتصادی در روزهای ناآرام ایران
شوکدرمانی از یلتسین تا پوتین پس از سقوط شوروی سوسیالیستی
سال ۸۸ و همزمان اعتراضات پس از حدف میرحسین موسوی و مهدی کروبی از سیاست داخلی ایران، نشر آمه کتاب «میراثخواران اتحاد شوری: یلتسین و پوتین» نوشته بوریس کاگارلیتسکی را با ترجمه شهریار خواجیان منتشر کرد. پشت جلد این کتاب میگفت:
«اتحاد جماهیر شوروی سقوط کرد و به فاصلهای کوتاه خیابانهای مسکو جولانگاه ماشینهای مرسدس و بوتیکهای پرزرق و برق به سبک غربی شد و گردشگران مرفه روسی هم سر از جزایر زیبای مدیترانهای درآوردند تا نوآمدگان هم از مهمانی همیشگی سرمایه عقب نمانند. اما این ماه عسل تنها برای عدهای نزدیک به حلقه اول مدیران خوشاقبال بر جا مانده از حاکمیت فروپاشیده به رهبری یلتسین بود و اکثریت مردمان در انبوهی از کاغذهایی که قرار بود سهام آنها از خصوصیسازی باشد، دست و پا میزدند. کاغذهایی که برای یک وعده غذای سرد به فروش میرسید».
اعتراضات آبان ماه ایران به بهانه بنزین اگر در گذر تاریخ، نام انقلاب به خود بگیرد، انقلابی بدون رهبر است یا به قول یک کاربر توییتر: «عصبانیت مردم از بانک و آتش زدن آن قابل فهم است. طی یک دهه اخیر بانکها محل چپاول پول مردم و توزیع رانت به اعضای الیگارشی بوده. وقتی ملت برای دو میلیون وام، یک سال باید منتظر بمونن ولی فلان آقازاده میلیاردها تومان را نقد میکنه و به خارج میبره، این بانک تنها یک دفتر تجاری است».
الیگارشی در لغتنامه حکومتی است از انگشتشمار ثروتمندانی که برای بقیه تعیین تکلیف میکنند و این روزها، بیشتر به میلیاردهای روس اطلاق میشود که اغلب در خصوصیسازیهای پس از فروپاشی شوروی، به ثروت کلان خود دست یافتهاند.
خصوصی سازی در این بر پایه فرمان خامنهای اجرا میشود و منجر به اعتراضات کارگری چند سال اخیر شده است. نماد این اعتراضات در شهرهای مختلف ایران را میتوان در اعتراضات کارگران نیشکر هفتتپه، هپکو اراک و فولاد اهواز نام برد. عمده معترضان، شرایط یکسانی دارند: ماهها یا سالهاست حقوق نگرفتهاند و «سفره خالی»، نماد اعتراضهایشان است. سفرههایی که بعضا جلوی ساختمانهای دولتی پهن کردند تا بگویند دیگر هیچی در «سفره انقلاب» برایشان باقی نمانده است.
از سفره خمینی تا سفره خامنهای: سپردن ثروت ملی ایران به معتمدان
زمان مرگ خمینی، سفره اقتصاد ایران در گذر جنگ هشت ساله با عراق کوچک شده بود. همراهان پیشین خمینی در سرنگونی حکومت پهلوی، اغلب دیگر در کنارش نبودند و معتمدان حکومت او را میشد در یک سالن جمع کرد تا دورهمی تصمیم بگیرند رهبر تازه که باشد.
در دولتهای هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی، قدرت بین این جمع کوچک تقسیم شده بود تا محمود احمدینژاد سفره بزرگتری از اقتصاد را تحویل گرفت. هنوز کسی نمیداند صدها میلیارد دلار درآمد فروش نفت در زمان او چه شد، اما احمدینژاد که قدرت را به حسن روحانی سپرد، سفره انقلاب دیگر به کل در مدیریت فرماندهان سپاه بود و الیگارشی در ایران ریشه دوانده بود.
حالا کمتر نام احمدینژاد شنیده میشود اما فساد اقتصادی در قالب پروندههای اختلاس و سوءمدیریت هر ماه از گوشهای سر بلند میکنند. پروندههایی که هر کدام روی دیگری را کم میکند و شنیدن اینکه چند هزار میلیارد تومان دیگر ناپدید شده، حرف غریبهای برای سفره اقتصاد با مدیریت خامنهای نیست.
قطعی اینترنت اگر تمام شود، بتدریج میتوان فهمید در این روزهای سرکوب، بر سیاست و اقتصاد ایران چه گذشته است. خارج از ایران اما برخی ایرانیتبارها میگویند «دیگر بس است، هرچه میخواهد بشود، اما جمهوری اسلامی ایران برود تا امنیت به خانوادههایمان برگردد».
ناوگروه آبراهام لینکلن همزمان دریای عرب را ترک کرد و در غیاب اینترنت، به دریای عمان وارد شد تا به خلیج فارس برسد. آیا جنگ میشود تا دونالد ترامپ را هم از فرآیند استیضاح در آستانه انتخابات ۲۰۲۰ میلادی آن کشور، نجات دهد؟ آیا اعتراضات در این فضای شوک و التهاب، به جنگ داخلی – به شیوه سوریه – یا محدودیت بیشتر مردم – به شیوه کره شمالی – منجر خواهد شد؟
کسی نمیداند. این مرتبه دیگر شاید دکترین شوک به شیوه خامنهای در جریان نباشد. این مرتبه شاید کنترل امور از دست سپاه در رفته باشد و امتداد تعطیلی اینترنت، نشانی از هراس آنها از سقوط و جمع شدن سفرههایشان باشد. سقوطی که خود میتواند موج تازهای از شوک برای جامعه ایران باشد، جامعهای که دستپاچه از بهت، بعد چهار دهه شاید دوباره فرصت انتخاب پیدا کند، اما آیا میتواند گزینهای صحیح را برگزیند؟