سرانجام مردانی با محاسن سفید و «مغزهای پوسیده»، یک هفته مانده به چهل و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجرشان، فهرست مردانه فیلمهای منتخب این جشنواره را در میانه خیزش جوانان انقلابی با شعار «زن، زندگی، آزادی» و با رمز ژینا امینی، از زبان مرد دیگری، مجتبی امینی، اعلام کردند و در مقابل چشمهای خیس و دلهای غمزده، از پوستر رنگووارنگشان که مرد دیگری، مسعود نجابتی، طراحی کرده بود، پردهبرداری، و به خیال خود به پدران و مادران داغدار دهنکجی کردند. رونمایی و پردهبرداری از پوستر جشنواره را مرد دیگری به نام جمال شورجه، که به قول خودشان به دست اسرائیلیها «جانباز بیولوژیک» شده است، در حالیکه روی صندلی چرخدار نشسته بود، انجام داد. تمام این ماجرا و این صحنهآرایی مضحک است، اما با دیدن اسامی فیلمها، ماجرا مضحکتر میشود و تمام پیشبینیهایی که در جستار پیشین، «سیمرغ در آتش ققنوس»، داشتیم، حالا جلو چشمهامان تجلی کرده است.
همین اسامی نیمبند که اعلام شده است، حاصل ادغام دو بخش «فیلماولی» و «فیلمدومی» در بخش اصلی جشنواره است؛ زیرا مسئول ارسال فیلم به جشنوارهها، تهیهکنندگاناند و معمولا فیلماولیها و حتی فیلمدومیها با بودجههای حکومتی و دولتی فیلم خود را میسازند و در نتیجه، اگر فیلمی ساخته شود، حتما در جشنواره شرکت داده میشود. نکته جالب این است که چون اکثر این فیلمسازان ناشناختهاند، نمیتوانند با کش دادن ساخت فیلم در هنگام فیلمبرداری یا تدوین، کاری کنند که فیلم به جشنواره نرسد و در مواردی که خواستهاند چنین کنند، نیروهای امنیتی حتی به خانههاشان رفتهاند و آنها را تهدید کردهاند که فیلم را تمام کنند. به همین دلیل است که بسیاری از اسامی ناشناختهاند و برای اولین بار است که نامشان در جایگاه «کارگردان» شنیده میشود و برخی حتی سابقه ساختن فیلمکوتاه هم ندارند، و تعدادی هم کارگردان جوان مستقلاند که فیلم کوتاه آنها جایزه برده است، و سپس بنیاد فارابی بودجهای برای ساخت فیلم بلند به آنها پرداخت کرده و صاحب فیلم محسوب میشود و اجازه فیلم، دست آن است. در این جشنواره دستکم ۹ فیلم از طرف فارابی به جشنواره وارد شده است.
در میان این ۲۴ فیلم اعلامشده، فقط دو فیلم به کارگردانی زنان است؛ یکی از آنها «آه سرد» به کارگردانی ناهید عزیزی است. خوب است همینجا ذکر کنم که ایشان هیچ نسبت خویشاوندی با من ندارند و تشابه صرفا در نام خانوادگی است. این فیلم اولین کار کارگردانی ناهید عزیزی است و تهیهکننده آن هم سیدرضا محقق است؛ پدر همسر او، سردار عدل هاشمیپور، فرمانده سپاه پاسداران، نماینده پیشین مجلس، رئیس هیات مدیره سازمان اقتصادی کوثر و از مدیران پیشین قرارگاه خاتمالانبیا. سیدرضا محقق تهیهکننده یک فیلم منتخب دیگر هم بوده است: فیلم «چرا گریه نمیکنی؟» به کارگردانی علیرضا معتمدی. در مورد همین فیلم است که هانیه توسلی در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «در اسفند ۱۴۰۰ و فروردین ۱۴۰۱ در نقش کوتاه حدود پنج سکانس در فیلم «چرا گریه نمیکنی» بازی کردم. در این چند ماه گذشته بر خلاف نام فیلم، خیلی گریه کردهام و توان روحی و روانی شرکت و حضور در جشنواره را ندارم. حضور این فیلم در هر رویدادی،د انتخاب من نیست و نخواهد بود.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
فیلم دیگری که کارگردان آن زن است، فیلم «سرهنگ ثریا» به کارگردانی لیلی عاج و تهیهکنندگی جلیل شعبانی است. هرچند لیلی عاج آثاری را در تئاتر کارگردانی کرده، اما این نخستین تجربه او در کارگردانی فیلم سینمایی است. انتخاب فیلمش هم دلیل سادهای دارد؛ فیلم محصول سازمان «اوج»، سازمان سینمایی سپاه پاسداران، است و علیه سازمان مجاهدین خلق و اردوگاه اشرف. لیلی عاج چندی پیش نمایشنامه آن را با نام «بابا آدم» در تئاتر شهر به صحنه برده بود، و حالا با بودجه سپاه، فیلم سینمایی آن را ساخته است.
به یک کارگردان زن سوم نیز باید اشاره کرد که حضور نداشتنش در این جشنواره محل بحث است؛ نرگس آبیار، که مشهورترین کارگردان زن حکومتی محسوب میشود و متاسفانه به عضویت آکادمی اسکار هم پذیرفته شده است. نرگس آبیار امسال فیلم «سووشون» را که اقتباسی از رمان بسیار پرفروش سیمین دانشور است، کار کرده و همه انتظار داشتند دستکم او در این جشنواره که به قول یکی از مسئولان سینمایی، حضور در آن حکم «جهاد» پیدا کرده است، دیده شود، اما ظاهرا او هم فیلمش را آماده نکرده است و کسی هم قدرت نداشته که او را تحت فشار قرار دهد. شاید حضور او در اسکار اهمیت بیشتری داشته است.
فیلم مهم دیگری که در جشنواره حضور دارد، فیلمی است با نام «پرونده باز است» به کارگردانی کیومرث پوراحمد و تهیهکنندگی علی قائم مقامی. پوراحمد بالافاصله پس از اعلام حضور فیلمش در بین فیلمهای منتخب جشنواره، در صفحه شخصی خودش در اینستاگرام واکنش نشان داد و نوشت: «چندسالی است که جشنواره فیلم فجر دیگر جشن سینمای ایران نیست، که جشن دو سه ارگان خاص است. در اين چند ساله جشنواره برای من هيچ ارزش و اهمیتی نداشته؛ بهخصوص در این سال خونبار و دردناک. اما مالک فیلم، تهیهکننده است. مثل همه جاى دنيا، فقط او میتواند درخواست حضور یا عدم حضور در جشنواره را داشته باشد. تهيهكننده و بعضى عوامل فيلم مايل بودهاند فیلم «پرونده باز است» در جشنواره باشد، اما من، نويسنده و كارگردان... با اين همه داغى كه بر دل داريم، ديگر چه جشنى ، چه جشنوارهاى!؟»
علاوه بر ۹ فیلم بنیاد فارابی، در جمعبندی کلی دو فیلم از آثار اعلامی محصول سازمان اوج سپاه پاسداران است و دو فیلم محصول حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم سرمایهگذار یکی از فیلمهای اعلام شده است. پدافند نیروی هوایی ارتش هم سرمایهگذاری در فیلم «های پاور» را بر عهده داشته است. به عبارت دیگر، این جشنواره، مانند جشنوارههای فجر دهه شصت، تماما حکومتی است.
تقریبا تمام کارگردانان سرشناس سینمای ایران در این جشنواره غایباند؛ کارگردانانی که فیلم داشتند، اما آنقدر ساختن آن را عقب انداختند که فیلمشان به جشنواره نرسد. «ویلای ساحلی» به کارگردانی کیانوش عیاری، «رکسانا» اثر پرویز شهریاری، «قیف» اثر محسن امیریوسفی، و «پیر پسر» به کارگردانی اکتای براهنی، جزو فیلمهای سرشناسی محسوب میشوند که میتوانستند به جشنواره برسند، اما نرسیدند و اکنون در فهرست آثار حاضر در جشنواره فیلم فجر نیستند.
همانطور که بارها گفته و نوشته شده است، خیزش انقلابی مردم ایران چنان فضا را تغییر داده است که دیگر هیچ چیز به عقب برنمیگردد. دوران جدیدی آغاز شده است و دیگر نه بین دو صندلی میشود نشست و نه جناحی وجود دارد که بشود بین «بد و بدتر» انتخاب کرد؛ یک انتخاب بیشتر نمانده است: یا با مردم، یا بر مردم.